1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

سفری که تغییرم داد

۱۳۹۰ دی ۲۸, چهارشنبه

از کودکی، یکی از بزرگترین آرزوهایم، دیدار از رسانه های بزرگ بین المللی بود. به میدان هوایی کابل دیرتر می رسم و هیجان نمی گذارد تاخیر در پرواز را حس کنم. به سادگی زمان می گذرد و من به آرزویم نزدیکتر می شوم.

https://p.dw.com/p/13lGj
تمنا جمیلی، خبرنگار در مزار شریف
تمنا جمیلی، خبرنگار در مزار شریفعکس: Tamana Jamily

سفر برای من عزیز است. دوست دارم با فرهنگ های متفاوت و کشورهای بزرگ آشنا شوم و بدانم دیگران چگونه زندگی می کنند و چه دیدگاهی در مورد من و کشورم دارند. وقتی طیاره با تکان های آرامش مسافران را به چپ و راست متمایل می سازد، من کوشش می کنم محاسبه کنم که چه زمانی به فرانکفورت خواهم رسید. هیجان این که در آنجا با چه چیزهای رو به رو خواهم شد، نمی گذارد بخوابم و تمام راه را فکر می کنم که چگونه دو ماه تمام را دور از خانواده سپری کنم. این اولین باری است که من از خانواده دور می شوم و میل ها دور از آنها می خواهم چند روزی در یک کشور بیگانه با فرهنگ متفاوت زندگی کنم.

آن روز را به خوبی به یاد دارم که یکی از استادانم برایم پیشنهاد داد تا از طریق بنیاد «فریدریش ایبرت» (FES) به آلمان بروم. حس کردم که این برنامه برای من تجربۀ بزرگی خواهد بود و رهنمایی های همکاران و دوستانم باعث شد در امتحان شرکت کنم، امتحانی که باید از تمام ولایات یک تن انتخاب می گردید که در نهایت من از مزار شریف این شانس را یافتم و انتخاب شدم.

حسی که طبیعت زیبا بر می انگیزاند

فرودگاه فرانکفورت، میزبان آدم های شتاب زدۀ است که تلاش می کنند زودتر از درها بگذرند و به پرواز درآیند. من هم عجله می کنم و به کمک یک خانم آلمانی می توانم به سادگی راهم را بیابم. جیسکا از آن زنانی است که مهمان در خانه اش بیشتر از خانۀ خود راحت می باشد. وقتی به فرانکفورت می رسیم و می داند اولین بارم است که از خانواده دور شده ام و برای اولین بار به اروپا آمده ام، کمکم می کند تا تیلفونم را فعال کنم و به خانواده خبر بدهم که من سلامت به آلمان رسیده ام. با مهربانی مرا به قطار می رساند و برایم موفقیت آرزو می کند. وقتی می رود دلم برایش تنگ می شود و حس می کنم که دوست نزدیکی را ترک گفته ام. اولین برخوردم با مردمان آن سرزمین اعجاب انگیز، مرا مجذوب می کند و حس خوبی در دلم بر می انگیزد. آرام می گیرم و طبیعت زیبای آلمان را به تجربه می نشینم.

برای من به عنوان یک دانشجوی خبرنگاری، کار با یک رسانۀ بین الملی رویایی بزرگی بود که موفق شده بودم با سفر به آلمان آن را نزدیک به حقیقت ببینم. می دیدم که یکی از آرزوهایم که دیدار و حضور در استدیوی یک رسانۀ بزرگ بین المللی بود، برآورده می شد. هیچگاه این فکر در ذهنم خطور نکرده بود که بتوانم به این زودی در یکی از این رسانه های بزرگ راه یابم و فرصت کار عملی و خواندن گزارش را نیز داشته باشم.

آلمان جایی زیبای است که من از بودن در آنجا خیلی لذت بردم و توانستم تجارب خوب حرفه ای به دست آورم و با شبکه دویچه ویله همکار شوم. در این برنامه که هدف آن آموختن شیوه های گزارش نویسی و تهیۀ خبر برای رادیو بود، دو دختر دیگر یکی از هندوستان و دیگری از پاکستان نیز حضور داشتند. روزها برای کار به دویچه ویله می رفتیم؛ برنامه سازی رادیویی، چگونگی تنظیم گالری عکس ها، گرفتن مصاحبه ها از طریق تیلفون و گردانندگی، را در این رسانۀ بزرگ تجربه کردیم. من در بخش دری از کارها و تجارب کارمندان استفاده می کردم و خودم نیز بعضا در استدیو می رفتم تا بیبینم که خبرنگاران چگونه کار می کنند.

