بخش دوم: فیلمهای برجستهی دیگر
۱۳۸۶ شهریور ۱۷, شنبهیکی از اولین فیلمهایی که از آغاز قرن بیست و یک توجه منقدان سینما را به خود جلب کرد، فیلم "خداحافظ لنین"، از کارگردان مشهور آلمانی ولفگانگ بکر (Wolfgang Becker) است که در سال ۲۰۰۳ جوایز جشنوارههای بسیاری (مثل برلین، اروپا، بریتانیا، فرانسه، اسپانیا...) را به خود اختصاص داد. "سقوط"، "سوفی شول ـ روزهای آخر"، "باسر توی دیوار" و "عطر" نیز از جملهی این فیلمها هستند.
۷۹ متر مربع سوسیالیسم!
داستان فیلم "خداحافظ لنین" باز به رویدادهایی که در برلین شرقی رخ دادهاند، میپردازد، هرچند لحن و سبک کمدی و طنزآلود، فیلم بکر را از "زندگی دیگران" متمایز میکند: چند روز پیش از فروپاشی دیوار برلین در نوامبر سال ۱۹۸۹، مادر قهرمان فیلم، کریستیانه که در برلین شرقی زندگی میکند، به سکتهی قلبی دچار میشود و هنگام پیروزی کاپیتالیسم بر حکومت سوسیالیستی اریش هونکر در آلمان شرقی، در بیهوشی کامل بهسر میبرد. هنگامی که کریستیانه هشت ماه بعد به دنیای واقعیت پا میگذارد، وضعیت برلین شرقی به کلی دگرگون شده است: اتومبیلهای شیک و گرانبهای غربی چون مرسدس و بی ام و، در خیابانها در رفت و آمدند؛ شعبههای ماکدونالد مثل قارچ در هر گوشهای سردرآوردهاند و پلاکاردهای نادیدهگرفتنی تبلیغ کوکاکولا، چهرهی شهر را تغییر داده است. کریستیانه ولی در این تصور است که نظم پیشین همچنان برقرار است. اگر این مادر دردکشیدهی معتقد به سوسیالیسم از سلامتی کاملی برخوردار بود، برای آلکس، پسر ۱۹ سالهاش چندان دشوار نبود که او را با واقعیت، هرچند که تلخ باشد، روبرو سازد. ولی به خاطر رعایت وضعیت ناهنجار جسمی کریستیانه، دکترها هرگونه هیجانی را برای او اکیدا ممنوع کرده اند. آلکس باید حالا زود دست بهکار شود و آپارتمان ۷۹ متر مربعیشان را به حیطهی حکومت "جمهوری دموکراتیک آلمان" تبدیل کند. آلکس، ولی هنوز شروع نکرده متوجه میشود که برپایی سیستم سوسیالیستی در آپارتمانشان بسیار دشوار است و باید موانع بیشماری را از سر راه بردارد!
اهمال در"سقوط"!
داستان فیلم "سقوط" هم فروپاشی یک سیستم سیاسی را دستمایه قرار داده است؛ سیستم ناسیونال سوسیالیست در آلمان. اولیور هیرشبیگل، (Oliver Hirschbiegel) ، کارگردان فیلم، ولی به شیوهای مستند گونه به این برهه از تاریخ آلمان مینگرد و از روبرو شدن مستقیم و بلاواسطه با رویدادهای تعیین کنندهی ساعتهای پایانی هیتلر ابایی نشان نمیدهد؛ کاری که تا بهحال در جهان سینما یگانه بوده است. از این رو "سقوط" که در سال ۲۰۰۴ ساخته شده، چیزی بیش از دوباره سازی حوادث تاریخی پایان جنگ جهانی دوم است. این فیلم، جنونی را که هیتلر در ساعتهای پایانی رایش سوم به آن دچار شده بود، قابل لمس و درک میسازد، با صحنههای تکاندهنده و گویا تماشاگر را بر صندلی میخکوب میکند و تحمل او را به آزمایش میگذارد. با این حال "سقوط"، فیلمی نیست که بر پایهی اکشن و افکتهای سینمایی ساخته شده باشد، بلکه بررسی و نقد سینمایی گذشته و تاریخ معاصر آلمان است؛ گذشتهای که این کشور، مدتهاست در برخورد با آن اهمال کرده است.
فیلمی در ستایش مقاومت
سینمای آلمان ولی دربازتصویری زندگی و مقاومت سوفی شول، کمتر اهمال روا داشته است. تا کنون دو فیلم دربارهی این دانشجوی فلسفه که در حال پخش اعلامیه بر ضد حکومت هیتلر، از سوی پلیس امنیتی نازیها دستگیر میشود و به زندان میافتد، ساخته شده است: "رز سفید" به کارگردانی میشائیل ورهوون، (Michael Verhoeven) و "پنج روز آخر" از پرسی آدلون، ( Percy Adlon).
