کار دشوار و مزد ناچیز؛ بانوان کشاورز مهاجر افغان در ایران
۱۴۰۲ خرداد ۲۵, پنجشنبههوا هنوز تاریک است و سکینه برای رفتن به مزرعه آماده میشود. ساعت پنج صبح باید سر کارش حاضر باشد. بادرنگ باید در صبحدم چیده شود و به سرعت به بازار عرضه گردد. این بانوی ۴۲ ساله مهاجر در ایران سالهاست که لذت خواب صبحگاهی را تجربه نکرده است.
باید سخت کار کند تا همسرش را در تامین مخارج خانواده یاری رساند. سکینه میگوید: «۱۶ سال است که پیش از طلوع آفتاب چشمم به بوتههای بادرنگ میافتد و روزم این گونه آغاز می شود.»
او باید تا حوالی ظهر بدون خوردن صبحانه کار کند: «ساعت ۱۰ فقط ۱۵ تا ۲۰ دقیقه وقت داریم تا صبحانه را که معمولا چای، شکر، نان و پنیر است، صرف کنیم.»
مرزعه گلخانهای بادرنگ که سکینه در آن کار میکند، در حومه تهران موقعیت دارد. برای ملاقات با شماری از بانوان کارگر افغان در این مزرعه باید صبح زود بیدار میشدم، کاری که برایم معمول نیست، اما برای این زنان یک امر روزمره است.
مرتبط: بانوی گلیمباف مهاجر: زندگی هیچ گاهی بر وفق مرادم نچرخید!
همین که به این محل رسیدم، متوجه شدم هیچ یک از کارگران زن، ایرانی نیست. زنان کارگر مهاجر از افغانستان باید تا ساعت یک ظهر در این مزرعه کار کنند تا هشت ساعت کاری شان تکمیل شود. گاهی دمای هوا به ۴۰ تا ۵۰ درجه سانتیگراد نیز میرسد و در چنین دمایی نیز باید در این سبزخانههای سربسته و پوشیده شده با پلاستیک کار کنند. بودن در این سبزخانهها در دمای معتدل نیز نفسگیر است.
ریزه گل با دستانی ضخیم و پینه بستهاش یک و نیم دهه است که در این مزرعه کار میکند. این زن حدود ۵۰ ساله افغان از کاشت تا برداشت محصول در این جا کار میکند. او میگوید: «کار در مرزعه بادرنگ از تخم زدن شروع میشود. هر تخمه باید در مسافت ۳۵ تا ۴۰ سانتی متر کاشته شود.»
این بخش کار مهارت خاصی نیاز دارد و بیشتر کارگران سابقه دار آن را انجام میدهند. ریزه گل میافزاید: «من هم این کار را بلدم و پس از ۱۵ سال کار مهارت خاصی را در تخم زدن پیدا کردم. برخی از گلخانهها به جای تخم زدن، نیشه میزنند. پس از مدتی نوبت خاکدهی فرا میرسد.»
در خاکدهی مردان مهاجر نیز با زنان مهاجر برای مدتی کار میکنند؛ اما با این تفاوت که آنان دو برابر زنان مزد دریافت میکنند. ریزه گل میگوید: «آنها با بیل کار کرده و کارشان ثقیل است. بعداَ ما زنان بوتههای بادرنگ را با نخ بسته میکنیم. بوتهها را آرایش میدهیم تا رشد کرده و بعد از ۴۵ روز وقت حاصلدهی و برداشت بادرنگ فرا برسد.»
حالا زمان برداشت فرا رسیده و بانوان در این مزرعه بادرنگ را از بوتهها میچینند و سپس در کارتنها بسته بندی میکنند. کاری را که در دیگر کشورهای پیشرفته و صنعتی با ماشین انجام میشود، این بانوان با دشواری و ساعتها عرق ریختن انجام میدهند. اما با آنهم، به خاطر داشتن این شغل خرسند هستند.
مرتبط: طالبان از افزایش اخراج مهاجران افغان از ایران خبر میدهند
ریزه گل نیز برای کمک به شوهرش در این مزرعه کار میکند تا در تورم شدیدی که دامنگیر اقتصاد ایران شده، مصارف خانواده را تامین کنند.
او اضافه کند: «مرد خانواده نمیتواند مصارف مان را به تنهایی تامین کند. مزد یک کارگر در ایران روزانه ۳۰۰ تا ۴۵۰ هزار تومان است، اما کرایه خانه و دیگر مصارف زندگی در ایران نیز گزاف است.»
