1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

آلبوم ميرا، تلاشی ستودنى در راه موسيقى راک در ايران

۱۳۸۳ فروردین ۲۰, پنجشنبه

مدتها پيش بود كه در طى گشت و گذار در اينترنت به گروهى ايرانى برخوردیم كه در سبك راك كار ميكنه و تو سايت اينترنتيش كه متاسفانه در حال حاضر بسته است، فايل صوتى بسيار كوتاهى از كنسرتش تو تهران رو عرضه كرده بود. سخن از گروه ميرا MEERA است كه پس از گذراندن دورانى سخت و كوششهاى پيگير و دلسوزانه، توانسته تلاشش رو به نتيجه برسونه و اولین آلبومش رو منتشر كنه.

https://p.dw.com/p/A6Ei
اعضای ميرا از راست به چپ: رضا مقدس، کسرا ابرهيمی، فرزام رحيمی، بابک آخوندی و دارا دارايی
اعضای ميرا از راست به چپ: رضا مقدس، کسرا ابرهيمی، فرزام رحيمی، بابک آخوندی و دارا دارايیعکس: MEERA

آلبوم ميرا, پس از ماهها انتظار سرانجام مدتی پيش بدستم رسيد و بعد از شنيدن مكرر آلبوم, با چهار تن از اعضاى اين گروه، يعنى فرزام رحيمى خواننده گروه، بابك آخوندى نوازنده گيتار الكتريك، دارا دارائى نوازنده گيتار باس و رضا مقدس نوازنده كیبورد صحبتی مفصل داشتيم و در این گفتگوها به مسايل مختلف پرداختیم از جمله, آغاز فعاليتهاشون و انگيزه های شروع کار, تجربه هاى آهنگسازى و ترانه سرايی, تنظيم قطعات, مشکلات کار گروهی و همچنين اجراى كنسرتهاشون در تهران و برنامه هاى آينده.

فرزام درباره انگيزه هاى شروع كار و فعاليتهاى جديش در عرصه موسيقى ميگه: "من از سال ۷۵ به طور جدى، چون سال ۷۵ بود كه ديگه تك و توك نوارهاى پاپ توى مغازه ها مى آمد و من به اين نتيجه رسيدم كه داره موزيك راه مى افته و بهتره كه كم كم از زیرزمین بيايم بیرون و پابليكترش كنيم. بيايم توى سالنهايى كه به همون اجازه مى دن كنسرت بذاريم. از سال ۷۵ عملا كار به طور جدى شروع شد، ولى قبلش همش تمرين بود و خودارضايى. از ۷۵ ديگه به خودم اجازه دادم كه اين كا رو بكنم، چون فكر مى كردم كه براى همه موزيك رو كار نخواهم كرد و در درجه اول براى خودم. براى اينكه وقتى كار جدى تر شروع ميشه، بارى از نظرات مردم ميآد سراغت و اون موقع مى تونى بفهمى كه چه جايگاهى دارى و كجا هستى. مى تونى ادامه بدى يا نه. در نتيجه سال ۷۵ اين تصميم رو من جدى گرفتم و خودم رو مورد محك قرار دادم. چون اينجا اوضاع استاندارد نيست، شرايط استاندارد نيست براى اينكه هركارى آدم دلش مى خواد بكنه. با سانسور و... يه ده قدم رفتم عقب تر شروع كردم. به خاطر اينكه بتونم كارهام رو ادامه بدم و ببينم اصلا اين سبكى رو كه من مى خوام شروع بكنم و برم دنبالش كسى هست كه بپذيره يا نه."

