جنبش فروریزندهی دیوار برلین و جنبش اعتراضی در ایران
۱۳۸۸ آبان ۱۹, سهشنبه
تاریخ آلمان، ۹ نوامبر سالروز حوادث مختلفی است. جرج پکر (George Packer) در آغاز تفسیری که برای هفتهنامهی "نیویورکر" (The New Yorker) نوشته چند حادثهی عمده را ذکر میکند:
۹ نوامبر ۱۹۱۸ − قیصر ویلهلم استعفا داد، دو روز پیش از آنکه آلمان شکست خود در جنگ جهانی اول را بپذیرد و تسلیم شود.
۹ نوامبر ۱۹۲۳− هیتلر کوشید جمهوری وایمار را برافکند. کودتای او که کانون آن در مونیخ بود، به کودتای آبجوفروشی شهرت یافت، چون انجمن کودتاگران در یک آبجوفروشی بود.
۹ نوامبر ۱۹۳۸ − در شب این روز شوم، نازیها به کنیسهها و برخی مغازهها و خانههای یهودیان حمله بردند. آن شب را شب کریستالی رایش نامیدند، از بس در آن شیشه شکسته شد. ۹ نوامبر ۱۹۳۸ نقطه عطفی در برخورد نازیهای به یهودیان بود: تبعیض به پیگرد و سرکوب خشن و آشکار راه برد.
و سرانجام ۹ نوامبر ۱۹۸۹ − در این روز دیوار برلین فرو ریخت.
هر روزی سالگرد حادثههایی خوب و بد است. ۹ نوامبر ۲۰ سال پیش در سالی واقع شده است که جرج پکر از قول نویسندهی انگلیسی تیموتی گارتن اش (Timothy Garton Ash) مینویسد که «بهترین سال تاریخ اروپا»ست، زیرا این سال «قاره را از بدترین قرن خویش به در آورد.» «وحدت دموکراتیک نوین اروپا، که در سال ۱۹۸۹ برقراری خود را آغاز کرد، بر روی پنجاه میلیون گور بنا شد.»
نویسندهی "نیویورکر" ۱۹۸۹را سال حوادث معجزهآسا میبیند: «واکنش زنجیرهای جنبشهای مدنی بدون خشونت در لهستان، مجارستان، آلمان شرقی و چکوسلواکی در زمان خود همچون معجزه بودند، و هنوز هم این گونه به نظر میآیند.»
در این رخدادها، گشوده شدن دیوار برلین نقشی بس نمادین دارد. دیوار به نوشتهی جرج پکر گشوده شد، نه این که چون رونالد ریگان در نطق مشهورش در برابر دروازهی براندنبورگ گفت باید گشوده شود و نه این که گونتر شابووسکی (Günter Schabowski)، عضو دفتر سیاسی حزب متحد سوسیالیست آلمان، حزب حاکم بر آلمان شرقی، در یک کنفرانس مطبوعاتی در غروب ۹ نوامبر ۱۹۸۹ عبور از آن را بلامانع خواند. دیوار گشوده شد به دلیل ورشکستگی اقتصادی بلوک شرق، ناتوانی سیاسی در هدایت کشورهای آن، جنبش آزادیخواهانهدر این کشورها و حمایتی که از آنها در غرب شد.
مقایسه با ایران
جرج پکر، برای این که جنبشهای آزادیخواهانه در اروپای شرقی را با نگاه به تصویرهای زندهی امروزین بازنمایی کند، آنها را با برآمد حرکتهای اعتراضی در ایران مقایسه میکند. او مینویسد که جنبش در ایران ریشههای اجتماعی و فکری عمیقی دارد، تودهای با جمعیت فزاینده در آن شرکت میکند، و در برابر خود دولتی عنادورز دارد و ایدئولوژیای که توخالی شده است. «اما، بر خلاف سربازان و امنیتیهای آلمان شرقی، سپاه پاسداران و بسیجیها آمادهاند که بکشند. پشت سر رئیس جمهور محمود احمدینژاد و رهبر نظام، علی خامنهای، شخصیت مهارکنندهای چون گورباچف قرار ندارد.»
به نظر جورج پکر، ایرانیان نیز برای دستیابی به آرزوهای دموکراتیک خود، سرانجام راهشان را پیدا خواهند کرد. به نظر او از این نظر میان جامعهی ایران و جامعهی کشورهایی چون آلمان شرقی و لهستان و چکسلواکی فرقی نیست. جورج پکر مینویسد از حوادث ۱۹۸۹ درس غلطی میگیریم، اگر تصور کنیم، آن حوادث ویژهی غرب است. کشورهای اسلامی نیز میتوانند ۱۹۸۹ خود را داشته باشند.
درس فروپاشی دیوار
عین همین مقایسه را ریتا زوسموت (Rita Süssmuth)، رئیس سابق مجلس مرکزی آلمان (بوندستاگ) کرده است. او در مصاحبهای که در تاریخ ۹ نوامبر در روزنامهی "پارلمان" (Das Paralament) منتشر شده جنبش اعتراضی در آلمان شرقی و ایران را مقایسه میکند و میگوید که در آلمان شرقی جنبش به صورت مسالمتآمیزی پیروز شد، در ایران اما با سرکوب خشن مواجه شده است. او شانس آلمان شرقی در تحولی دیده است که میخائیل گروباچف در شوروی آغاز کرده بود.
پس از تظاهرات ۱۳ آبان در تهران، تفسیری به قلم کلمنس ویرگین در سایت روزنامهی آلمانی "دی ولت" (Die Welt) به همین مقایسه میان جنبش فروریزندهی دیوار برلین و جنبش اعتراضی در ایران رو آورده است.
در این تفسیر که «اعتراض مداوم رژیم را توخالی میکند» عنوان دارد، میخوانیم: «همانا درس فروپاشی دیوار میآموزد که وقتی پایههای اخلاقی رژیمی سست گردد، پیامدهایی بس دامنهدار را باید انتظار داشت. روند تحول ممکن است بسی طولانی باشد. زمان اما به نفع کسانی است که خواهان اصلاح اند.»
RN/YK