1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

لسینگ، آغازگر ادبیات عصر جدید آلمان

۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

لسینگ یکی از مهمترین نویسندگان آلمان در قرن هژدهم است؛ طوری که حتی می توان گفت که ادبیات آلمانی به طور جدی با لسینگ آغاز می شود و پیش از او فقط مارتین لوتر بود و بس.

https://p.dw.com/p/QxiT
گوتهولد افرایم لسینگ
گوتهولد افرایم لسینگعکس: picture alliance /

«ده قلمدار» عنوان سلسله یی است که به معرفی ده تن از نویسندگان موثر و صاحب نام آلمان می پردازد.

قلمدار اول - گوتهولد افرایم لسینگ

قرن 18 را در اروپا از نگاه اقتصادی با آمدن انقلاب صنعتی و از نگاه سیاسی با رویداد انقلاب کبیر فرانسه آغاز دوران مدرن می خوانند. کشور آلمان هنوز از نگاه سیاسی به یکپارچگی نرسیده بود. حکومت های مطلقه ی شهزاده ها و کشمکش میان آنها اوضاع سیاسی و اقتصادی را سخت مغشوش کرده بود. اکثریت مردم، به ویژه طبقه پایین جامعه در ناداری و فقر بسر می بردند.

از نگاه فلسفی قرن هژدهم آغاز عصر روشنگری است. نماینده های روشنگری مانند ایمانوئل کانت (1804 ـ 1722) بر "اصالت خرد" تاکید می کنند و با افکار مطلق گرا، چه سیاسی و چه هم دینی، مخالفت می ورزند. ولتر نیز که از روشنفکران همان عصر است در رابطه با دین می گوید: "نخستین انسان مقدس، نخستین رذیلی بود که با نخستین احمق مواجه گردید."

روشنگران بر این باور اند که حکومتها بایستی برای رفاه عامه خدمت کنند و همچنان آزادی انسان را از چنگ دین مطرح می کنند. جمله ی مشهور ایمانوئل کانت "روشنگری بیرون برآمدن از صغیر بودنیست که خود مقصر آنیم" و یا "جرئت کن و از عقل خود استفاده کن" نشان دهنده آن است تا نباید آنچه را که با عقل خود پذیرفته نمی توانیم، پذیرفت.

زندگینامه مختصر

گوتهولد افرایم لسینگ به تاریخ 22 جنوری 1729 در شهر کامنس آلمان چشم به جهان گشود. پدر لسینگ از جمله کشیشان ارتودوکس لوتری بود و در عرصه موضوعات دینی یکی از نویسندگان با اهمیت زمان خود محسوب می گردید. مادر وی نیز دختر یکی از واعظان کلیسا بود. لسینگ در شرایط سنگین تعصبات دینی تربیه می شود زیرا پدرش آرزو دارد که وی نیز شرعیات تحصیل کرده و کشیش شود.

وی بعد از اتمام مدرسه، نظر به خواهش پدر، در شهر لایپسیگ به تحصیل در رشته شرعیات می پردازد و در سال 1748 تحصیلاتش را در رشته شرعیات ناتمام گذاشته و به شهر ویتنبرگ می رود تا در رشته های طبابت، فلسفه و تاریخ تحصیل کند. پس از مدتی از آنجا به برلین رفته و نویسندگی را شروع می کند. در برلین از راه ترجمه و کارهای مختلف در نشرات معتبر شهر امرار معاش کرده و در همانجا با ولتر آشنا می شود.

در سال 1751 دو باره جهت اتمام تحصیلاتش به ویتنبرگ برگشته و در سال 1752 موفق به دریافت دیپلوم در هفت رشته می گردد. لسینگ به تاریخ 15 فبروری 1781 وفات می کند.

