1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

دکتر مصدق و تلخی ناگزیری ناکامی

علی افشاری
۱۳۹۹ مرداد ۲۸, سه‌شنبه

سقوط دولت ملی دکتر مصدق توسط ائتلافی از دولت‌های آمریکا و بریتانیا، دربار، برخی از نظامیان، روزنامه‌نگاران، سیاستمداران، اجامر شهر و شماری از نیروهای سنتی و بنیادگرای مذهبی از اتفاقات بسیار تلخ تاریخ معاصر ایران است.

https://p.dw.com/p/3h73t
Mossadegh Iran Sturz
عکس: Tarikhirani.ir

با گذشت ۶۷ سال از شبه کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ که منجر به عزل ناموجه و نادرست دولت دکتر مصدق و زندانی شدن متعاقب یکی از موثرترین چهره‌های سیاسی ایران در قرن چهاردهم هجری شمسی شد، هنوز بحث‌ها و تحقیقات پیرامون چگونگی این رویداد ادامه دارد. این رخداد باعث شد روند توسعه، حاکمیت ملی و مردم سالاری در ایران دچار اختلال جدی شود. کماکان این سئوال مطرح است که چرا بعد از ناکامی اولیه توطئه‌گران در ۲۵ مرداد ۳۲ دکتر مصدق اقدامات جدی انجام نداد و بعد از ۲۸ مرداد نیز به جای دعوت از مردم برای حضور در خیابان‌ها و مقابله ترجیح داد به دفاع از حقانیت تاریخی خود و جنبش ملی شدن نفت در دادگاه بپردازد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

در ادامه سعی می‌شود به اختصار نکاتی در تایید این فرضیه طرح شود که دکتر مصدق بخت قابل اتکایی برای موفقیت در آن زمانه پر تلاطم برای خود قائل نبود و از منظری واقعبینانه کوشید تا با ترسیم چهره‌ای مظلوم و حق‌طلبانه از خود و جنبش مردمی پایه‌ای برای پیروزی در آینده بسازد. البته این ارزیابی شخص دکتر مصدق بوده و نمی‌توان لزوما آن را بازتاب‌دهنده واقعیت‌های آن روز دانست؛ ممکن بود اگر برخوردهای جدی تری صورت می‌گرفت؛ کودتاچیان سریع محاکمه می‌شدند؛ خیابان‌های شهرهای بزرگ خالی نمی‌شد؛ از طریق رادیو فراخوان عمومی برای حضور موافقان در مراکز عمومی داده می‌شد؛ و پاکسازی ارتش و شهربانی به سرعت در دستور کار قرار می‌گرفت شرایط تغییر می‌کرد البته اینها همه گمانه‌زنی است. با توجه به سوابق طولانی سیاست‌ورزی دکتر مصدق و شناخت بالای او از جامعه ایران ارزیابی وی قابل تامل است و احتمال اینکه درست بوده بالا است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

دلایل این فرضیه به شرح زیر دسته‌بندی می‌شوند:

  • ناامیدی از توافق نفتی با دولت‌های بریتانیا و آمریکا

نخستین عاملی که امیدهای دکتر مصدق را کم‌رنگ ساخته بود، مقاومت سرسختانه دولت وقت بریتانیا در پذیرش ملی شدن نفت در ایران بود. دکتر مصدق در ابتدای سال ۱۳۳۲ علی‌رغم انعطافی که در برابر پیشنهادات دولت وقت آمریکا نشان داده بود، به نتیجه رسید که امکان توافق عزت‌مندانه وجود ندارد. شکاف بین دولت بریتانیا و مصدق پرشدنی نبود. ماجرا برای دولت بریتانیا حیثیتی شده بود و دکتر مصدق نیز نمی‌توانست از اصولش کوتاه بیاید. دکتر مصدق اعتبار و اقتدار دولت بریتانیا در دنیا را به چالش طلبیده بود. دولت آمریکا نیز حامی منافع شرکت‌های نفتی بود و از جا افتادن رویه‌ای که در آن بیش از ۵۰ درصد مالکیت نفت در اختیار کشور صاحب نفت ولی فاقد فناوری استخراج قرار بگیرد احساس خطر می‌کرد. هر گونه سازش دکتر مصدق نیز منجر به زیر سئوال رفتن اصل تز ملی شدن صنعت نفت می‌شد.

