بازبینی تصویری دوران هیتلر در فیلمهای آلمانی
۱۳۹۱ آذر ۱۴, سهشنبهفیلمهای سینمایی آلمانی که بهویژه به رویدادهای بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ پرداختهاند، نه تنها علاقهی سینماروهای داخلی را نسبت به تولیدات داخلی برانگیختند، بلکه هفتهها در ردیف نخست جدول "فیلمهای پربینندهی" این کشور قرار گرفتند و بارها رکود فروش بلیط را شکستند.
تاریخ از زاویهی نگاهی نو
روند پرداخت سینمایی دورهی ناسیونالیسم-سوسیالیسم در آلمان، اکنون جلوههای جدیدی به خود گرفته است: بازبینی این برهه از گذشتهی این کشور که در تجربههای تلخ جنگ و تاثیر پیامدهای آن بر زندگی در دوران هیتلری خلاصه میشود، از دیدگاه فرزندان نسلی که علیه آرمانها و ارزشهای ضدانسانی نازی شورید، به تصویر کشیده میشود. این نسل هر چند در دامن "خدمتگزاران ناسیونال-سوسیالیسم" پرورش یافته، ولی از جهانبینی دیگری پیروی میکند.
دو فیلمی که در حال حاضر بر پردهی سینماهای آلمان نشان داده میشوند، از جملهی این آثارند: "لوره" از کارگردان پرآوازهی استرالیایی، کیت شورتلند (Cate Shortland) و "دوست آلمانی"، از کارگردان آلمانی آرژانتینیتبار ژانین مراپفل (Jeanine Meerapfel).
داستان فیلمها
قهرمان داستان فیلم "لوره" که مخفف نام "هانولوره" است، دختر ۱۵ سالهی یک افسر ارشد اساس است که در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم، پس از دستگیری پدر و مادرش، از یکی از روستاهای جنوب آلمان به سوی برلین، شهری که مادربزرگش در آن زندگی میکند، میگریزد. لوره در این راه پر خطر در مسیر شهرهای جنگزدهای که هر گوشهی آن میدان نبرد آلمانیها و نیروهای متفقین است، مسئولیت نگهداری و تغذیهی خواهران و برادران کوچکتر خود را هم به عهده دارد...
فیلم "لوره"، که دومین کار بلند کیت شورتلند است، تولید مشترک استرالیا و آلمان است و تا کنون جوایز جهانی بسیاری را از آن خود کرده است. این فیلم که اقتباسی از رمان "اتاق تاریک"، نوشته ریچل سایفرت ست، کشور استرالیا را در هشتاد و پنجمین دورهی جوایز اسکار در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان نمایندگی کرد.
مکان رویدادهای فیلم "دوست آلمانی"، بوئنوس آیرس، پایتخت آرژانتین، در سال های دههی شصت ـ هفتاد میلادی است؛ جایی که خانوادهی قهرمان فیلم، فریدریش، زندگی بیدغدغهای را میگذراند. فریدریش، پسر نوجوان خانوادهی یک افسر ارشد اساس ست که پس از جنگ به آرژانتین پناه برده و در آن جا در کنار خانهی مهاجری یهودیتبار زندگی میکند. ژانین مراپفل در این فیلم، داستان عشق ناممکن فرزند یک آلمانی نازی و دختر یک خانوادهی یهودی مهاجر را بازگو میکند.
مراحل بازبینی تصویری تاریخ آلمان
به عقیدهی سونیا شولتس (Sonja Schultz) که به عنوان جامعهشناس فیلم سالها در بارهی آثار سینمایی پس از جنگ دوم جهانی آلمان تحقیق کرده است، روند پرداخت سینمایی گذشتهی این کشور، مراحل گوناگونی را پشتسر گذشته است. ابتدا سینماگران یهودیتبار و کمونیست بودند که رویدادهای این برههی زمانی را به تصویر کشیدند. این "فیلمهای جنگی" در آغاز کوشیدند، داستان سربازهای بینام و نشان را که در ارتش آلمان انجام وظیفه میکردند، به عنوان قربانیهای "بیگناه" سیاستهای جنگافروزانهی هیتلری بازگو کنند.
نسل بعدی با آغاز شکوفایی "جنبش نوین سینمای آلمان" در سالهای دههی شصت و هفتاد، به بازتصویری ملودرامهایی پرداخت که سرنوشت قربانیان را در مرکز رویدادها قرار میداد. پس از آن تبهکاران ناسیونال سوسیالیسم و روابط و مناسبات خانوادگی آنان در پیوند با حوادث دوران جنگ و هولوکاست، دستمایهی آثار سینمایی شد.
در این دوره پرداختن به زندگی هیتلر، به عنوان رهبر جنایتپیشهی نازی قبح خود را از دست داد و برای نخستین بار، چهرهی مضحک او در فیلم "رهبر من"، از کارگردان یهودیتبار آلمانی، دنی لوی (۲۰۰۷) به روی پردهی سینما رفت. اولیور هیرشبیگل، کارگردان ۵۵ سالهی آلمانی، چهرهی مغموم و پیکر لرزان این تبهکار تاریخ را در سال ۲۰۰۴ در فیلم "سقوط" به تصویر در آورد.
فيلم "سقوط"، با بازی بینظیر برونو گانز، بازيگر سوييسى در نقش رهبر حزب نازی، روايت تصویری ۱۲ روز پایانی زندگى او در سنگری زيرزمينى در شهر برلين است. این فیلم در نخستین روز نمایش خود که بهطور همزمان در ۴۰۰ سینمای آلمان نشان داده شد، رکورد فروش یکروزه در آلمان را شکست. هزینهی ساخت "سقوط" که اقتباسی از کتاب خاطرات یکی از منشىهاى هیتلر ساخته شده، بالغ بر ۱۳ ميليون يورو بود.
فیلمهای تلویزیونی
سهم فیلمهای تلویزیونی در بازتصویری تاریخ معاصر آلمان نیز، خالی از اهمیت نیست. این فیلمها اغلب به سرنوشت قربانیان جنگ و هولوکاست میپردازند. نمایش درد و رنج آلمانیها که در اثر بمبارانهای بیوقفهی نیروهای متفقین بیخانمان و بیسرپناه و ناگزیر از کوچ از این شهر به آن منطقه شدهاند، نیز یکی از موضوعهای مرکزی این فیلمهاست.
بازتصویری زندگی سران نازی، مانند اویگن رومل، فرماندهی وقت ارتش آلمان، معروف به "روباه صحرا"، هاینریش هیملر، فرماندهی وقت اساس و هرمان گورینگ، فرماندهی نیروی هوایی آلمان نازی ... از جملهی این فیلمهاست.
گرهارد لودگر (Gerhard Lüdeker) که در بارهی فیلمهای تولیدی تلویزیون مربوط به دورهی ناسیونال سوسیالیسم در دانشگاه برمن تحقیق میکند، بر این باورست که دستاندرکاران برنامههای تلویزیونی با تولید اینگونه فیلمها هدف "فراموشکردن گذشته" را دنبال میکنند. او میگوید: «فکری که در پس تولید این فیلمها ست، انتقال این حس است که ما توانستیم این فصل تاریک از تاریخ را پشت سر بگذاریم، ما موفق شدیم نازیها را از میدان بدر ببریم و از چنگ روسها فرار کنیم. ما کشور جدیدی، آلمان نوینی ساختیم و با این کار، وظیفهی خود را انجام دادیم. گذشته، گذشته است.»