اولين تجربه فرزام در كار گروهى با گروه آور بود كه در سال ۷۸، آلبوم آب و آتش رو عرضه كرده بود. همكارى پويا نيك پور، آهنگساز و تنظيم كننده قطعات آور با گوگوش و برخى مسائل ديگه، سبب شد كه فعاليت آور قطع بشه، اگر چه با تشكيل اين گروه و تجربه آلبوم آب و آتش، اولين گام برداشته شده بود. فرزام خودش در اينباره معتقده: "آور شروع خوبى بود. اون سال ۷۵ كه ما شروع كرديم مى تونم بگم كه شروع خوبى بود. به همه ما انگيزه داد كه كارمون را جدى تر ببريم جلو. بعد از آور, هر كدوم از ماها در حقيقت فعاليتمون رو انداختيم تو يه مسير ديگه. و با يك Record به روز, ميشه گفت استانداردتر تو استوديو و با نوازنده هاى با تجربه تر كار رو ادامه داديم. ولى آور شروع خوبى بود."

و اما تشكيل گروه ميرا يا بهتر بگيم پروژه ميرا، اين رو از زبون بابك آخوندى گيتاريست ميرا ميشنويم كه در گيتار ليد قطعه يگانه در آلبوم آب و آتش گروه آور رو ميزده و همچنين در كنسرتهاى گروه آور حضور داشته و در حال حاضر هم با گروه هائى ديگه، مثل گروه رومى همكارى داره: "ما از همون دوره ى آور كه با هم داشتيم تمرين مى كرديم، با هم همونجا يه قرارى گذاشتيم كه يه آلبومى اونجورى كه دلمون مى خواد كار بكنيم و از آنجا منتظر بوديم كه پروژه به اصطلاح آور تموم بشه و يه وقتى بذاريم و شروع كنيم به كار كردن با همديگه. اين شروع داستان بود. تا همون ۷۸. ديگه بعدش هم كه شروع كرديم. اينجا يه مدتى تو خونه ما دموهاى كار رو تهيه كردیم و بعد هم كه برديم استوديو و ديگه ماجرا شروع شد. ما اول دو نفر بوديم اين كار رو اول دموهاشو تهيه مى كرديم و مى رفتيم تو استوديو، وقتى كه ما شروع كرديم به ضبط به اصطلاح نهايى كارهايى رو كه مى خواستيم، نوازنده ها رو هم داشتيم انتخاب مى كرديم. مثلا دارا رو انتخاب كرديم براى ضبط و براى بقيه داستان. رضا و کسرا رو هم همينطور كه طبيعتا اينها همه شدن كسانى كه با همديگه شديم ميرا."

دارا دارائى كه نوازندگى گيتار باس رو توى ميرا برعهده داشته و علاوه بر اون تو كنسرتهاى گروه آور هم همكارى داشته درباره ملحق شدنش به ميرا میگه: "حول و حوش مهر سال ۸۰ بود كه بچه ها يه دمو آماده كرده بودند تو تابستون. مهر بود كه به من گفتن كه بيا گوش كن و در واقع روى آن بيس بزن. فرزام و بابك دوتا از دوستام بودند كه ما قبلا تو يه گروه ديگه بوديم با هم به اسم آور و يه گروه نسبتا پرجمعيت بود كه اون هم سبک خاص خودش را داشت و بعد اينكه از اون گروه اومديم بيرون، اون دوتا تصميم گرفته بودن يه آلبوم بده بیرون. بعد وقتى كه تقريبا دموهاشون آماده شده بود، منهم بهشون پيوستم."

همونطور كه در پيش اشاره شد، فعاليت گروه آور به عللى گوناگون متوقف شد، اما با توجه به همكارى سه تا از اعضاى كليدى ميرا ، يعنى فرزام، بابك و دارا، در اون گروه، اين سوآل مطرح ميشه كه ميرا تا چه اندازه ادامه آوره.

