قصهگویی محلی در افغانستان به فراموشی سپرده میشود
۱۴۰۲ آبان ۱۵, دوشنبهبه سوی کودکان، نوجوانان و جوانان فامیل که میبیند، هر کدام در گوشهای یک تلفن هوشمند در دست دارد و به گفته او "همه در یک خانه، ولی در دنیاهای متفاوت" هستند.
داوود احدی، متنفذ قومی در ولایت وردک از استفاده بیش از حد از تلفنهای هوشمند، اینترنت و رسانههای اجتماعی نگران است. به باور او اینترنت باعث شده که سرگرمیهای بومی در افغانستان رفته رفته فراموش شوند.
او زمانی را به یاد میآورد که زمستانها خانوادهها دور صندلی یا در یک اتاق گرم جمع میشدند و به سرگرمیهایی می پرداختند که شاید نسلهای آینده از آنها بیخبر بمانند.
احدی میگوید: «قبل از به وجود آمدن رسانهها و تلفنهای هوشمند، قصهگویی، شعرخوانی، شهنامه خوانی، حمله خوانی و چیستان گفتن از سرگرمیهای گفتاری مردم بود. پیر و جوان در شبهای طولانی زمستان و مناسبتهای مختلف باهم مینشستند، قصه میگفتند، مشاعره و شهنامه خوانی برگزار میکردند.»
او میافزاید که اینترنت فاصله بین نسلها را بیشتر کرده و این نگرانی وجود دارد که روایتهای شفاهی از تاریخ و فرهنگ افغانستان فراموش شوند: «جامعه ما رسم و رواج عالی داشت که متاسفانه فعلاً از بین رفته و بازیهای آنلاین، محتویات رسانههای مدرن و فلمها جای آن را گرفته است.»
مرتبط: آینده مبهم کتابفروشیها در کابل
سرگرمیهای محلی افغانستان ریشه در تاریخ و ادبیات کهن این کشور دارند. از لالاییهای مادرانه تا قصههایی که در شبهای طولانی زمستان گفته میشدند، همه بازتاب دهنده بخشی از فرهنگ جوامع محلی بودند.
قصهها و افسانههای رایج محلی کمتر مکتوب شده اند و به صورت شفاهی به اصطلاح سینه به سینه انتقال یافته اند و این خطر وجود دارد که در آینده نزدیک کاملاَ به فراموشی سپرده شوند.
آقای احدی چندین داستان عامیانه را در نوجوانی حفظ کرده بود که هنوز خاطرات ماندگار آن روزگار را فراموش نکرده و علاقه دارد آن قصهها را باربار بازگویی نماید و به نسل نو انتقال دهد: «راویان قدیم اعم از زنان و مردانِ سالمند در قصهگویی نقش فعال داشتند، اما دقت، ظرافت و فصاحت زنان نسبت به مردان در بیان قصههای طولانی بیشتر و بهتر بود. برعکس، در خواندن شهنامه و شعر مردان نقش متبارز داشتند.»
تاثیرگذاری بر کودکان
مرتضی خاوری که ۳۲ سال دارد، میگوید هنوز هم داستانهایی را که از زبان مادرش شنیده بود به یاد دارد. مادرش نیز این قصهها و افسانهها را از مادر و مادرکلان خودش شنیده بود.
خاوری میگوید: «برای آن روزگار بسیار دلتنگ میشوم. وقتی به یاد میآورم که من بودم، خواهرانم بودند و گاهی اوقات دختران، زنان و بچههای قریه نیز در حلقههای قصهگویی تجمع میکردند و به قصههای مادرم گوش میدادند، دلم واقعاَ میخواهد به کودکیام برگردم.»
او به این باور است که در افسانههایی که مادرش میگفت، «درسهای زندگی» نهفته بود: «قصههای وامق و عذرا، سبز پری، ملک خورشید و ملک محمد، تیار خور، اله گگ و دایی و دهها عنوان دیگر را میشنیدیم و کیف میکردیم. من احساس میکنم آن تخیل فوقالعادهای که در افسانههای عامیانه نهفته بود، در فلمها امروزی وجود ندارد.»
به باور وی، کودکان با الهام گرفتن از قهرمانان آن داستانها که از بزرگان میشنویدند، متاثر شده و شخصیت آینده شان قویتر میشد.
مرتبط: از سر گیری کار کتابخانه سیار در کابل و خوشحالی کودکان
کارشناسان حوزه فرهنگ و ادبیات به این باورند که محتوای افسانهها و سایر آفریدههای ذهنی برای شنوندگان آموزنده بوده و در اصلاح رفتار و اخلاقیات مردم نقش مثبت و اساسی داشته اند.
انتقال تجربیات
علی شهریار، استاد دانشگاه و پژوهشگر در حوزه مطالعات ادبی و فرهنگی در مورد قصههای عامیانه و فرهنگ قصهگویی میگوید: «انسانهای قدیم احساس، آرمانها، آرزوها، پند و اندرز و شناخت خویش از طبیعت را در محتوای قصهها جا میدادند و به دیگران بازگو میکردند. بدین لحاظ، قصههای افسانه در برگیرنده تجارب و دانش انسانهای قدیم میباشند که از یک نسل به نسل دیگر انتقال یافته است.»
به گفته این پژوهشگر عرصه ادب و فرهنگ، ملتهای متمدن جهان از قصهگویی برای انتقال مفاهیم آموزنده در تربیت نسل جوان استفاده میکنند: «در ادبیات مدرن نیز رمانها به حیث آثار ادبی مفید در روشنگری و تربیت دانش آموزان تدریس میگردد. بدین لحاظ، قصهها و افسانهها باعث ایجاد و بالندگی فرهنگ پویا و با ثبات در جامعه میباشند.»
انقطاع فرهنگ و زوال هویت بومی
به باور او «هر کدام از این عناصر فرهنگی با تاریخ، زبان و هویت یک جامعه پیوند دارد و فراموشی آنها با عث انقطاع فرهنگی و زوال هویتی یک قوم میگردد.»
او میگوید: «به افسانهها و فرهنگ عامیانه در موسسات تحصیلی و انجمنهای ادبی افغانستان توجه چندانی صورت نگرفته است.»
این پژوهشگر عرصه ادب و فرهنگ اضافه میکند: «فرهنگ غیرملموس، ادبیات عامیانه و تفننهای ادبی در عصر حاضر در زنده نگه داشتن ادب و فرهنگ کشور اهمیت بسزایی دارند که حفاظت از آن وظیفه همه شهروندان است.»
بر علاوه افسانهها، عناصر متعدد فرهنگی دیگر مانند دوبیتیها، چیستانها، حماسی سرایی، فکاهیات و موسیقی محلی نیز بخشهایی از فرهنگ عامیانه و سرگرمیهای مردم افغانستان بوده است که با نفوذ بیشتر تکنالوژی در زندگی، اکثراَ به حاشیه رفته اند.