در آلمان عجیب نیست اگر در هر چند قدم، به یک نوازندۀ برخورد کنی که خیلی عالی می نوازد و گروهی را به دور خودش جمع کرده است تا برایش چند پولی به دست آورد. فکر می کنم این مورد خیلی بهتر از جایی است که من زندگی می کنم، در برابرم بچه های کوچکی جان می گیرند که برای یک افغانی فاصله های طولانی را عقب مردمانی می دوند که از فروشگاه های مجلل شهر پایین آمده و تناقض موجود در جامعه را نشان می دهند. دلم از این مقایسه ها می گیرد، کوشش می کنم دیگر مقایسه نکنم و فقط به ارزش های موجود فکر کنم و آنها را بپذیرم.

سرزمین پر رمز و راز

من هم مثل دیگر هموطنانم، با جنگ و ناامیدی زندگی کرده و از مزایایی یک زندگی مرفع و مدرن به دور بوده ام، تصور متفاوتی از اروپا و مردمانش داشتم. زندگی مدرن و امروزی اروپا، برای من هم عجایب خودش را داشت. آزادی های اجتماعی و فرهنگی مردم کمی عجیب به نظر می رسید و تصور وحشتناکی از مشروب خواری و بی بند وباری های مردم شنیده بودم؛ اما با وارد شدن به این کشور رمزآلود و تاریخی با زیبایی های که می توان از فواصل دور به تماشا نشست دریافتم که آنچه در ذهن داشتم، تصویر معقولی نبود. حالا بدین باور هستم که هیچ پدیده ای به طور کلی مثبت و یا منفی نیست؛ هر کشور ارزش های اجتماعی و فرهنگی خودش را دارد. ممکن است آنچه در یک کشور ارزش مهم و مثبتی است، در کشور دیگری برعکس آن باشد یعنی همه بستگی به ساختارهای اجتماعی و ارزش های هر جامعه و کشور دارد.

«از این سفر تجارب زیادی کسب کردم و تغییرات زیادی در من ایجاد کرد»
«از این سفر تجارب زیادی کسب کردم و تغییرات زیادی در من ایجاد کرد»عکس: DW

آلمان را سرزمین پر رمز و رازی یافتم. چشمان آبی مردمانش از برق زندگی مملو است. سیمای خندان با لباس های متفاوت که سنت و لباس های مروج مردم این سرزمین را نشان می دهد، در حقیقت مشخصه بارز و آشکاری از تفاوت های فرهنگی آن سرزمین با کشور من می باشد. موهای بلند پسران، حلقه های آویخته شده بر گوش ها، ابروان و لب های شان مرا به حیرت می اندازد و موهای سرخ و سبز دختران، مرا به یاد دختران کشورم می اندازد که چادرهای رنگۀ شان آنها را از هم متمایز می کند.

مردم این سرزمین عجیب به روزنامه خواندن علاقه دارند! برای من این فرهنگ حیرت انگیز بود، حتا ثانیه ها را نیز از دست نمی دادند. قطار، بس و ایستگاه هم برایشان فرقی نمی کرد. برعکس در سرزمین من، این فرهنگ جا باز نکرده است و مردم حتا وقت شان را برای خواندن نشریۀ رایگان نیز نمی گذارند. در آلمان مردم به همدیگر و عقاید و دیدگاه های هم احترام فروان دارند. فرد فرد جامعه مسوولیت پذیر است، قوانین شان را احترام می گذارند و زمان برایشان ارزش زیادی دارد. به ندرت می توان تبعیض، تعصب و رفتار دوگانه را در مقابل یک بیگانه یا خارجی شاهد بود. ابتدا تصور می کردم که شاید رفتار دیگری با من که مسلمانم داشته باشند یا شاید هم از من متنفر باشند؛ اما این گونه نبود، همه به عنوان انسان به همدیگر احترام قایل بودند. در این مدت که در آلمان بودم توانستم علاوه بر شهر بن و رادیوی دویچه وله به شهرهای دیگر نیز سفرهای داشته باشم و حتا توانستم به یکی از زیباترین کشور دنیا، فرانسه، بروم.

این سفر به من کمک کرد تجارب بیشتری کسب کنم. اعتماد به نفسم را بیشتر ساخت و تغییرات بزرگی در رفتار و شخصیتم ایجاد کرد. آنچه با خود به کشورم آوردم، پشتاره ای از تجارب از یک زندگی اروپایی و سنت ها و فرهنگ متفاوتی است که می توانم با دیگر دوستان شریک نمایم. توانستم دو گزارش را برای یک رسانۀ بزرگ بنویسم و توانستم که این پروژه را موفقانه به اتمام برسانم و مهمتر این که فرصت کار به عنوان خبرنگار آزاد در بخش انگلیسی به دست آورم و بتوانم همکاری ام را با دویچه وله ادامه دهم.

تمنا جمیلی

ویراستار: زهره نجوا