دارا معتقده: "از يك نقطه اى اينها مشترك هستند ولى دقيقا بعدا از اون نقطه مسيرهاشون جدا ميشه. من فكر مى كنم فقط اون نقطه مشترک, تلفيق شعر فارسى و موسيقى آلترنتیو غربى ست. والا آور, موسيقى ای بود که در واقع روح كلاسيك داشت. يعنى كلاسيك فكر شده بود به تنظيم ها و سازبندى ها و خود صدادهى موسيقى. ولى ميرا تفكرش فرق مى كنه. ميرا يك مقدار بيشتر به سمت آلترنتيو رفت. وقتى بچه ها شروع كردند، يعنى اينجورى راجع بهش فكر كرده بودند، تاثیر گرفته بودند از موسيقى هايى كه واقعا دوست داشتن و تصمیم گرفتن که اينجورى ادامه مسير بدهند."

فرزام كه خودش بعد از تجربه آور، در تهيه آلبوم "دار قالى" از گروه راز شب همكارى داشته درباره مسير رسيدن از آور به ميرا ميگه: " خب من اون موقع ها هيجان اينو داشتم كه كار خيلى خوب انجام بشه و وسواس زيادى داشتم ولى نمى تونستم كارى بكنم و ترجيح هم دادم كه كارى به اون صورت انجام ندم و بذارم به حساب اينكه اولين تجربه است و ببينم كه خب آيا مى تونم با تنظيم كننده كار كنم يا بايد در نهايت خودم كارم را بسازم، شعرش رو بگم، ركورد كنم، تنظيم كنم و ميكس و مستر كنم. در ميرا اين اتفاق افتاد، يعنى منو و بابك با هم ديگه هم كارها رو ساختيم، هم شعرش رو گفتيم، هم تنظيم كرديم، هم ركورد كرديم و ميشه گفت همه ى كارهاشو خودمون انجام داديم، و بيشتر راضى ام. كار اينجورى يكدست تر از آب دراومده."

حال ميپردازيم به تجربيات و نظرات بچه های ميرا درباره ترانه سرائى، آهنگسازى، سازبندى و تنظيم قطعات آلبوم. همونطور كه در پیش اشاره شده بود، شعر و آهنگ شمارى از قطعات از فرازمه و تعدادى هم از بابك.

خود فرزام، تجربياتش رو در ساختن آهنگ و سرودن ترانه اينطور توصيف ميكنه: "من معمولا آهنگهامو اينجورى مى سازم كه وقتى تو اون تونل احساس قرار مى گيرم، حالا يا مى تونه اون احساس منفى باشه، يا مى تونه مثبت باشه فرقى نمى كنه. وقتى مى روم پشت ميكروفن هميشه گيتار دستم هست. چون اين سازيه كه مى دونم البته نه كامل. تنها در حد اينكه فقط مجبور نباشم ملودی موزيكهام رو با سوت دربيارم. در اين حد گيتار بهم خيلى كمك مى كنه. ولى هميشه يادمه كه رفتم پشت ميكروفن و گيتار دستم بوده و شروع كردم به improvise كردن تا اينكه يه قسمتى منطبق شده بر احساس من. و همون موقع هم شعر، هم موزيك با هم رفت به جلو. هيچوقت اول يكدونه اش نبوده بعد اون يكى، پله پله هم موزيك، هم اون قسمتى رو كه شعر هست، همون قسمتى كه مدولاسيون ميشه يا هر قسمت ديگه اش هميشه با هم رفته جلو. هيچوقت يادم نمياد كه اول موزيك باشه بعد شعر، يا اول شعر باشه بعد موزيك روش ساخته بشه. اين كار رو من زياد دوست ندارم، راستش رو بخواهى."

و اما تجربه ها و شيوه كار بابك در اين زمينه: " من خودم هنوز هم كه هنوزه آهنگ كه مى خوام بسازم، در واقع اول كل قطعه را حتا تنظيمش رو هم انجام ميدم و جاى Vocal رو، فقط آوا يعنى يه آوايى كه، ملودى اى كه مى خوام براى موزيكى كه بسازمو فقط مى خونم. بعد مى شينم كلام رو روى اون ملودى و آوايى كه خوندم سوار مى كنم. يعنى شعرش رو بعدا مى گم اصلا. موزيك كه قبلا ساخته ميشه و همه كارش هم مى كنم. چون اون قسمتش بيشتر برام مهمه تا Vocal. بعد هم مى شينم يه چيزى رو روش مى خونم و اونو تبديلش مى كنم به شعر و كلام."