  • مجلس مشکل ساز

دکتر مصدق بعد از بازگشت از آمریکا تقریبا اطمینان حاصل کرده بود که امکان توافق نفتی با دولت بریتانیا وجود ندارد و از این رو نمی‌تواند برای گشایش اقتصادی روی درآمد نفتی و برداشته‌شدن تحریم‌ها حساب کند. از سوی دیگر به فراست دریافته بود که مردم در دوره طولانی تحمل سختی را ندارند؛ اگرچه تا پیش از آن همراهی کرده بودند اما تضمینی نبود که ادامه بدهند. او امیدوار بود از طریق تشکیل مجلسی مردمی و توانا بتواند اصلاحات اقتصادی با سیاست‌های ریاضتی، انضباط مالی، جلوگیری از ریخت و پاش‌ها و کنترل فساد اقتصادی را جلو ببرد. به روایت مهندس کاظم حسیبی دکتر مصدق حتی چهل روز پیش از واقع  ۳۰تیر ۱۳۳۱ اظهار یاس کرده بود که «نمی توان با این وضع کار کرد …. مردم از دولتی که زیاد سرکار بماند حمایت نمی‌کنند و خسته می‌شوند». اما نتیجه انتخابات مجلس هفدهم شورای ملی تمامی امیدهای او را بر باد داد. شرایط خاص جامعه ایران، درصد بالای بی‌سوادی، رواج خرید رای در بخش‌های زیادی از شهرستان‌ها و ولایات و مداخلات دربار باعث شد تا اکثریت مجلس توسط نمایندگانی انتخاب شود که دغدغه مردمی و ملی نداشتند و در نتیجه آنطور که دکتر مصدق در دیدار با هندرسون دلیل انحلال مجلس هفدهم را توضیح داده بود «انگلیسی‌ها سی نفر از وکلا را خریده بودند. از چهل نفر باقی مانده هم ده نفر دیگر را می شد با پرداخت یک صد هزار تومان بخرند و او وقتی از ماجرا اطلاع حاصل کرد که معامله داشت به پایان می‌رسید» این مجلس شرایط را سخت تر کرد و حتی بعد از انحلال آن در همه پرسی بحث برانگیز باز چشم انداز روشنی برای تشکیل مجلسی مردمی و پشتیبان جنبش ملی شدن نفت دیده نمی‌شد.

  • دوستان دیروز و دشمنان امروز

نهضت ملی شدن نفت با ائتلافی از نیروهای ملی، بازاری‌ها، سنت‌گرایان و بنیادگرایان مذهبی، روزنامه‌نگاران و رجال سیاسی شکل گرفت و به شکل نمادین در پیوند بین دکتر مصدق و آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی نمایان شد. در ابتدا محمد رضا شاه پهلوی هم حمایت کرد. این ائتلاف تا ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ادامه داشت اما بعد از آن اختلاف‌ها شروع شد و به تدریج کاشانی، حسین مکی، مظفر بقائی، شمس قنات آبادی و نواب صفوی نه تنها مقابل دکتر مصدق قرار گرفتند بلکه حتی متمایل به دربار شدند. نیروهای مذهبی که بخش مهمی از پایگاه اجتماعی حامی جنبش ملی شدن نفت بودند دچار تشتت شدند، بخشی از آنها با میدان‌داری سید محمد بهبهانی، شمس قنات‌آبادی و ابوالقاسم کاشانی در خدمت دربار و پروژه جاه‌طلبانه سرلشگر فضل‌الله زاهدی "تاجبخش" قرار گرفتند. آنها توانستند بخشی از لوطی‌های تهران را پشت سر خود بسیج کنند که شماری از آنها چون شعبان جعفری جزو اراذل و اوباش بودند. جمع دیگری از نیروهای مذهبی نیز به دلیل سکوت آیت‌الله سید حسین بروجردی منفعل شدند.  بدین ترتیب بخشی از نیروهای اجتماعی حامی دکتر مصدق در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در مرداد ۱۳۳۲ در مقابل او قرار گرفتند و تسهیل‌گر بازسازی پادشاهی مطلقه شدند. در حوزه مطبوعاتی نیز تغییر موضع حسین مکی در کاهش حمایت‌ها موثر بود.