لسینگ و ادبیات

لسینگ یکی از مهمترین و بارزترین منتقدین عصر خود است. وی تئوری های حاکم در عرصه ادبیات، به ویژه تئاتر و شعر را رد نموده و با ارایه دادن آثاری مانند "ایمیلیا گالوتی" و "ناتانِ حکیم" فضای تازه یی در ادبیات آلمان به وجود می آورد. اثر "ایمیلیا گالوتی" تا امروز به عنوان نخستین و مهمترین درامه ی سیاسی در ادبیات آلمان شناخته می شود.

لسینگ به این نظر است که نباید پادشاهان و شهزاده ها نقش های عمده و اساسی را در صحنه تئاتر داشته باشند زیرا اینها فقط صحنه ی تئاتر را مجلل می سازند و اما سرنوشت انسان های مانند تو و من را بیننده یا خواننده ی اثر لمس می کند. او نخستین نویسنده ی آلمانی است که به پیروی از شکسپیر، در آثارش شخصیت های چند بعدی را مطرح می کند. یعنی این که جنبه های منفی و مثبت را در قهرمان های آثار خود به نمایش می گذارد تا شخصیت ها به عنوان انسان های واقعی قابل درک و فهم باشند.

لسینگ بعد از اینکه تئوری های کهنه را به نقد می کشد و پیشنهادات تازه ی خود را مطرح می کند، با ارایه دادن آثارش تهداب جدیدی در ادبیات آلمان می گذارد. او بر این باور است که وظیفه ی ادبیات تدریس اخلاقیات نه، بلکه بایستی بازنگری و تسویه حساب با عادات و رسوم حاکم در جامعه باشد.

لسینگ در رابطه با تاثیرگذاری ادبیات، مانند یونانی های قدیم، می پندارد که ادبیات باید در خواننده ترس و همدردی ایجاد کند زیرا خواننده یا بیننده می تواند بر اثر این ترس و همدردی با احساس و اندیشه خود تسویه حساب کند و بدین طریق انسان بهتری شود. به باور لسینگ، ترس، انسان ها را متوجه اعمال و افکار ناشایست خودشان و پیامدهای آن می سازد و باعث تغییر در انسانها می گردد. احساس همدردی در انسان، برای لسینگ، بارزترین اصل جهت بهتر شدن محسوب می گردد. وی باور دارد که هر انسان یا پدیده یی که در ما باعث احساس همدردی می گردد، کمک می کند تا ما به اصلاح خود پرداخته و انسان بهتری شویم.

لسینگ ادبیات را نه فقط برای اقشار بالا بلکه در خدمت و جهت تنویر افکار عامه می داند و بر این اساس قهرمانهای آثارش پیوسته از میان مردم اند.

ناتان حکیم

اثر "ناتان حکیم" آخرین و مهمترین اثر لسینگ است. زمانیکه لسینگ در شهر هامبورگ سکونت دارد، با یکی از بزرگان کلیسا به اسم "گوتسی" در موضوع عقیده و دین بحث می کند. کلیسا، لسینگ را اخطار می دهد که نظریاتش موقف کلیسا و عیسویت را خدشه دار می سازد و باید از نظریات خود در رابطه با دین و عقیده منصرف گردد. لسینگ که یکی از نمایندگان مسلم عصر روشنگری در آلمان است به اخطار کلیسا وجهی نمی گذارد و با نوشتن تئاتر "ناتان حکیم" جواب نهایی خویش را در رابطه با موضوع دین و عقیده بیان می کند. وی باور دارد که عیسویت دین کامل و نهایی نیست بلکه مانند تمام ادیان دیگر گامیست به سوی بهتر شدن.

Lessinghaus Wolfenbüttel
خانه گوتهولد افرایم لسینگعکس: picture-alliance / dpa

داستان در بیت المقدس در زمان آتش بس بعد از سومین جنگ صلیبی 1189 ـ 1192 اتفاق افتاده است. در این جنگ که در سال 1187 اتفاق می افتد، سلطان صلاح الدین ایوبی عیسوی ها را شکست داده و بیت المقدس را تسخیر می کند.