يكى از ترانه هاى شنيدنى آلبوم ميرا، اسمش هست، "حديث يار" كه اولين قطعه اين آلبومه و شعر و آهنگش هم از بابكه که درباره خاطرات شكگيرى شعر و آهنگ اين قطعه ميگه: "من اين آهنگش رو ساخته بودم و مى خواستم هرجور شده براى فردا كه فرزام مياد اينجا، اونم سورپرايز كنم و يه آهنگ بذارم جلوشو بگم اينهم مثلا.... چون اون موقع خيلى شوق داشتيم. هر روز ممكن بود يه آهنگ ساخته بشه. شب تا صبح ديگه نشستم و شعرش رو گفتم و خوندم روشو و ميكس كردم. فرزام هم که اومد، براش پخش كردم خيلى هم خوشش اومد."

جالبه كه فرزام هم در جواب اين سوآل كه ترانه محبوبش در آلبوم ميرا كدومه، لحظه اى مكث نكرد و گفت: "حديث يار"

بابک درباره انگيزهای فعاليت اون دوران و ساختن قطعه حديث يار ميگه: "واقعيتش اينه كه اون دوره اى كه ما اينكارو مى كرديم واقعا ايده آليست بوديم. يعنى آرمانهامون خيلى برامون مهم بود. الان بهرحال اون جنبه ى بيزينس خيلى رو شده. مى دونى بيشتر مى خوان كه ...، حالا من خودم بهرحال براى گذروندن زندگيم احتياج دارم كه كار بكنم و خيلى بخوام ايده آليستى فكر بكنم از زندگى عقب مى مونم. اما اونا همچنان برام زنده ست، مى دونى، آرمانها و هدفهايى كه در مورد موسيقى دارم براى خودم هنوز هست. حالا كى بتونم دوباره يه كارى بكنم كه بازم ايده آليستى باشه، بايد ديگه در آينده ببينيم."

اگر چه فرزام و بابك نقش اساسى رو در ساختن شعر و آهنگ قطعات آلبوم ميرا داشتن، اما بچه هاى ميرا، همگى در تنظيم قطعات سهيم بودن، مخصوصا در اجراى كنسرتها در تهران. دارا دراينباره ميگه: "فکر میکنم هر نوازنده اى كه مياد اضافه ميشه به موسيقى, در واقع داره خودش تنظيم ميكنه, به موقع خودش داره يه تنظيمى به اون موسيقى اضافه مى كنه. در واقع چون تمام لاين هاى بيس كه من براى موسيقى ميرا درست كردم البته با همفكرى بابك و كسرا و فرزام، فكر مى كنم اونها چون الان ديگه شده يك ويژگى براى هركدوم از قطعات، اون يه سهمى ست كه من داشتم نسبت به تنظيم ميرا. چون روى هرقسمتيش واقعا فكر شده و كار شده."

حال ميريم سراغ يكى ديگه از ترانه هاى آلبوم اين گروه به اسم "زخم". در اين قطعه تلفيقى، از ساز زهى قيچك استفاده شده كه نوازندگى اون رو رضا آبائى بر عهده داشته.

