تحولات سینمای ایران در سایه "تدبیر و امید"
۱۳۹۵ فروردین ۱, یکشنبهسینمای ایران که دستکم از یک دهه پیش به تنگنایی وحشتناک افتاده بود، در سال ۱۳۹۴ دگرگونیهای مثبتی را تجربه کرد. روی هم ۵۷ فیلم به نمایش عمومی گذاشته شد، که از نظر کمی رشد قابلتوجهی نیست، اما فیلمها با استقبال بیشتری روبرو شدند و لاجرم به فروش بالاتری رسیدند.
بنا به آماری که در منابع گوناگون متفاوت ذکر شد: ۵۷ فیلم ایرانی که در گروههای اصلی سینمایی به نمایش درآمدند، روی هم بیش از ۷۷ میلیارد تومان فروش داشتند که با در نظر گرفتن قیمت متوسط بلیت سینما، حدود ۱۱ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر را به سالنهای سینما کشاندند که بالاتر از سالهای قبل است.
در کنار این رونق نسبی، باید به خاطر داشت که معضلات اصلی سینمای ایران، بنیه مالی ضعیف سینما، کمبود سالنهای خوب و مناسب، و از همه مهمتر قید و بندهایی که همچنان تولید و خلاقیت سینمایی را فلج کردهاند، بر جای خود باقی هستند. بسیاری از نابسامانیها به نگاه معیوب سردمداران برمیگردد که خود را قیم مردم میدانند و در نتیجه تمام مسائل و از جمله امور فرهنگی جامعه را با میزان ناعیار خود میسنجند.
نخست بپردازیم به نکات مثبت و امیدبخش: در سال ۱۳۹۴ فیلمهای بیشتری تهیه شد، که این به خودی خود مثبت نیست، زیرا گاه افزون بر ظرفیت نمایش جامعه است و بسیاری از فیلمها دیده نمیشوند و به دلایل گوناگون به هدر میروند؛ اما در سالی که گذشت شمار فیلمهای "میلیاردی" خیلی بیشتر بود.
فیلمهای "نهنگ عنبر"، "ایرانبرگر"، "گینس"، "رخ دیوانه" بالای سه میلیارد تومان فروختند. فیلمهای "دوران عاشقی" و "عصر یخبندان" به فروش بالای دو میلیارد تومان رسیدند. یک فیلم کارتونی یا انیمیشن به نام "شاهزاده روم" بیش از ۴ ماه روی پرده بود و نزدیک ۴ میلیارد تومان فروش کرد. فیلمهای "کوچه بینام" و "من سالوادور نیستم" نیز فروش بالایی داشتند.
فیلمهای متفاوت "هنری"
فیلمهای "خداحافظی طولانی" ساخته فرزاد مؤتمن، "در دنیای تو ساعت چند است؟" ساخته صفی یزدانیان، "رخ دیوانه" به کارگردانی ابوالحسن داودی، "سیزده" ساخته هومن سیدی، "شیار ۱۴۳" ساخته نرگس آبیار، "قصهها" ساخته رخشان بنیاعتماد، "ماهی و گربه" ساخته شهرام مکری، "محمد رسولالله" ساخته مجید مجیدی، "ملبورن" ساخته نیما جاویدی و "من دیهگو مارادونا هستم" ساخته بهرام توکلی، ده فیلمی بودند که به طور رسمی برای جایزه اسکار معرفی شدند، که البته توفیقی پیدا نکردند.
لازم به یادآوری است که فیلم "قصهها" آخرین ساختهی رخشان بنیاعتماد، در بخش رقابتی جشنواره سینمایی ونیز شرکت کرد و جایزه بهترین فیلمنامه را گرفت. این فیلم در سال ۱۳۹۰ ساخته شده، اما از دریافت پروانه نمایش محروم مانده بود و سرانجام در تابستان سال ۱۳۹۴ در ایران اکران شد.
فیلم "در دنیای تو ساعت چند است؟" به کارگردانی صفی یزدانیان فیلمی عاشقانه با فضایی نوستالژیک است. فیلم مرزهای زمانی را درهم میشکند و صحنههای واقعی و خیالی را به هم میدوزد، و در این کار به قدری افراط میکند که انسجام و یکدستی فیلم از دست میرود و ریتم آن به هم میریزد.
"خداحافظی طولانی" به کارگردانی فرزاد مؤتمن در میان کارگران و بیشتر در فضای یک کارگاه ریسندگی میگذرد، اما داستان فیلم ضعیف و آشفته است و خط مضمونی روشنی ندارد. به رغم مضمون حساس و بازیهای کمابیش خوب، فیلم در خط روایت سردر گم است و ارتباطی گرم و محکم با تماشاگر برقرار نمیکند.
"جشنواره سینمایی فیلم فجر" میدانی برای رقابت فیلمهایی است که ارزش هنری بالاتری دارند و با نظارت "ارشادی" کمتری برای تماشاگران "گزیده" به نمایش درمیآیند.
