خوآنس، ستاره درخشان آسمان موسيقى پاپ و راك آمريكاى لاتين
۱۳۸۵ مرداد ۱, یکشنبه(براى شنيدن «عصر شنبه» و شمارى از ترانههاى محبوب و موفق خوآنس، فايل صوتى پايان صفحه را كليك كنيد!)
نام خوآنس كه به خاطر مضمون ترانههاش به باب ديلن كلمبيا شهرت پيدا كرده است، تا همين يكى دو سال پيش در كشورهاى اروپايى چندان شناخته شده نبود، با وجود اينكه در همان زمان هم يكى از موفقترين خوانندگان و هنرمندان آمريكاى جنوبى محسوب مىشد، دوازده جايزه Grammy Latin كسب كرده بود، شمار زيادى از ترانههايش در كشورهاى اسپانيايىزبان در صدر رده بندى ترانههاى پرفروش روز قرار گرفته و عكس او نيز جلد بسيارى از نشريات معروف بينالمللى را مزين كرده بود.
اسم خوآنس در كشورهاى اروپايى زمانى سر زبانها افتاد كه مجله معتبر آمريكايى Time او را در فهرست يكصد چهره پرنفوذ جهان قرار داد.
خوآنس در شهر مدلين به دنيا اومد. هفت ساله بود كه از پدرش و برادرهاى بزرگترش، نوازندگى گيتار را ياد گرفت. از همان وقت نه تنها شيفته اين ساز كه عاشق طيف گسترده نواى موسيقى آمريكاى لاتين شد، از بولروس گرفته تا تانگو. جنگ داخلى خانمانسوز در كلمبيا و خشونتهايى كه هنوز هم جزيى از زندگى روزمره كلمبيايیها است، تاثيرى قوى بر روح و ضمير خوآنس و همچنين ترانههايش گذاشته است.
چريكهاى شورشگر كلمبيايى، يكى از خويشاوندانش را به گروگان گرفتند و به قتل رساندند، يكى از دوستان نزديك خوآنس در نزديكى يك كلوب به ضرب گلوله كشته شد و مرگ پدر خوآنس بر اثر ابتلا به بيمارى سرطان هم ضربهاى شديد به او وارد كرد.
شكى نيست كه همين رويدادهاى تلخ باعث شد كه خوآنس در همان سنين نوجوانى شيفته موسيقى هوى متال شود و به صف طرفداران پروپاقرص گروه پرآوازه متاليكا بپيوندد. خوآنس در سن ۱۴ سالگى به همراه چند تا از دوستانش، يك گروه هوى متال تشكيل داد به اسم Ekhymosis كه ۱۱ سال تمام فعاليت داشت و نه تنها اسم و رسمى در كلمبيا به هم زد، بلكه توانست در طى ۱۱ سال، ۷ آلبوم منتشر كند.
در سال ۱۹۹۹ خوآنس تصميم گرفت كه راهى تازه را در پيش گيرد و به همين خاطر با يك گيتار و يك چمدان عازم لس آنجلس شد تا تجربيات تازهاى به عنوان آهنگساز، ترانهسرا و خواننده كسب كند. گوستاوو سانتااولالا، يكى از تهيهكنندگان معروف موسيقى آلترناتيو آمريكاى لاتين بطور اتفاقى يك نمونه كار خوآنس را شنيد و چيزى نگذشت كه قراردادى بين خوآنس و شركت سوركو بسته شد.
در اكتبر سال ۲۰۰۰ ميلادى خوآنس اولين آلبومش را منتشر كرد، آلبومى به اسم Jijate Bien (خوب گوش كن) كه در موسيقى قطعات آن، صداى جذاب گيتار با ريتمهاى آمريكاى لاتين پيوند خوردهاند. خوآنس در ترانههاى اين آلبوم از خشونت روزمره در وطنش، بىعدالتیهاى اجتماعى و مرگ عزيزانش مىخواند.
دقيقا همين مضامين بود كه مردم كشورش را تحت تاثير قرار داد و سبب شد كه اين آلبوم ده هفته تمام در صدر رده بندى آلبومهاى پرفروش روز كلمبيا قرار گيرد. مدت كوتاهى پس از اين موفقيت، خوآنس پا به عرصه بينالمللى گذاشت و در اواسط سال ۲۰۰۱ نامزد دريافت ۷ جايزه Grammy Latin شد.
جالب توجه اينكه نامزدى دريافت چنين جايزه معتبر و مهمى خود خوآنس را چنان غافلگير كرد كه در لحظه اول ترجيح داد، در مراسم اعلام برندگان و اعطاى جوايز شركت نجويد، از ترس اينكه نكند در گرداب ستارگان پرآوازه كه در اين مراسم حضور پيدا مىكنند، غرق شود.
