"باکس": عکس جمعی گونتر گراس و خانواده
۱۳۸۷ شهریور ۱۷, یکشنبهکتاب جدید نویسندهی پرآوازهی آلمانی، گونتر گراس، چند هفتهای است که ویترین کتابفروشیهای آلمان را زینت داده است. این کتاب که "باکس" نام دارد، دومین بخش زندگینامهی گراس است که گویا از دید فرزندان او بیان شده. عکس روی جلد کتاب، به حل معمای عنوان آن کمک میکند: یک دوربین کهنهی مارک آگفا.
گراس کتاب "باکس" را به عکاس معروفی که همواره او را با این دوربین آگفا در مقاطع مختلف زندگی همراهی کرده، یعنی ماریا راما، تقدیم کرده است. در طول کتاب، ولی از ارتباط نویسنده ـ عکاس، سخنی به میان نمیآید. تنها چند عکس قدیمی از ماریا راما که گراس را در سالهای جوانی و فرزندانش را در سالهای کودکی نشان میدهند، نمایانگر این پیوند است.
اعتراف دیرهنگام
انتشار آثار گونتر گراس که در سال ۱۹۹۹جایزهی ادبی نوبل را از آن خود کرد، اغلب با جار و جنجال و موضعگیریهای مخالف و موافق همراه بوده است. جنجالی که پس از انتشار کتاب اول زندگینامهی او برپا شد، نمونهی بارز این واکنشها ست. گراس در این کتاب، بهطور مشروح از سالهای خدمتش در گروه "اساس" ارتش آلمان، هنگامی که هفده ساله بود، سخن میگوید. رسانهها نام این بازگویی را "اعتراف" گذاشتند و به دلیل این "اعتراف دیرهنگام" ، او را به "ریاکاری" ، "دروغگویی" و "پنهان نگاهداشتن حقایق"... متهم کردند و نقش پیشتاز روشنگرانه و آزادیخواهانهی او را در تمام سالهای فعالیت ادبی ـ سیاسیاش، زیر علامت سئوال بردند. کمتر کسی به استدلال او و ناشرش توجه کرد که مدعی بودند، "پنهانکاری" در قاموس گراس وجود ندارد. پیش از انتشار بخش اول زندگینامهی گراس، او در رمان "پوست كندن پياز" که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، به تجربههای سیاسی دوران جوانی خود در ارتش آلمان پرداخته بوده است.
راوی کیست؟
ظاهراً کتاب "باکس"، استثنایی بر قاعدهی جنجالبرانگیز بودن آثار تازه انتشاریافتهی گراس است. شاید به این دلیل که گویا رویدادهای این کتاب از "زبان بچههای" او روایت شدهاند؛ هر چند شیوهی بیان و ساختار این زندگینامه، خلاف آن را ثابت میکنند.
گراس در کتاب "باکس" به داستان زندگی خود از سالهای پایان جنگ جهانی دوم تا زمان حال میپردازد. خانوادهی نویسنده، آثارش، زنهایی که در برهههای زمانی مشخص او را همراهی کردند، مضامین اصلی این اثر را میسازند. در عین حال خواننده با افکار و دیدگاههای او آشنا میشود؛ مثلاً این که در مورد غسل تعمید دادن پسرش چگونه میاندیشد.
از آن گذشته شرح موضعگیریهای سیاسی گراس نیز در کتاب جای ویژهای دارد؛ به عنوان مثال حمایت و همکاری او با ویلی برانت در رقابت با مخالفان سیاسی این سیاستمدار حزب سوسیال دموکرات که زمانی صدراعظم آلمان بود. در عینحال گوشهای از دنیای آفرینندگی گراس نیز به تصویر کشیده میشود: خواننده پی میبرد که او هنگام نوشتن کتاب "دیدار در تلگته" که به تشکیل گروه ادبی ۴۷ انجامید، بارها به این شهر سفر کرده است، یا زمانی که مشغول نوشتن رمان "مادهموش صحرایی" بوده، یک موش ماده در خانه نگهداشته است ... و این که رابطهی او با فرزندانش، "خیلی صمیمی" بوده است.
این فرزندان، نقش مهمی در کتاب بازی میکنند، در واقع آنها به عنوان راوی زندگی نویسنده معرفی میشوند. هرچند که نگاه و برداشت گراس در هیچ بخشی از شرح رویدادها غایب نیست. جابهجایی و گاه تطابق این دو زاویهی نگاه، شیوهی روایتی گراس را که رویدادها را از نظر زمانی بهطور پیوسته و ساده بیان کرده، قدری پیچیده میکند. دشواری زبانیای که ویژگی اغلب آثار گراس است، در این کتاب بارز نیست. او کمتر به روال "سنتی" واژهسازیهای نامتعارف که معادلشان در جدیدترین واژهنامهها و فرهنگهای زبانی هم یافت نمیشوند، پرداخته است.