در دوره سیوچهارم این جشنواره اولین فیلم سینمایی سعید روستایی به نام "ابد و یک روز" خوش درخشید، با استقبال زیادی روبرو شد و بیشترین جوایز جشنواره را از آن خود کرد. این فیلم به مشکلات تلخ جامعه مانند اعتیاد و تیرهروزی پرداخته است و مطابق معمول با اتهام "سیاهنمایی" روبرو شد. اما فیلم برای نمایش نوروزی انتخاب شده است.
فعالیت "گروه هنر و تجربه" با نمایش برخی از فیلمهای ویژه از سینماگران جوان و مستقل ادامه پیدا کرد که برخی از آنها برخلاف انتظار فروش خوبی داشتند.
مکانیسم بسته تولید سینمایی
مهمترین معضل سینمای ایران، یعنی تسلط مقتضیات سیاسی و بنیادهای ایدئولوژیک بر خلاقیت و تولید هنری به همان سنگینی گذشته ادامه دارد و این را باید سرچشمه تمام گرفتاریها و ریشه بحران مزمن سینمای ایران دانست. تا امروز سرنوشت سینما نه طبق دادوستد فرهنگی، یا رابطه منطقی تولید و مصرف، بلکه با سیطره نهادهایی تعیین میشود که یا به شکل قدرت رسمی و یا در قالب "گروههای فشار" بر آن حکومت میکنند.
در واقع مشکلات سینمای ایران از مشکلات عمومی جامعه جدا نیست که به تمامی از تفکری برآمده است که هست و نیست جامعه را در گرو "منافع نظام" میخواهد که خود در گرو مشتی احکام جامد و بسته است که با مقتضیات و نیازهای جامعهای مدرن کمترین همخوانی و تجانسی ندارد.
نمودهای این نگاه تعصبآمیز را در همهجا میتوان دید: منع فیلمی به خاطر "عدم رعایت اخلاق اسلامی"، به توقیف انداختن فیلمی دارندهی پروانه نمایش به علت مخالفت یک "مرجع دینی"، اعتراض به حضور یک خانم هنرمند به خاطر "بدحجابی" و...
خشکاندیشی و انحصارطلبی تمام حیات فرهنگی جامعه را فرا گرفته و گستردهتر از آن است که با تغییر دولت و جا به جایی چند مدیر برچیده شود. نیروهای قشری با هر تنوع و خلاقیتی در زندگی فرهنگی جامعه مخالفت میورزند و برای چیره کردن خفقان هنری اهرمها و ابزارهای نیرومندی در دست دارند.
ادامه منع و توقیف
یکی از وعدههای دولت "تدبیر و امید" باز شدن فضای فرهنگی کشور بود. در مقام وزارت "فرهنگ و ارشاد اسلامی" علی جنتی نشست که وعده میداد به آزادی بیان و خلاقیت هنری توجه وافر دارد، و در رأس امور سینمایی حجتالله ایوبی قرار گرفت که قول داد در راه رشد سینما و آزادی فعالیت سینمایی تلاش کند.
اما مثل تمام عرصههای زندگی در سینما نیز نیروهایی چندگانه در کار هستند که قدرت تصمیم یا عزم نهایی را از دولت سلب میکنند. کافیست یک یا چند "مرجع" با نمایش فیلمی مخالف باشند تا آن فیلم به "محاق" افتد و به سادگی سرمایهای بزرگ بر باد رود.
فیلم "رستاخیز" اثری تاریخی – حماسی به کارگردانی احمدرضا درویش بود که با حمایت نهادهای حکومتی ساخته شد. فیلم برداشتی از وقایع عاشورا است. فیلم به طور قانونی و با اخذ پروانه نمایش به روی پرده رفت، اما تنها یک روز پس از اکران عمومی با "اعتراض برخی از مراجع" روبرو شد. مشتی افراد متعصب و تندرو نیز تهدید کردند که سینماها را آتش میزنند و نسخههای فیلم را نابود میکنند.
دولت قول "رسیدگی" داد و این به معنای قطع نمایش فیلم بود. "وزارت ارشاد" از سازندگان فیلم خواست که برای ختم غائله، چهره عباس ابن علی، برادر امام سوم شیعیان، را مانند بسیاری دیگر از آثار سینمایی، با هالهای از نور بپوشاند اما کارگردان فیلم اصرار ورزید که برای فیلم خود از سایر مراجع فتوا گرفته است.
بحثی فقهی به راه افتاد که آیا جایز است چهره عباس، که نه از امامان دوازدهگانه است و نه از "معصومان" چهاردهگانه، به روی پرده سینما بیاید؟ ماجرا بیخ پیدا کرد و گفته شد که فیلم برای همیشه توقیف شد.