رضایت از حقوق کم!
اکثر بانوانی که در این مزرعه ها کار میکنند تحصیلات ندارند و زمینه کار در مشاغل دیگر برای آنان مهیا نیست. برخی از آنان نیز افرادی هستند که در افغانستان تحصیل کرده اند، اما فرصت و اجازه کار در بخشهای دیگر را ندارند. همچنان کار در مزارع مثل دیگر مشاغل زیاد وابسته به سن و سال کارگر نمیباشد.
سکینه میگوید که همسر و پسرش کار میکنند اما نمیتوانند مخارج خانواده شش نفره شان را تامین کنند. به همین دلیل این بانو نیز دست به کار شده است: «روز ۱۷۰ هزار تومان مزدی را که دریافت میکنم، فقط میتوانم یک وعده غذای معمولی اعضای خانواده را تامین کنم. در ایران ارزش پول بسیار پایین آمده و قیمت مواد خوراکی و دیگر اجناس بسیار بالا رفته است.»
اواخر بهار و در تابستان که هوا گرم میشود، کار در مزرعههای گلخانهای برای این بانوان دشوارتر میشود. کمبود هوای تازه، موجودیت رطوبت و گرمای درون این گلخانهها غیرقابل تحمل است.
این بانوان بارها شاهد بیهوش شدن یکی از همکاران خود در جریان کار بوده اند. بسیاری از آنان، به خصوص کارگران کهنسال از پادردی و کمردردی شاکی هستند.
ریزه گل با اینکه درد مداوم پا و کمر برایش زجرآور شده، بازهم به کارش ادامه میدهد: «از بس در این منطقه کار کردم، همه مزرعه داران را میشناسم. هرکسی که کارگر نیاز داشته باشد، به من تماس میگیرد. برخی اوقات نیز سرکارگر خبرم میکند و من را به کار میگیرد.» در هر مزرعه یک زن به عنوان سرکاگر تعیین میشود تا بر کار دیگران نظارت داشته و هماهنگیهای لازم را انجام دهد.
هرچند این کار دشوار است و طاقت فرسا، اما زنان کارگر در این مزارع از برخورد مزرعه داران و کارفرمایان خود راضی اند. ریزه گل میگوید: «من تا حالا با مشکلی برنخوردم. با زنان کسی کار ندارد. رفتار صاحب کار هم خوب است و ما خوش هستیم.»
اما از همه کارفرمایانش راضی نیست؛ چراکه برخی شان روزمزد او را نپرداخته اند. ریزه گل اضافه میکند: «این هم کدام مشکل بزرگ نیست؛ چراکه در ایران این یک امر معمولی شده که صاحب کار مزد چند روز و حتی چند ماه کارگر افغان را نمیدهد. کاری هم از دست ما برنمیآید.»
مرتبط: دشواریهای زندگی یک خبرنگار مهاجر افغان در ایران
دههها جنگ، ناامنی و فقر باعث شده که خانوادههای افغان برای رسیدن به زندگی در آرامش و رفاه راه مهاجرت را در پیش گیرند. ایران همسایه غربی افغانستان چند دهه است که میزبان میلیونها مهاجر افغان بوده است. به گفته مقامات این کشور ۸۰ میلیونی، ایران در حال حاضر حدود پنج میلیون مهاجر افغان را میزبانی میکند که فقط نیمی از آنان اسناد اقامت قانونی در دست دارند.
اما در ایران زندگی برای بسیاری خانوادههای مهاجر پر از مشقت است. محدودیتهای زیادی برای مهاجران افغان در ایران وجود دارد. آنها فقط اجازه دارند در مشاغلی کار کنند که دولت اجازه میدهد و این بخشها عمدتاً کارهای شاقه اند. برعلاوه کارهای ساختمانی، کار در فارمهای دامداری و کشتزارها از جمله مشاغلی هستند که برای مهاجران افغان مجازند.
بسیاری از این مشاغل نیز با مزد همگون با کارگران ایرانی برای مهاجران افغان مهیا نیست و به همین دلیل آوارگان به مزد کمی که دریافت میکنند، قانع هستند. برای سکینه و ریزه گل این تنها گزینهای است که میتوانند به تامین مخارج خانواده خود کمک کنند.