توپ فوتبال در زمین ادبیات
۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبهتب و تاب بازیهای جام جهانی، بازار فروش کتابهایی که به موضوع فوتبال پرداختهاند را نیز رونق داده است. در این بازار نه تنها کتابهای جدید، بلکه تجدید چاپ اولین آثاری که در این زمینه نوشته شده است، هم یافت میشود. "ادبیات فوتبالی"، عنوانی است که منقدان ادبی به این نوع کتابها اطلاق کردهاند. ویژگی مهم این ادبیات در این است که نام برخی از نویسندگان بانام آلمانیزبان را نیز یدک میکشد؛ از جمله پتر هانتکه، گونتر گراس، فریدریش کریستیان دلیوس (F. C. Delius). با این که نزدیک به نیم قرن از عمر ادبیات معاصر آلمانیزبان فوتبالی میگذرد، این عرصه همچنان "مردانه" باقی مانده است و هنوز هیچ زن نویسندهای فوتبال و زمین فوتبال را دستمایهی کار خود قرار نداده است.
ترس دروازهبان
"ادبیات فوتبالی" معاصر آلمانیزبان با کتاب معروف "ترس دروازهبان از پنالتی"، اثر پتر هانتکه که درسال ۱۹۷۰ به بازار آمد، آغاز شد. شخصیت اصلی داستان هانتکه، مردی به نام بلوخ است که زمانی دروازهبان موفقی بوده و پس از چند شکست از کار "اخراج" شده است. بلوخ، از آغاز تا پایان کتاب در کوچهپسکوچهها و خیابانهای وین پرسه میزند و جریان مسابقههایی که در طول زندگی دروازهبانی خود در آنها شرکت داشته، به یاد میآورد. همهی این خاطرات با یک حس فلجکننده همراهند؛ ترس از پنالتی. در این اثر هانتکه کمتر به بازی فوتبال به عنوان یک پدیدهی اجتماعی میپردازد. این ورزش در واقع وسیلهای است که نویسنده با آن به دنیای درونی بلوخ راه مییابد. توپ فوتبال برای پتر هانتکه، اصولاً خاصیتی "روایتی" دارد: «مثل همهچیز که گرد است و نشانهی ناروشنی و عدم اطمینان».
حماسه و طنز برای فوتبال
اکارد هنشاید (Eckhard Henscheid) یکی دیگر از نویسندگان آلمانی است که با کتاب "سرودی برای بوم کُن چا"، به سنت هانتکهای پرداخت ادبیِ بازی فوتبال وفادار میماند و آن را ادامه میدهد. هنشاید در این اثر که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد، به بازی خاصی توجه دارد: بازی بوم کُن چا، قهرمان تیم ملی فوتبال کرهی جنوبی که در آن زمان در تیم "آنتراخت" فرانکفورت بازی میکرد. او از این طریق به ستایش بازی فوتبال که ورزشی جمعی و روحیهبخش است، میپردازد. "سرودی برای بوم کُن چا" با لحنی حماسی و به شیوهی سرودهای قرن هجدهم نگاشته شده است.
این روال در کتابهای مشابه دیگری که در این دهه به چاپ رسید، همچنان تقلید و دنبال میشود. در ابتدای دههی هشتاد، ولی نگرشی طنزآلود به فوتبال در آثاری از این دست راه مییابد. رور ولف (Ror Wolf)، نویسندهی آلمانی که اکنون ۶۸ سال دارد، بانی این روش بود. او با کتاب "هیاهوی زیادی برای بازیها" که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، زبان ویژهای برای "ادبیات فوتبالی اختراع کرد." اغلب متنها و داستانهای ولف، مونتاژی از گفتهها، خبرها، تفسیرها، واژههاو اصطلاحهای این و آن علاقمند به فوتبال یا کارشناس این ورزش است که در ساختاری تازه گنجانده شده و از اینرو معنا و طنین دیگری دارد. ولف در کتاب "هیاهوی زیادی برای بازیها"، به این سئوال که "آیا بازی فوتبال ادامهی زندگی ماست یا زندگی ما، ادامهی بازی فوتبال" میپردازد. کتاب "بازی بعدی، همیشه سختترین بازی است" که در سال ۱۹۹۰ منتشر کرد، نیز "تئاتر بیپایان پیرامون یک تکه چرم گرد باددار" را با طنز و شوخطبعی ویژهی خود بررسی میکند.