  • بی برنامه بودن نیروهای ملی

نیروهای ملی که در احزابی چون ایران، پان‌ایرانیست، نیروی سوم خلیل ملکی و نشریاتی چون باختر امروز متبلور می‌شد پایگاه اجتماعی بالقوه خوبی داشتند اما در سازماندهی فعالیت‌های میدانی در مقابل نیروهای حزب توده و مذهبی‌ها در موقعیت ضعیف‌تری بودند. آنها حتی نتوانستند از مزیت خود در بازار تهران استفاده مناسبی داشته باشند. اما مشکل بزرگ آنها نداشتند برنامه در صورت اراده دربار و دولت‌های خارجی در توطئه و فعالیت‌های کودتایی بود. این اتفاق باعث شد تا آنها توان ابتکار عمل در روزهای بحرانی ۲۵ تا ۲۸ مرداد را نداشته باشند.

  • نظامیان اقتدارگرا و جاه‌طلب

وضعیت فرمانده‌ها و مقامات نظامی اعم از ارتش و شهربانی نیز چالش دیگری بود که دکتر مصدق را بر تسلط بر اوضاع دچار تردید کرده بود. تغییر سه باره فرماندهی شهربانی در روز ۲۸ مرداد و عملکرد ضعیف دکتر غلامحسین صدیقی وزیر کشور وقت در مدیریت نیروهای شهربانی و کنترل آنها گواه این ادعا است. بعد از ترور سرتیپ محمود افشارطوس نفوذ و کنترل دکتر مصدق بر نیروهای نظامی کمتر شد. بافت اصلی ارتش در آن دوره را نیروهایی تشکیل می‌دادند که وفاداری‌شان به سلطنت بود و بین کشور و نهاد سلطنت این همانی برقرار می‌کردند. علاوه بر آنها تعدادی جاه‌طلب هم بودند که با توجه به سابقه رشد سیاسی رضا شاه و تحولات مشابه در کشورهای اسلامی رویاها و آرزوهای سیاسی بلندپروازانه داشتند. سرلشگر فضل‌الله زاهدی فقط یک فرد نبود بلکه چنین تمایل و اراده‌ای در ارتش را نمایندگی می‌کرد. برآیند نظرات در فرمانده‌های ارتش و شهربانی به نفع دکتر مصدق نبود. بعد از دربار حزب توده به نیابت از شوروی سابق در ارتش ایران نفوذ داشت. برخی از مقامات ارتشی نیز به دولت‌های آمریکا و بریتانیا وابسته بودند.