با ادامه فضای اختناقآمیز در سینما، وزیر ارشاد به صراحت گفت: «تعدادی از فیلمها وجود دارند که در مجموع، مصلحت دیدهشده، پخش نشوند. برخی از آنها به مسائل سال ۸۸ برمیخورد که بسیار نیز صریح بودهاند و ما جلوی آنها را گرفتهایم؛ همچنین برخی از فیلمهای دیگری نیز ساخته شدهاند که در آنها مواردی از بدآموزی وجود دارد و قابل اصلاح نیز نیست. البته تا جایی که امکان دارد، فیلمهایی که از اکران آنها جلوگیری شده را اصلاح میکنیم و برخی از فیلمهایی که تا الان نیز اکران شده است، با حدود ۳۰ الی ۴۰ مورد اصلاحی به اکران در آمده که با وجود این، فروش خوبی هم داشتهاند، اما برخی موارد وجود دارد که دیگر امکان اصلاح آن وجود ندارد و ماهیت آنها بهگونهای است که اصلاح نمیشوند، بنابراین مجبوریم آنها را نگهداریم.»
همین "صلاح و مصلحت"ها تا کنون دامن چند فیلم را گرفته است: فیلم "خانه دختر" به کارگردانی شهرام شاهحسینی پس از چند بار ممیزی و دریافت پروانه نمایش سرانجام با دستور "وزیر ارشاد" برای همیشه به "بایگانی" سپرده شد. این فیلم که پرویز شهبازی فیلمنامه آن را نوشته، در جشنواره فجر سال ۹۳ به نمایش در آمد و برخی از افراد متعصب آن را به دلیل "حریمشکنی" و پرداختن به تابوی "تجاوز در حریم خانواده" غیرقابل نمایش دانستند.
آخرین ساختهی محسن امیریوسفی به نام "آشغالهای دوستداشتنی" مانند چند فیلم دیگری که به رویدادهای پس از انتخابات مناقشهانگیز سال ۱۳۸۸ پرداختهاند، از چند سال پیش همچنان در توقیف است. "وزیر ارشاد"، چنان که در بالا از او نقل شد، به صراحت گفته است که برای این دسته از فیلمها کاری از دست او ساخته نیست.
فیلم "عظیم" یک سینمای ضعیف
فیلم سینمایی "محمد رسولالله" به کارگردانی مجید مجیدی سرانجام در شهریورماه گذشته برای عموم به نمایش گذاشته شد. این که یک سینماگر مسلمان درباره پیامبر خود فیلمی مطابق باورهای دینی خود و همکیشان خود بسازد، به خودی خود هیچ کار بدی نیست و هیچکس نمیتواند با آن مخالف باشد، اما...
اما این فیلم "عظیم و فاخر" حامل تمام عارضهها و سمپتومهای یک سینمای ناسالم است: از تولید با بودجهای کلان و غیرشفاف و بسیار هنگفت برای سینمایی کمبضاعت مانند سینمای ایران، تا عرضه و نمایش آن با تمام حمایتهای مشکوک و استثنائی و...
تولید فیلم "محمد" با تدارکاتی پنج ساله به عنوان یک پروژه حکومتی، با حمایت بیکران مؤسسه "نور تابان" وابسته به "بنیاد مستضعفان" با سرمایهای هنگفت کلید خورد. عدهای از هنرمندان و کارشناسان بینالمللی با دریافت دستمزدهای کلان در خدمت فیلم در آمدند. گفته شد که فیلم حدود صد میلیارد تومان یا ۳۰ میلیون دلار هزینه برداشته است.
از آنجا که مقامات خاصی پشتیبان فیلم بودند، نه منتقدان و نه دستاندرکاران سینمایی را یارای آن نبود که به فیلم ایراد بگیرند. تنها در محافل خصوصی بود که افراد دلسوز به شکل درگوشی گفتند که با بودجه این فیلم میتوان ده سالن مجهز سینمایی، که ایران آن همه به آن نیاز دارد، بنا کرد.
سازندگان فیلم کوشیده بودند با پرهیز از نکات جدلانگیز، تصویری از پیامبر اسلام ارائه دهند که برای تمام عالم اسلام قابل قبول باشد و دستکم در برخی از کشورهای مسلمان مانند پاکستان و بنگلادش و مصر و ترکیه به نمایش عمومی گذاشته شود.
هدف سازندگان "محمد" آن بود که با کسب موفقیت در جشنوارههای سینمایی، زمینه پخش و نمایش فیلم را در کشورهای اسلامی هموار کنند. فیلم به طور رسمی هم برای اسکار فرستاده شد و هم به جشنوارههای سینمایی، اما همه جا به عنوان یک "فیلم تبلیغاتی" رد شد و فیلم در هیچ کشوری به نمایش عمومی درنیامد.
در عوض "محمد" در ایران با تبلیغات و جنجالی بیسابقه به روی پرده رفت و برای مدتی طولانی در دهها سینمای کشور به نمایش گذاشته شد. با وجود شگردهایی مانند پخش بلیتهای رایگان و پیشفروش و ترفندهای دیگر، رسیدن به رقم واقعی فروش این فیلم بسیار دشوار است.
برخی از محافل دولتی و نهادهایی بانفوذ در حاکمیت مدافع تولید فیلمهای "فاخر" هستند. به نظر آنها کشوری که به "حفظ و بزرگداشت ارزشهای دینی و فرهنگی" خود پایبند است، نباید از صرف مال در این زمینهها خودداری کند.