فرزام در اينباره ميگه: "من از موزيك سنتى چيزى نمى دونم، ولى وقتى ايده م رو با رضا آبائى درميان گذاشتم, براساس تجربه اى كه تو آويژه داره خيلى راحت ايده من رو متوجه شد. ولى دستگاهى رو كه انتخاب مى كنه و يا اون هارمونى رو كه مى خواد در حقيقت بيافرينه، اون چيزيه كه ديگه دست خودشه و ما براش تعريف نمى كنيم. مى سپريم موزيك رو با خيال راحت دست خودش. و جالب هم اينجاست اين ركوردى رو كه الان مى شنويد، همان ركود اولى ست كه ايشان نشست improvise كرد. بعدش ما هرچى سعى كرديم حوصله ى بيشترى به خرج بديم، ديديم در نمياد و همين رو ترجيحا يك مقدارى اديتش كرديم و گذاشتيم زير موزيك و جواب هم گرفتيم. رضا آبايى كارشو خوب بلده. اون تجربه ى خوبى را تو آويژه پشت سر گذاشته و مى دونه كه چيكار بايد بكنه و احتياجى نيست كسى بهش چيزى بگه. خودش همينو قبول كرد. آدم سختگيريه، آدم كاملا وسواسى ايه. ولى همون ركورد اولش رو آنقدر راضى بود كه آخرش هم به اين نتيجه رسيديم كه همون ركورد اول رو بذاريم."

بد نيست به اين نكته هم اشاره كنيم كه در قطعه زخم بخشهاى مربوط به اين ساز سنتى در دستگاه نوا اجرا شده. رضا مقدس نوازنده كيبورد در گروه ميرا كه در گذشته، با گروه آويژه تجربيات موفقى در كار تلفيق داشته، ميگه: " خب، بچه ها خيلى دوست داشتن به عنوان يه ساز متفاوت و جديد اضافه بشه به داستان، ما هم چون اين ساز رو قبلا توى كارهاى ديگه استفاده كرده بوديم و كاملا جواب داده بود که به خاطر رنگ خوده سازه هم هست. و اونجا بود كه از اين ساز ما استفاده كرديم و به نظر من خوب چفت هم شده و رنگ چيز جدايى نيفتاده و جزئى از كار شده."

البته نظر اعضا درباره اينكه آيا ميشد در ساير قطعات هم از سازهاى سنتى استفاده كرد، متفاوته. به عقيده بابك چنين كارى در ساير قطعات آلبوم هم ممكن ميبود، در حاليكه كه دارا معتقده: " فكر مى كنم در اين حد كافيه. چون اون ساز يك رنگى داره كه ما حس كرديم كه واقعا توى اون آهنگ به خاطر فضاى تلخى كه داره, اون رنگ خيلى بهش مياد و شايد هيچ ساز ايرونى ديگه اى اگه اونجا قرار مى گرفت، اين تاثير رو نداشت."

و اما کنسرتهاى گروه ميرا تو تهران كه در مجموع تونست اجراهاى بسيار موفقى عرضه كنه، به خصوص كه تو بعضی از کنسرتها, صدابردارى بر عهده شهرام شعرباف بود که صداى خيلى خوبى به گوش شنوده ها رسوند. با وجود اين نكات جالبى درگفتگو با بچه هاى ميرا مطرح شد، ازجمله مسئله بازتاب كنسرت كه اين رو از زبون بابك ميشنويم: " من بازتاب رو در همون حين اجراى برنامه بهتون مى گم. مى گم خيلى ها انتظار داشتن كه فرضا اومدن موسيقى رو كه هميشه باب بوده، اون چيزى كه فكر مى كنن قراره بشنوند, بشنوند و اون وسط برنامه متوجه شدن كه اصلا اين چه موسيقيه، اين چيه ما اينجا داريم مى شنويم. و بعضى ها اصلا حتا درى ورى مى گفتن بهمون. متلك مى گفتن. كه البته من اينو دليل بر موفقيت مى دونستم كه ببينم يه عده اى هستند آدمهايى كه جاخوردن از اينكه اصلا اين چه تيپ موزيكيه كه قراره به زبان فارسى اجرا بشه. من فكر مى كنم يكى از برجسته ترين چيزهايى كه من ديدم همين بود. ما دوتا برنامه داشتيم و اين قضيه در اجراى دوم بود حتا و در اجراى اول نه. ولى اون كسايى كه با موسيقى اينطورى آشنا هستند، دوست داشتن."