"سوفی شول ـ روزهای آخر"، که مارک روته موند، ( Marc Rothemund) در سال ۲۰۰۵ کارگردانی کرده، به شش روز پایانی زندگی این دختر جوان مبارز میپردازد: سوفی در طول بازجویی شش روزهاش، با شهامت از موضع انساندوستانهی خود، بدون هراس از مرگ دفاع می کند و سرانجام همراه با برادر و دوست او، به جوخهی اعدام سپرده میشود. در فیلم روته موند، تمام ماجراها از دیدگاه سوفی تصویر میشود. به این ترتیب، رخدادهها از کششی استوار بر مستندسازی و قدرت احساسیای گویا برخوردارند که تماشاگر را دگرگون میسازند. روته موند برای ساختن این فیلم، از اسناد و مدارکی که پیش از فروپاشی دیوار برلین در آرشیو حزب کمونیست آلمان دموکراتیک (DDR) نگهداری میشدهاند، استفاده کرده است. این مدارک، در زمانDDR ، تنها در اختیار تاریخ نگاران حزبی قرار میگرفتند.
"باسر توی دیوار" و خرس طلایی
فتیح آکین،( Fatih Akın) ، کارگردان آلمانی ترک تبار برای ساختن فیلم موفق و جنجال برانگیزش "باسر توی دیوار"، نیازی به بررسی اسناد و مدارک تاریخی نداشته است. او موضوع این درام اجتماعی را از زندگی روزمرهی زنان جوان ترک در جامعهی امروزی آلمان گرفته است. "باسر توی دیوار"، ( Gegen die Wand)، چهارمین فیلم طولانی آکین است که جوایز سینمایی بسیاری را از جمله خرس طلایی جشنوارهی برلین در سال ۲۰۰۴ به خود اختصاص داد. این فیلم داستان زندگی و عشق زن جوان ترکی را بازگو می کند که در آلمان به دنیا آمده و در این کشور نیز بزرگ شده است. با اینحال هنوز اسیر سنتهای عقب افتادهی سرزمینش است که از سوی خانواده، به ویژه پدر و برادرش به او تحمیل می شوند. این دختر پرشور و عاشق زندگی، برای رهایی از بند سنتهای پدرسالانه، به "ازدواج ظاهری" با یک مرد ترک الکلی تن در می دهد، تا بتواند آزادانه زندگی کند. این فیلم درام اجتماعی، قسمت اول فیلمی "سه بخشی" ای به نام "عشق، مرگ و شیطان" است. آکین در جشنوارهی کان امسال، جایزه بهترین سناریو را برای فیلم "در آن سو" که آن را در سال ۲۰۰۷ ساخته دریافت کرد.
قتل برای ستایش از زیبایی
از جمله فیلمهایی که در سالهای پیش، دوباره تواناییهای صنعت سینمای آلمان را بر سر زبانها انداخت، فیلم "عطر" بود که تام تیکور، بر اساس رمان نویسندهی معروف آلمانی، پاتریک سوسکیند (Süskind Patrick) ساخته است. "عطر" پیش از آن که به روی پرده سینما بیاید هم جنجال برانگیز بود. چون سوسکیند سال ها به تهیه کنندگانی که خواستار تهیه فیلم براساس رمان او بودند، روی خوش نشان نمیداد و از دادن حق امتیاز به آنها طفره میرفت. شاید اگر صبر برند آیشینگر (Bernd Eichinger) معروفترین تهیه کنندهی آلمانی، بیشتر از عدم علاقهی سوسکیند نبود، این قاتل بیهمتا و عجیب و غریب هرگز به عالم سینما پا نمی گذاشت: قهرمان یا ضد قهرمان فیلم "عطر" قاتلی است که در پی جاودان کردن زیبایی است و آن را با کشتن زنان زیبا و تبدیل کردن عصاره جان آنان به "عطر" واقعیت میبخشد.
ویژهگیهای فیلمهای کارگردانان جوان
سینمای آلمان اکنون سالهای "دلقکی" دههی نود خود را پشت سر گذاشته است و با تکیه بر تجربهی موفقیتآمیز فیلمهای برجستهای که در تاریخ سینمای جهان ثبت میشوند، به ساختن درامهای اجتماعی ـ خانوادگیای که گاهی هم با شوخ طبعی بازتصویر می شوند، می پردازد.
ویژهگیهای فیلمهای کارگردانان جوان سینمای آلمان، بیشتر در بازتاباندن واقعگراییای اندوهگین و اصیل، خلاصه میشود. این فیلمسازان که اغلب در مکتبی، موسوم به "مکتب برلین" پرورش یافتهاند، در آثار خود اغلب به موضوعهایی چون تنهایی، انزوای اجتماعی، عدم توانایی برقراری رابطه با دیگران، ترس، شخصیت پریشی، مسائل اجتماعی و آسیبشناسی زندگی مدرن میپردازند. آنها با لحنی "جدی" حرف میزنند و در رویای هیچ "اتوپی"ای نیستند. قهرمانان این کارگردانان، در واقع "قهرمان" نیستند؛ شخصیتهای حاشیهای هستند که از "راه راست" منحرف شده اند. از نظر تکنیکی، سینمای جدید آلمان به چنان تکاملی رسیدهاست که برای نمایاندن زیباییها و خشونتهای زندگی نیازی به افکتهای اضافی ندارد.
امید