موج بعدی، بعد از "بازی بعدی"
"ادبیات فوتبالی" معاصرِ آلمانیزبان، پس از ولف اثر برجسته و بهیادماندنی دیگری عرضه نکرد. این روند تا کنون که ۲۰ سال از انتشار کتاب "بازی بعدی، همیشه سختترین بازی است" میگذرد، همچنان ادامه دارد. ادبیات سالهای دههی نود در این زمینه، دربرگیرندهی چند کتاب خاطراتِ نویسندگانِ نسلِ گذشته است که موضوع محوری خود را تأثیر بازی فوتبال بر شخصیت اثر یا بر مناسبات اجتماعی بهطور کلی، قرار داده است.
فریدریش کریستیان دلیوس (F. C. Delius)، از جملهی این نویسندگان است که در رمان خود "آن یکشنبهای که من قهرمان جهان شدم"، پیروزی تیم ملی آلمان علیه مجارستان را در بازیهای جام جهانی برن به تصویر میکشد. راوی داستان، پسر ۱۱ سالهای است که در خانوادهای به شدت مذهبی و تحت ضوابط و مقرراتی سخت بزرگ شده است. این رمان که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد، "دنیای آزاد فوتبال" را از نگاه قهرمان خردسال خود در برابر دنیای بسته و تنگ مذهبی آن زمان قرار میدهد. پیروزی تیم آلمان در این مسابقات، که در تاریخ ورزشی این کشور به "معجزهی برن" معروف شده، از سوی دیگر ُبعد جدیدی به هویتملی مردم آلمان بخشید که پس از جنگ جهانی دوم بهخاطر جنایات ضد انسانی ناسیونال سوسیالیستها خدشهدار شده بود. فریدریش کریستیان دلیوس، بهویژه از این جنبه، "معجزهی برن" را به سخره میگیرد.
گراس و پیروزی ملی
گونتر گراس نیز در کتاب خاطرات خود با عنوان "صدسالهی من" که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد، با لحنی طنزآلود این پیروزی را جشن میگیرد: «ما قهرمان جهان شدیم، دوباره به جهان نشان دادیم که وجود داریم، نشان دادیم که دیگر مغلوب نیستیم و این را زیر چترهایی که برای نجات از باران در استادیوم ورزشی برن باز کرده بودیم، با صدای بلند میخوانیم.»
گراس در همین کتاب، در فصل "جام جهانی ۱۹۷۴" یک بار دیگر به مسئلهی هویت ملی آلمانی در رابطه با بازی فوتبال میپردازد. در این سال یکی از بازیکنان تیم ملی جمهوری دموکراتیک آلمان به تیم آلمان غربی، ُگلی تاریخی میزند. گراس مینویسد: «یک بر هیچ به نفع آلمان. ولی کدام آلمان؟ این آلمان من یا آن یکی آلمان من؟»
روند تازه، تشکیل تیم فوتبال
نویسندگان نسل جدید آلمان، فوتبال و مسابقات فوتبال را با دیدی مثبت و تهییجکننده ارزیابی میکنند. منقدان مینویسند که "توپ فوتبال، به نوعی به کتاب مقدس نسل جدید بدل شده است." در آثار نویسندگان این نسل، دیگر از طنز و سخرهی رمانهای دلیوس و گراس خبری نیست: مثلاً فرانک گوسن (Frank Goosen)، نویسندهی آلمانیای که ۳۴ سال دارد وتا بهحال ۶ رمان منتشر کرده، با رضایت، اعتقاد و علاقه به این بازی نگاه میکند و رفتن به استادیومهای ورزشی در روزهای شنبه را برای دیدن مسابقات فوتبال امری بدیهی میداند. گوسن این موضوع را در عنوان آخرین کتاب خود نیز که در سال ۲۰۰۸ منتشر کرده، باز میتاباند: "برای این که شنبه است" (۲۰۰۸)
بههر حال، علاقهی نسل جدید نویسندگان آلمانیزبان، تنها به خلق "ادبیات فوتبالی" محدود نمیشود؛ برخی از آنان حتی "تیم ملی نویسندگان آلمان" را هم تشکیل دادهاند و در آن بازی میکنند. این تیم که "آتوناما" نام دارد، در ماه مه امسال با پیروزی بر تیم ترکیه با نتیجهی ۵ بر ۲ در دورتموند، به مقام اول بازیهای اروپا دست یافت.