البته ميرا تو كنسرتهاش بخوبى تونست با شنونده ها رابطه برقرار كنه و بچه هاى گروه هم از كارشون در مجموع راضى بودن، اگر چه دارا، نوازنده گيتار باس در اين گروه درباره ضعف كنسرتهاى راك در ايران معتقده: "راستش, ضعف كنسرتها, يك مقدارش برمى گرده به پرفورمنس، يعنى اجراى ماها، اجراى موزيسينها، يعنى شايد هنوز اون ديوارى كه بايد برداشته بشه بين منه موزيسين و تماشاگر، اون ديوار احساسى كه بايد برداشته بشه هنوز هستش. يعنى من هنوز يه مقدار احساس سرما مى كنم. خب مردم راحت هم نيستن ديگه. تا بخوان ابراز احساسات كنن، تا بخوان شادى كنن در واقع، يه عواملى هست كه مانع آنها ميشه و خب اينم اشكاليه ديگه. يه مقدارم هم ما مشكل صدابردارى داريم تو ايران و به طبع مشكل سالن داريم, سالن خوب براى اجرا كمه يا نيست اصلا. صدابردارها هم خب مثل ماها دارن تجربه مى كنن ديگه، اونها هم از وقتى كه كنسرت دادن و اينا باب شده تو ايران، اونها هم دارن همينجور روز به روز تجربه مى كنن وميان جلو."

ميرا براى تهيه آلبومش دوران سختى رو پشت سر گذاشته و با توجه به اينكه به جز فرزام، باقى اعضاى گروه، با گروه هاى ديگه هم كار ميكنن، فعاليت ميرا در عرض يك سال گذشته، درواقع متوقف شده بوده، بابك در مورد تجربيات سخت دوران گذشته ميگه: " خيلى زياد سخت گذشته. شايد دليل اينكه الان كار متوقف شده اينه كه بهرحال سليقه من و فرزام، فرق ميکنه, اگر چه هردومون يه هدف داريم براى موزيك ولى سليقه های ما با همديگه فرق مى كنه, كاملا موزيكال از نظر صدادهى موزيك هركدوممون براى خودممون نظر خودمونو داريم. و بايد جورى ميشد كه نظر هردومونو ارضا مى شد. و الان هم تقريبا شده، منتها خب خيلى كلنجار داشتيم براى اين قضيه. مثلا حتا دوستيمون يه جورايى پيچيد به همديگه. به خاطر اينكه هم نظر تو جلب بشه و هم نظر من."

البته جاى اميدوارى كه به بازار اومدن آلبوم ميرا به فعاليت مشترك بچه هاى گروه هم جانى تازه ببخشه. فرزام كه تمام نيروش رو صرف پروژه ميرا كرده و همچنان به ايده ها و آرمانهاش وفادار مونده، از آغازى نو ميگه و به اين نتيجه رسيده كه: " توى ميرا خب، اين حساسيت من و اين زير ذره بين بردن خيلى از مسايل از طرف من، يادمه كه خيلى اوقات بچه ها را رنجوندم و شايد هم يادشون نرفته باشه. چون به خيلى چيزها اهميت مى دم كه در حال حاضر خيلى ها ساده ازش مى گذرن. ولى اين يكسالى كه من تنها بودم، بيشتر روى اين قضيه كار كردم كه با گروه فكر كنم، با گروه برم جلو و زياد روى چيزى نمونم تا اينكه جواب بگيريم و بتونيم اون هماهنگى لازم رو كم كم بدست بياريم كه اصلا احتياجى به گفتن چيزى نباشه. همه از همون اول خيلى چيزها رو رعايت بكنن".

