بیانیه اعتراضی روزنامهنگاران ایران
۱۳۸۶ آذر ۱۵, پنجشنبه
این گروه از انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران خواستهاند مشکلهای اصحاب رسانه را پیگیری کرده، نتیجه کار خود را به آگاهی همگان برساند.
سالهاست که جلوی خبررسانی شفاف را در ایران گرفتهاند، برای قدرتمندان روزنامه مستقلی که مردم را در جریان اخبار واقعی بگذارد ناخوشایند است. فشار بر مطبوعات در ایران پدیده تازهای نیست، اما ابعاد آن هم اکنون هولناک شده است.
فشارهایی که در چند سال اخیر بر روزنامه نگاران وارد آمده، شکلهای گوناگونی داشته است. بسیاری از روزنامه نگاران به خاطر روشنگریهای خود در زندان اند، بسیاری از مصاحبه کردن منع شدهاند، برخی زیر نظر شدید ماموران امنیتی هستند. آنان و خانواده های شان به زحمت زندگی خود را میچرخانند.
مدتهاست که با اوج گرفتن بحثها در مورد برنامه اتمی ایران و به موازات آن تهدیدهای بینالمللی علیه ایران فشار دولت در داخل افزایش یافته است، بر قشرهای مختلف جامعه و نیز بر روزنامهنگاران.
حد این فشار به گونهای است که برای روزنامهنگاران دغدغه امنیت شغلی و موضوع نقض حق کار که چند سال پیش و پس از بسته شدن چندین روزنامه مطرح میشد اینک در سایه قرار گرفته است. هم اکنون نگرانیهای روزنامهنگاران فراتر از این است. این نگرانی را ۲۷۴ تن از روزنامهنگاران ایرانی در بیانیهای اعتراضی بیان کردهاند.
عیسی سحرخیز، مدیر مسئول نشریه توقیف شده آقتاب و عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در مورد وضعیت و فضای کنونیای که رسانههای ایران در آن واقع هستند میگوید: «همان طور که در بیانیه هم مطرح شده نگرانی روزنامهنگاران الان دیگر سرنوشت شغلی و حرفهای خودشان نیست، بلکه نگران فضایی هستند که دائم با دستگیریها، بازداشتها و تعطیل وتوقیف مطبوعات مواجه هستند و همین طور در واقع در شرایطی که روزنامهنگاران متهم هستند به انجام کودتای خزنده، ما شاهد این هستیم که این حزب پادگانی که در دو سال گذشته بر کشور حاکم شده، یک فضای پلیسی و امنیتی توام با خفقان، سانسورو خودسانسوری و به عبارتی نوعی فضای مطبوعاتی که در یک کودتای نظامی کشورها شاهدش هستند را به مطبوعات ایران تحمیل کردهاند.»
او میافزاید: «متاسفانه وضعیت هم به گونهای بوده و فشارها به حدی بوده که تعدادی از کسانی که روزنامه منتشر میکنند، مجبور هستند گردن بگذارند به این فشارها، که از جاهای مختلف، از جمله شورای امنیت ملی و وزارت ارشاد حاکم میشود، و نه تنها روزنامه را خودشان سانسور بکنند و اطلاعرسانی کامل را انجام ندهند، بلکه دبیران خبری و روزنامهنگاران را هم در مضیقه اطلاعرسانی آزاد قرار بدهند.»
در بیانیه روزنامهنگاران آمده است که دیگر همچون گذشته بیش از همه مطبوعات و رسانههای مرکز و شهرهای بزرگ زیر ضرب نیستند، سانسور و سرکوب مطبوعات را در کوچکترین نقاط ایران هم میتوان مشاهده کرد. این نکته را بهزاد خوشحالی، عضو هیئت سردبیری هفتهنامه کرفتو چاپ سنندج تایید میکند.
او در مورد وضعیت حاضر میگوید: «من برای شرایطی که الان وجهه عملی به خودش گرفته، از اصطلاحات “پادگان فرهنگی“ و “فرهنگ پادگانی“ استفاده میکنم، به این معنا که حالا یک سیاستگذاری فراقانونی که حتی خود قانون را هم زیر پا میگذارد و مخالفان خودش را با ابزار قانون از سر راه برمیدارد، به نیروی عامل اصلی در داخل سیستم تبدیل شده که اولین و آخرین هدف آن یکسانسازی فرهنگی و ایدئولوژیک است و با تمام قوا به دنبال تحقق آرمان پادگان فرهنگی و تثبیت یک فرهنگ پادگانی است.»
بهزاد خوشحالی نتیجه و هدف بنیادین این روند را در یونیفورمیزه کردن ایدئولوژیک فرهنگ و نمودهای عملی آن در داخل کشور میبیند و میگوید: «نتیجهای هم که در میان ملیتهای ساکن ایران میتوانیم از قبل اجرای این سیاست ببینیم، این است که به عنوان مثال در خود کردستان، روزنامهنگاران کرد مداوما محاکمه، بازداشت و زندان میشوند. یک نمونه دیگر اینکه تمامی اعضای کانون نویسندگان کرد در طی چند روز اخیر مجددا به شکل غیر رسمی به فعالیت غیرقانونی متهم و تهدید به برخورد غیرقانونی میشوند. سوم هم مرحلهای است که کلیه تریبونها، حتی تریبونهای دانشگاهی هم به روی فرهیختگان و فعالان فرهنگی بسته میشود.»
در بیانیه روزنامهنگاران ایران همچنین به ادامه توقیف خبرگزاری ایلنا انتقاد شده است. این بیانیه با اشاره به اینکه خبرگزاری ایلنا تنها بخشهایی از سیاستهای دولت نهم را نقد کرده بود، میپرسد که چرا هیچگاه علت توقیف این خبرگزاری را توضیح ندادهاند.
در بیانیه همچنین از انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران درخواست شده است که مشکلهایی را که در زمینه ایجاد فضای فشار و سرکوب رسانهها بیان شده، پیگیری کرده، و خود در جهت شفافسازی فضای رسانهای تلاش کنند، برای این کار نتایج اقدامات خود را در اختیار همگان قرار دهند و نیز نتایج جلسات هیات مدیره این انجمن را به اطلاع اعضای آن برسانند.
در پایان این بیانیه نسبت به فاجعه و آینده تاریکی هشدار داده شده است که با بسته شدن همه راههای اطلاعرسانی و دیکته کردن خبر به رسانهها در انتظار ایران است: «خواست ما امضاکنندگان این نامه با همه کسانی که بنا به هر دلیلی، شیوه و منش آزاداندیشی را نمیپسندند و رسانه را فقط تریبون خود و به عبارتی بلهقربانگو میخواهند، آن است که بیش از این به عمق فاجعهای که در حوزه رسانهای کشور ایجاد شده، نیفزایند و فکر نکنند که اینگونه خواهند توانست میوه مقصود بچینند و با نگاه داشتن مردم در بیخبری و غفلت، به سوداهای خامی که در سر میپرورانند، برسند.»
کیواندخت قهاری