کسی که می بیند و کسی که دیده می شود
۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبهیادداشت: رادیو صدای آلمان در سلسله "یک آفرینشگر، دو دیدگاه" به معرفی تعدادی چند از شاعران و نویسندگان معاصر افغانستان می پردازد. این برنامه به کوشش نعمت حسینی، نویسنده و پژوهشگر افغان تهیه می گردد. در این سلسله کوشش می شود تا کوتاه به زندگی آفرینشگران پرداخته شده و آثار آنها توسط دو منتقد بررسی شود. البته رادیو صدای آلمان پذیرای نقد و نظر سایر منتقدین نیز می باشد.
با مروری بر اشعار سید رضا محمدی میتوان به این نتیجه رسید که عمده تلاش این شاعر آن است که به نوعی تفکر جدید در شعر دست بیابد. حاصل این برخورد، شعرهایی است که به هزاران چهره خود را عرضه میکنند و هر چهره جذبه و کشش خاص خود را دارد. در شعر شرط کافی پتانسیلی است که شاعر آن را مانند چراغی به زوایای پنهان خودآگاه و ناخودآگاه مخاطب می تاباند تا در پرتو آن پدیدهها شناسایی شوند. بدون این پتانسیل مخاطب فقط عمل دیدن را انجام میدهد و نه عمل مشاهده و شناسایی را. از این جاست که ارتباط عمیق میان انسان و جهانی که در پرتو فهم او قرار گرفته، ایجاد میشود. این پیوند، پیوند قراردادی و از پیش تعیین شده نیست، بلکه پیوندی است ذاتی که در سایۀ آن انسان به زوایایی از طبیعت دعوت میشود که به صورت معمول طبیعت کسی را به آن دعوت نمی کند:
نه، آن دو چشم، دو تصویر ابر و باد نبود
دو چشم جسته ز مجموعۀ جماد نبود
شکفته بود در آن چشم ها دو شاخۀ گل
هوای هیچ گلی این قدر زیاد نبود
سوار باد شدم، اصفهان گرفت مرا
نگار و نقش جهان بود و در سواد نبود
به عطر مریم، مهمان شدیم در کافه
میان کافه که رفتیم غیر باد نبود
تصویرهایی که محمدی توانسته است آن ها را در جاهای مناسب شعر خود گره بزند تا غزل ساختارمند از آب درآید، ساختاری که با تکرار تصاویر تقابلزا در هوا معلق نمانده است. در شعر محمدی پدیدههای خودجوش، طبیعی و ناب بر پدیدههای ساختگی برتری دارند:
تو مثل سگ هستی
چشم هایت از برف است
تنیده های سپید صدایت از برف است
کدام مردم را کشته ای که در هر جا
پس از گذشتن تو رد پایت از برف است
دلت که خواسته بر من ترحم از باد است
تنت که ساخته از من جدایت از برف است
ایجاد نوآوری فلسفه یی است که پشتوانۀ شعر محمدی قرار گرفته است. نقش کلمات در القاء حس، یعنی توانایی به خدمت گرفتن کلمات در محمدی برجسته تر از برخی از شاعران هم عصر خودش است. عشق در غزل های محمدی چهرهیی کاملا دیگرگونی دارد. این عشق، از جنس عشقهای سانتیمانتال نیست:
این دفعه مست و مخفی و جادوگر آمده است
شیطان شده به داخل جانم در آمده است
این دفعه من گریخته ام دربه در، ولی
او هر کجا منم ز من اول تر آمده است . . .
در چشمه لخت می شوم و غرق می شوم
عمر من است او که همین جا سر آمده است
محمدی برای پیشنهادهای شعری اش تا حد جریان سازی حرف برای گفتن دارد. اگر حمل بر گزافه گویی نشود، این شاعر در هر مرحله، توانایی از نوع خودش را داشته است. شعر محمدی ضمن این که شعر غیرمتنظره است، در عین حال بر روابط بینامتنی نیز توجه جدی از خود نشان میدهد. استفاد از فرهنگ عامیانه، حکایات و ضرب المثلهای مردمی تا اندازه یی او را شاعر غیرنخبهگرا معرفی میکند:
به خانه بردمش، او خانه را نمی دانست
غریب بود، رفیقانه را نمی دانست
نشست بین ورق های جان ویرانم
که فرق خانه و ویرانه را نمی دانست
عوض شو گفتم، آهو شد، ابر شد، زن شد
به حرف می شد حتا نه را نمی دانست
مرا به یاد حکایات کودکی انداخت
پری رویا افسانه را نمی دانست
سینما و سایر هنرهای نمایشی نیز بالای شعرهای محمدی تأثیرگذاشته اند. محمدی شکل درست استفاده از نشانه ها و امکانات هنرسینما را در شعر بلد است. نوع ارائه تصویر در برخی سرودههای این شاعر یادآور تکنیک های سینمایی است. با توجه به ظرافتهای خاص زبان، سهم قابل ملاحظهیی از توفیق شعرهای این شاعر را بایست مدیون صدای گرم و اسلوب ادای آن شعر در محافل ادبی دانست:
دو کاسه یی که دو قندیل دست های ترا
نموده آویزان از شانه هایت از برف است
چقدر برف! سرت، سینه ات، گلویت برف
تمام تن نه، تمام هوایت از برف است !
