جهتگيري آمريكا در برابر جهان هستهاي
۱۳۸۶ دی ۲۵, سهشنبهایالات متحدهی آمریکا اولین کشوری است که به بمب اتم دست پیدا کرده است. این کشور همچنین تنها کشوری است که تا کنون از این نوع سلاح استفاده کرده است. از آن زمان تا کنون، آمریکا همواره بهصورتهای مختلف تلاش کرده است تا گسترش سلاحهای اتمی را محدود کرده و تسلیحات موجود را کاهش دهد. دولت جورج دبلیو بوش اما این تلاشها را متوقف کرده است. جهتگیری سیاستهای هستهای او بر پایهی تفکر قدرت استوار است.
هدف اصلی برنامههای هستهای ایالات متحدهی آمریکا در یک کلام عبارتست از: ارعاب. دولت بوش میگوید: ما قصد داریم با داشتن سلاحهای اتمی، از تهدیدها بر ضد خود، متحدان و دوستان خود پیشگیری کنیم. اما اینجا این سؤال مطرح میشود که منشا این تهدیدها کجاست؟ یوزف سیرینسیون (Josef Cirincione) ، متخصص سلاحهای هستهای از "مرکز ترقی آمریکا" (center for american progress)به این سؤال پاسخ میدهد.
وي معتقد است: «اینجا میتواند تنها یک دلیل وجود داشته باشد: حفظ توانایی لازم برای نابودی روسیه، بهعنوان تنها کشور دارندهی زرادخانههای هستهای قابل قیاس با ایالات متحده. چین در حال حاضر تنها ۲۰ کلاهک هستهای در اختیار دارد که توانایی هدف قرار دادن آمریکا را دارند. در چنین شرایطی به شش هزار کلاهک هستهای برای تهدید چین نیازی نیست.»
شش هزار، شمار تقریبی کلاهکهاست. دو هزار تای آنها روی زیردریاییها، هواپیماها و موشکها، نصب و آمادهی شلیک هستند. تا سال ۲۰۱۲ – همان زمانیکه دولت بوش رسما اعلام کرده است - باید شمار این کلاهکها به دو سوم تعداد موجود کاهش و زرادخانههای آنها نوسازی شوند. بدین ترتیب چتر حفاظتی سلاحهای اتمی، همچنان بر سر آمریکا و متحدانش گسترده خواهد بود. جنگافزارهای پیشرفتهتر در جهت تحقق این هدف بهکار بسته خواهند شد.
سیرینسیون از دهها سال پیش مشغول تحقیق در مورد تسلیحات هستهای و اهداف تولید و بهکارگیری آنهاست. به اعتقاد او دولت بوش از آغاز روی کار آمدن یک مفهوم را بهطور اساسی تغییر داده است: «مبنای تجزیه و تحلیل مشکلات توسط آنان این است که فکر میکنند رژیمهای شرور میتوانند از جنگافزارهای اتمی سوءاستفاده کنند. دولت بوش از این راه، کانون توجه را از بمب اتم به سمت کسانی که احتمالاً از آنها استفاده خواهند کرد، منحرف میکند. و راهکار او برای این مشکل عبارت است از: حذف این دولتها. آمریکاییها میخواهند کشورها را به دو دستهی «گسترشدهندگان خوب» و «گسترشدهندگان بد» سلاحهای اتمی تقسیم کنند.»
سیرینسیون این مسئله را بسیار خطرناک میداند، زیرا بدین ترتیب یک اصل فراموش خواهد شد که عبارت است از: پذیرش وجود تسلیحات اتمی بهعنوان خطر. گذشته از آن، با این رویه دنیا به دو بخش تقسیم خواهد شد: کسانی که حق برخورداری از سلاحهای اتمی را برای خود محفوظ میدارند و کسانی که چنین اجازهای ندارند.
ایران و کرهی شمالی اجازهی برخورداری از جنگافزارهای هستهای را ندارند در حالیکه داشتن این تسلیحات برای پاکستان و هند مانعی ندارد چرا که پاکستان متحد ایالات متحدهی آمریکا در مبارزه با تروریسم است. از نظر سیرینسیون، بحران داخلی در پاکستان نشان میدهد که جهتگیری دولت بوش اشتباه بوده است:
«اوضاع پاکستان نشان میدهد که ما در تمام این مدت در محلی اشتباه بهدنبال منشا تهدیدها میگشتیم. کشورهای شرور، کشورهایی هستند که سلاح هستهای در اختیار دارند و در رأس آنها، طبیعتاً کشورهای ناپایداری همچون پاکستان نه آنهایی که ممکن است زمانی به سلاحهای اتمی دست پیدا کنند.»
دولت ایالات متحدهی آمریکا تا کنون جنگافزارهای اتمی را بهعنوان جزء ضروری و غیرقابل چشمپوشی قدرت نظامی معرفی کرده است. این توجیهی است که برای ارعاب ارائه میشود. اما این سؤال همچنان بدون پاسخی روشن رها شده است و آن اینکه: چه کسی ترسیده است و از چه چیزی؟ بههر روی تلاشهای دیپلماتیک در قبال ایران و کرهی شمالی نیز نشان دهندهی آناند که دولت بوش هم به تازگی، بیشتر وعدهی مذاکره و فشارسیاسی میدهد تا تغییر اجباری دولتها با استفاده از نیروی نظامی.