روزی سلطان صلاح الدین، ناتان را نزد خویش می طلبد. ناتان می پندارد که سلطان از دیده ها و اندوخته های سفرهایش می خواهد مطلع گردد؛ اما برخلاف انتظار او، سلطان از ناتان می پرسد که کدام دین، دین بر حق است. ناتان ِ حکیم با بردباری جواب سلطان را با حکایت کردن افسانه ی "قیاس انگشتری" می دهد:

"در زمان قدیم خانواده یی بود که از سنت ویژه یی پیروی می کرد. در این خانواده انگشتر گرانبهایی نسل به نسل از پدر به فرزند دوست داشتنی اش داده می شد و همان فرزند به عنوان بزرگ خانواده مورد احترام همه قرار می گرفت و رهبری را عهده دار می شد. پدری که سه فرزند داشت و هر سه را مساویانه دوست می داشت، نمی توانست تصمیم بگیرد که انگشتری را برای کدام یک از فرزندانش ببخشد؛ لذا کسی را با انگشتری نزد زرگر می فرستد و سفارش می کند که دو انگشتر دیگر مانند همان انگشتر اصلی ساخته و برایش بیاورد. وقتی هر سه انگشتر بدستش می رسد حتی خودش نیز اصل را از نا اصل تمیز داده نمی تواند.

پس از مرگ پدر میان فرزندان دعوی می شود و هر یک ادعا میکنند که پدر انگشتر اصلی را به وی داده است. وقتی دعوی نتیجه نمی دهد، هر سه برادر پیش قاضی می روند. قاضی که دلیل دعوی را می شنود، نمی خواهد قضاوت کند و به آن ها می گوید که هر کدام می تواند به اصالت انگشتری خود باور داشته باشد؛ و آنها پس از هزار هزار سال دوباره بیایند و آنوقت قاضی دیگری با بصیرت بیشتر در اینجا نشسته خواهد بود و اوست که تشخیص خواهد داد که کدام از شما به انسان دوستی و رواداری دست یافته اید و همچنان عمل کرده اید و خود را به حقیقت نزدیک ساخته اید."

پس از روایت داستان، ناتان خطاب به سلطان می‌‌گوید: "صلاح‌الدین، حال اگر تو خود را آن قاضی مصلح موعود می‌پنداری ..." و سلطان در حالی که به سوی ناتان می‌رود و دست او را در دست می‌گیرد، می‌گوید: "من خاک بی‌ارزشِ بیابان؟ منِ ناچیز؟ ...، ناتان عزیزم! هنوز هزار هزار سال مانده و آن قاضی مصلح فرا نرسیده، و مسند قضای او مسند قضای من نیست. برو! برو! ولی با من دوست بمان."

لسینگ با این اثرش می خواهد بگوید که پیروان هر سه دین یهودیت، عیسویت و اسلام می توانند به حقانیت و اصالت دین خود باور داشته باشند و با اخلاق نیکو و محبت به همنوع، حقانیت دین شان را به اثبات برسانند زیرا آنچه اصالت دارد کردار و پندار نیکوست.

جالب است که در این اثرِ لسینگ اندیشه زردشت "رفتار نیک، گفتار نیک، پندار نیک" و سعدی "بنی آدم اعضای یکدیگرند" به وضاحت دیده می شود. این به معنی آن نیست که لسینگ اندیشه ی انسانی و جهان وطنی اش را از زردشت و سعدی وام گرفته است - چون لسینگ شاید با این دو بزرگوار اصلاً آشنایی نداشت - اما می بینیم زمانی که اندیشه، دیوارهای تعصب و کوته نظری را فرو می ریزد و متوجه جوهر انسان می شود، دیگر تفاوتی میان زردشت و سعدی و لسینگ و گاندی دیده نمی شود.

دویچه وله/ RA

ویراستار: عاصف حسینی