اما او سرآخر در اين مراسم شركت كرد و سه جايزه Grammy Latin هم بدست آورد. از همان سال بود كه شهرت خوآنس از مرزهاى آمريكاى لاتين هم فراتر رفت و ايالات متحده را فتح كرد.
در ماه مه سال ۲۰۰۲، دومين آلبوم خوآنس انتشار پيدا كرد، آلبومى تحت عنوان Un Dia Normal (يك روز عادى) كه قطعات آن در مقايسه با آلبوم اول كمى شادتر است، چه از لحاظ مضمون ترانههاى و چه از لحاظ موسيقی.
خوآنس در ترانههاى اين آلبوم بيش از همه به موضوعاتى اجتماعى چون ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى، خانواده، معنويات و انساندوستى مىپردازد. در اين آلبوم كه در كلمبيا، مكزيك، اسپانيا و حتى آمريكا چندين جايزه صفحه پلاتين نصيبش شد، هم قطعات آرام گنجانده شده و هم قطعات پرشور و حال راك.
آلبوم «يك روز عادی» كه نامزد دريافت پنج جايزه Grammy Latin شده بود، هر پنج جايزه را دريافت كرد، جايزه شبكه MTV به بهترين خواننده مرد آمريكاى لاتين را براى خوآنس به ارمغان آورد و تا كنون نيز بيش از ۲ ميليون بار در سراسر دنيا به فروش رفته است.
يكى از قطعات موفق و پرفروش اين آلبوم كه در قالب سى دى تك آهنگى هم منتشر گرديد، ترانهای است به نام La Camisa Negra (پيراهن سياه). در خور توجه اين كه نئوفاشيستهاى ايتاليا كه اكثرا پيراهن سياه بر تن دارند، از عنوان اين ترانه سوءاستفاده كردند و آن را بگونهاى سرود خود تلقى كردند. اما خوآنس ضمن ابراز انزجار از چنين فكر و تصورى اعلام كرد كه پيراهن سياهى كه در اين ترانه از آن ياد مىشود، پيراهنى است كه انسانى در سوگ عشق از دست رفتهاش به تن كرده.
خوانس دو سال بعد از انتشار دومين آلبومش براى نخستين بار راهى اروپا شد و تور گستردهاى در كشورهايى اروپايى از جمله آلمان، فرانسه و انگليس برگزار كرد. اين خواننده ۳۳ ساله كلمبيايى در ماه مه همان سال ضبط قطعات سومين آلبومش را شروع كرد، آلبومى تحت عنوان Mi Sangre (خون من) كه با استقبال درخور توجه منتقدان موسيقى به ويژه در آمريكاى لاتين و ايالات متحده روبرو شد و سه جايزه Grammy Latin دريافت كرد.
در واقع آلبوم Mi Sangre باعث محبوبيت و معروفيت گسترده خوآنس در سطح اروپا شد، خوانندهای كه نه تنها يكى از محبوبترين كه يكى از متعهدترين هنرمندان آمريكايى لاتين محسوب مىشود و معتقد است:
«موسيقى پاپ نبايد به واقعيتها پشت كند، بلكه بايد بازتانبده زنگى واقعى ما باشد. موسيقى براى من وسيلهای است براى بيان آنچه كه در رابطه با وضعيت و تحولات وطنم كلمبيا حس مىكنم. ما چهل سال است كه در آتش جنگى داخلى مىسوزيم، جنگى كه به خانواده و فاميل و همچنين دوستانم رحم نكرده و اين طبيعى است كه چنين چيزى روى ترانههاى من تاثير مىگذارد و در شكلگيرى آنها نقش بازى مىكند.»
خوانس پس از انتشار آخرين آلبومش در سال ۲۰۰۵، تور كنسرتهايش را شروع كرد كه هنوز هم ادامه دارد و بيش از ۲۰۰ كنسرت را در برگرفته. يكى از نكات درخور توجه در مورد اين خواننده كلمبيايى اينكه او هيچ تمايلى به اجراى ترانههاش به زبان انگليسى ندارد و در يكى از مصاحبههايش در جواب اين سوال كه آيا به فكر اين هست كه مانند ديگر همكارانش از جمله ريكى مارتين و يا انريكه ايگلزياس به انگليسى بخواند، مىگويد:
«به هيچوچه. من نمیخواهم به انگليسى بخوانم، چون نه واقعى است و نه صادقانه. براى من مهم است كه احساسم را به زبان مادريم بيان كنم.»
شهرام احدى