باید گفت که محمدی آگاهیهایی در زمینه یافته های نوین شعر طی سالها تجربه شاعریاش به دست آورده و برای علاقهمندان نوشته هایش به شیوۀ گویا باز گو کرده است. سطرهای غریبی که محمدی در نوشتههای خود میآفریند در مجموع شناخت متفاوت و منحصر به فرد این شاعر را از شعر معاصر نشان میدهد:
تو قاتل همۀ مارهای دنیایی
دو چشم نیست، دو کان زمردند ترا
برای عشق دو توفان، برای گریه دو ابر
برای نامه رسانی دو هدهد اند ترا
غزلهای محمدی بیشتر از رویدادهای روزگار ما مایه می گیرد. شاعری که با پشت پا زدن به هنجارهای معمول و ذوقهای بازاری می کوشد وضعیت موجود را به چالش بکشد.
طنز نیز در کارهای این شاعر نباید دستکم گرفته شود. بازی با کلمات و برهم زدن تصورات کلیشهیی از ویژهگی های دیگری است که کمابیش در سرودههای این شاعر دیده می شود:
گاهی دستان ما به هم می چسپند
گاهی ما می کنیم بازوبازی
مردم یا بچه های قایم بشکنند
یا مشغول اند در زن و شو بازی
. . . عکس بعدی ـ توـ دست هایت بر مو
موهای تو می کنند بر رو، بازی
سید رضا محمدی از آن دسته شاعرانی است که با درک امروزی و نوین از زبان فارسی شعر می گوید. نوع پرداخت غزل این شاعر به واسطه تصاویر متنوع آن است که با برش های هنرمندانه در کنار هم قرار می گیرند تا خوانش غزل، خواننده را به فضای آشنا هر چه بیشتر نزدیک کند. شعر محمدی در کنار این که از لایه های متعدد معنایی برخوردارد است، شعری است ساده و زلال که تأمل شاعرانه و ظرافت های دقیق زبانی آن نشان دهندۀ نکته سنجی شاعری است که می کوشد تا در سیطرۀ یک نظام ساختارمند ساحۀ معنایی وسیع را جلوی چشم خواننده بگستراند.
صدا ز کالبد تن بدر کشید مرا
صدا به شکل کسی شد به بر کشید مرا
صدا شد اسپ ستم، روح من کشان ز پی اش
به خاک بست، به کوه و کمر کشید مرا
چه وهم داشت که از ابتدای خلقت من
غریب و کج قلق و در به در کشید مرا؟
در کنار این ویژهگیها، در شرایطی که جامعۀ ادبی کشور، نیازمند تلاش برای بیرون رفت از پیامدهای زیان بار عقب ماندهگیهای انباشته شده است، کارهای نوگرایانه محمدی نقش مهمی را میتواند در تحقق تدریجی این ضرورت ایفا کند. این نقش در بالاترین سطح خود میتواند آموزشهای درست مورد نیاز این روزگار را در اختیار مخاطبان قرار دهد. در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که با وجود رقمهای کلانی که در امر برگزاری جشنواره ها به مصرف می رسد و همه این ها به حساب فرهنگ مملکت گذاشته می شود، واقعیت چیزی دیگری است. واقعیت این است که این رقم ها فقط سیستم های خاصی را تحت پوشش قرار می دهد. سیستم هایی که با ظاهرسازی های «خر رنگ کن» می کوشد عرصه را روز به روز بر دیگران تنگتر سازد،اما تجربه نشان داده که برای همیشه نمی توان راه را به روی دیگران مسدود کرد. سید رضا محمدی برای من نمونۀ تیپیک یک شاعر است. شاعری که همواره دل نگران آزادی بوده و به عنوان یک شاعر آزاده در بین اهل هنر شناخته شده است. کاش می شد زمینه ها را طوری فراهم ساخت که این شاعران می توانستند دوباره به وطن برگردند. کاش می شد سیاست گزاران فرهنگی این کشور را متقاعد ساخت که ادبیات، آن چیزی نیست که با آن بتوان شوخی و شیادی کرد. کاش می شد!
نویسنده: عفیف باختری
ویراستار: عارف فرهمند
نقد خانم حمیرا نکهت دستگیرزاده بر کارهای رضا محمدی را اینجا بخوانید.
معرفی سید رضا محمدی را اینجا بخوانید