ميرا در عرضه آلبوم، از حمايت نيك پتيسون، تهيه كننده اى در استراليا هم برخوردار بوده و همچنين از پشتيبانی خانم گلنوش جعفری زاده در ايران که در اين راه با استودیو بم آهنگ همکاری داشته. فرزام درباره رفتن اين راه تازه ميگه: "در حقيقت ما دوتا چرخ به راه انداختيم. يكى استراليا يكى هم ايران. ايران مسئول اين كار استوديو بم آهنگ است، يعنى جايى كه ميرا كارهاشو ركورد كرد و ميكس و مستر كرد، وظيفه پخش اين آلبوم رو در ايران به عهده گرفته. و در خارج از كشور از طريق جی.ام.پی و از طريق آقاى نيك پتيسون داريم اين كارو پخش مى كنيم. فكر كرديم شايد اينجورى بتونيم بازدهى بيشترى داشته باشيم. براى معرفى آلبوم و اينكه به اندازه كافى توى بازار باشه."

تلاش بچه هاى ميرا و همچنين ساير گروه هائى كه در راه عرضه موسيقى اى متفاوت در كشور تلاش ميكنن، ستودنى است. بابک هدف مشترك اين گروه ها رو اینطور خلاصه ميکنه: "من، فرزام، پويا نيكپور و دارا دارايى و تموم اين بچه هايى كه به هرشكل اين تيپ كار مى كنن، تمام هدفمون اينه كه بگيم، موسيقى میتونه براى قر دادن نباشه، براى اينكه فقط شما يه زمانى رو به سرخوشى بگذرونين و بره مى تونه نباشه. و موزيك مى تونه چيزى باشه كه در عين اينكه حتا صداهاى جديد و حتا بیت داره و ممكنه حتا شما رو يه كمى برقصونه، ولى بيشتر مى تونه آدم رو به فكر بندازه. اين هدف همه ماست. اينكه شما بشينى و موزيك رو گوش بكنى و بعد از اينكه کل يه آلبوم تموم شد، حالا بگى من يه ساعته ديگه هم مثلا مى شينم دوباره اينو از اول گوش مى كنم. اين چيزيه كه ما مى خوايم. ما بيشتر دوست داريم كه همچين موسيقى اى ارائه بديم. قابل فكركردن و گوش كردن."

يكی از نكات جالبی که در مورد میرا میشه به اون اشاره کرد, تفاوت بين اجراى زنده قطعات و اجراهاى ضبط شده در استوديوست كه بيشتر تو مايه پاپ راك هستند، تا راك خالص. البته توضيحات فرزام به درك مسئله بسيار كمك ميكنه: " ميرا آلبوميه كه هنوز بچه ها هيچكدوم، حتا خود من، اون رضايت كامل رو ازش نداريم. چون ما بايد از فيلترى به نام ارشاد، كارامون رو بگذرونيم. من خودم رو خواننده ى يك گروه راك و سبك راك مى دونم. و اين نحوه ى خوندن رو در حال حاضر فقط به ديد بازارى و ديد اعتباری اينجا نگاه مى كنيم كه، اين كارها رو انجام داديم و خيلى پاپ راك اين كار اومد بيرون. ولى الان چون موقعيت نسبتا بهتره، تصميم اينه كه روى آلبوم دوم راك خالص بريم جلو. و اون شاخه آلترنتيو هم انتخاب بكنيم و در چارچوب اون بيايم يه مقدارى از سازهاى سنتى هم استفاده بكنيم و خيلى بيشتر از آلبوم اول."

در پایان بد نيست به اين نکته هم اشاره کنيم که کارهای عکاسی و طراحی گرافيک آلبوم ميرا رو اميرعلی قاسمی از مرکز Parkingallery برعهده داشته.

با سپاس از همگى بچه ها كه در گپمون حضور داشتن و همچنين با پوزش از كسرا ابراهيمى، درامر ميرا كه موفق به تماس با او نشدم. در زير برنامه سه قسمته درباره گروه ميرا بطورت فايل صوتی عرضه شده که اعضای گروه در هر بخشی از اون نظرات و تجربياتشون را درباره مسايل مخلتف مطرح ميکنن و علاوه بر شما ميتونيد گوشه هايی از ترانه های ميرا را بشنويد.

شهرام احدی