آغازی افسانهوار
"باکس" با آغازی افسانهوار شروع میشود: پدری سالمند هشت فرزندش را نزد خود میخواند تا دربارهی او و زندگی او "بدون ملاحظه حرف بزنند". در دعوتنامه که نمایانگر "خواست" پدر است، نوشته شده: «یکی بود، یکی نبود. پدری بود که پسرها و دخترهایش را صدا کرد تا ...»
مهم برای این پدر ـ نویسنده، بازگویی "بیملاحظهی" داستان زندگی او از سوی فرزندانش است. از این زاویهی دید سهگانه، (نویسنده ـ پدرـ بچهها) میتوان دریافت که روایتها متفاوتند، ولی همهچیز موافق "خواست" پدرـ نویسنده یا نویسنده ـ پدر جریان مییابد و دید او "بیملاحظه" در تمام زوایای روایت راه مییابد. به خواست پدر، این فرزندان که زمانی "کوچک" بودند و حالا "بزرگ شدهاند"، اغلب به "زبان بچگی خود" حرف میزنند که با زبان افسانهوار و لحن حماسی پدر کمتر همخوان است. همین جا دلیل این که خواننده مجبور است بین دو سطح زبانی در رفتوآمد باشد، روشن میشود.
تبدیل متن گفتاری به نوشتاری
"بچههای حرفگوشکن" نویسندهی "باکس" هم، مجبور میشوند ۹ بار بین خانهی خود و پدر رفتوآمد کنند. چون روایتهای آنان تنها در یک نشست به سرانجام نمیرسد. گذشته از آن پدر ـ نویسنده در همهی جلسات حضور دارد و مثل یک مجری برنامه، گفتوگوها و شرححالها را سامان میدهد. گاهی حرف بچهها را قطع و گفتههای آنها را تصحیح میکند. گاهی صدای اعتراض فرزندان بلند میشود و انتقاد میکنند که پدر ـ نویسنده "حرف توی دهانشان گذاشته" است. همهی این گفتوگوها و داد و فریادها روی نواری ضبط میشود. نویسنده، پس از پیادهکردن نوار، در آن دست میبرد و متنی گفتاری را به نوشتاری تبدیل میکند.
یکی از منقدین پرحوصلهی کتاب "باکس"، درصد این متن گفتاری ـ نوشتاری را هم محاسبه کرده است: ۹۵ در صد نثر کتاب، ساختاری مثل جملههای زیر دارد: «دوباره استرس. زودتر نتوانستم.»، «این زرزر را تمام کنین.»، «... و پدر بالاخره با یک زن دیگر آرامش یافت!» توضیح این شیوهی نگارش در خود کتاب و از زبان نویسنده چنین آمده است: فرزندان پدر سالمند میخواستند «حتی از نظر کلامی هم به گذشته برگردند. گویی کودکی هرگز پایان نمیگیرد.»
به همین جهت مثلاً داستان تشکیل گروه ۴۷، با کمک پدر ـ نویسنده از زبان یکی از بچهها به این شکل نقل میشود:«... و شاعرها باید از روی کتابهاشان میخواندند. واقعاً یک چیز خیلی سختی، باروک یا همچین چیزایی. و همهی اینها، فقط به این خاطر که پدر یک همچین چیزی را خودش یک مرتبه تجربه کرده بود؛ وقتی خودش هنوز یک شاعر خیلی جوانی بود و کلی شاعر را، اینجا و آنجا ملاقات میکرد.»
تکرار مجاز است
گراس در کتاب "باکس"، نگرانی ادبی همیشگیاش را که "ترس از تکرار" باشد، هم بهکلی کنار گذاشته است. از اینرو یک موضوع، در این کتاب ۲۶۰ صفحهای، بارها از زوایای گوناگون شرح داده میشود. مثل عبارت زیر در مورد کلیسا و غسل تعمید فرزندان گراس که بارها خود، حتی در مصاحبههایش نیز تکرار کرده است: «هرچند من مذهبی نیستم، ولی سالها به کلیسا مالیات پرداخت کردم و خواستم که بچههایم را غسل تعمید بدهم.»
این موضوع از زبان یکی از بچههای کوچک گراس چنین بازگو میشود: «بابا کوچولوی ما غسل و از اینچیزا خواست، و با این که به هیچ چیز عقیده نداشت، ولی خیلی سال مالیات کلیسا میداد. ضرری نداشت که ما را غسل دادند؛ ضرر داشت؟»
گونتر گراس با دومین بخش زندگینامهی خود، کتاب جنجالبرانگیزی به بازار عرضه نکرده است. دستکم رسانهها نقدهای جنجالبرانگیزی بر آن ننوشتهاند. برای خوانندهای که هنگام خواندن آثار دیگر گراس، در واژهنامهها ناامیدانه دنبال ریشهی کلمههای نامانوس میگشت، تا به معنای آنها پیببرد، همین تسلا کافی است که وقت خواندن "باکس"، به "فرهنگ لغت" نیاز ندارد.