  • تحرکات حزب توده

حزب توده که در ابتدا مواضع تند منفی علیه دکتر مصدق داشت بعد از تیر ۱۳۳۱ به سمت حمایت از دکتر مصدق متمایل شد. حزب توده و دولت شوروی تشدید شکاف بین دکتر مصدق و محمد رضا شاه پهلوی را فرصت مناسبی برای پروژه سیاسی خود در تغییر نظام سیاسی می‌دید. ازاینرو در تجمعات حزب توده که پایگاه اجتماعی فعالی در شهرهای بزرگ ایران داشت حملات شدیدی به شاه و حمایت از تشکیل نظام سیاسی جمهوری عرفی در ایران ابراز می‌شد. این موضوع نگرانی‌های را برای نیروهای نظامی، مدافع دربار و روحانیت ایجاد کرده بود که ممکن است تضعیف سلطنت در ایران به تشکیل حکومتی شبیه شوروی در ایران تبدیل شود. البته در این میان عوامل بریتانیا نیز تحرکاتی انجام می‌دادند و به نام حزب توده حملاتی به مساجد و تخریب روحانیت می‌کردند تا حساسیت‌ها به صورت غیرطبیعی بیشتر شود. دکتر مصدق هم نگران رشد قدرت حزب توده و چپ‌گرایان متمایل به شوروی بود. به همین دلیل در روز ۲۷ مرداد دستور داد تا تجمعات ممنوع شود و محدودیت‌های در زمینه فعالیت‌های حزب توده ایجاد شود. دکتر مصدق می‌دانست اگربه سمت مقاومت و تقابل سیاسی برود بخشی از حامیانش ناگزیر اعضای حزب توده خواهند بود و ناچار از ائتلاف با آنها برای شکست دربار و متحدان داخلی و خارجی‌اش می‌شد. این مساله و نگرانی از به هم خوردن توازن مورد نظر باعث احتیاط اندیشی از سوی دکتر مصدق و ترجیح  تسلیم شدن به کودتاچیان و دفاع سیاسی در دادگاه شد.

  • تردید پیرامون جمهوری

دکتر مصدق تا واپسین لحظات نخست وزیری در برابر تشکبل مجلسس موسسان و تغییر نظام سیاسی از سلطنت مشروطه به جمهوری عرفی (سکولار) مخالفت کرد؛ در حالی که برخی از اعضای جبهه ملی چون مهندس زیرک‌زاده و دکتر حسین فاطمی به‌شدت از آن حمایت می‌کردند.  مخالفت دکتر مصدق حالت مبنایی نداشت بلکه تاسیس نظام جمهوری را تقویت حزب توده و دامن زدن به خواستی می‌دانست که آنها حامی اصلی‌اش بودند. او با توجه به شرایط اجتماعی به صلاح نمی‌دانست که نیروهای ملی به دنبال تاسیس نظام جمهوری عرفی در آن مقطع زمانی بروند. طرح اولیه دکتر مصدق بازگشت محمدرضا شاه بود و بعد در صورت عدم موافقت تشکیل شورای سلطنت با نظر وی بود. از آنجایی‌که احتمال موافقت شاه نبود، دکتر مصدق بعدا به وزارت کشور دستور داد تا زمینه را برای برگزاری رفراندوم جهت تشکیل شورای سلطنت و انجام وظایف شاه مساعد نماید. در روز آخر با توجه به اطلاع از ادامه کارشکنی‌ها به نتیجه رسید که در همه پرسی خلع سلطنت از دودمان پهلوی نیز به رای گذاشته شده و نظام سیاسی جایگزین شورای سلطنت به جای پادشاهی فردی باشد.

اما مشخص بود که چنین طرحی نمی‌توانست حمایت اجتماعی زیادی جلب کند. اکثریت نیروهای خواهان تغییر نسبت به اصل نهاد سلطنت مسئله دار شده و جایگزینی شورای سلطنت انتخابی از دید آنها جذاب نبود. برای حامیان سلطنت نیز سلطنت شورایی چندان فرقی با جمهوری نداشت. بنابراین به لحاظ راهبرد سیاسی و ساختار جایگزین نیز دکتر مصدق به نوعی در بن‌بست قرار گرفته بود.

بنابراین با توجه به نکات پیش گفته در شرایط آن روز سیاسی ایران احتمال پیروزی جنبش ملی شدن صنعت نفت کم بود که علاوه بر موضوع نفت و استقلال‌خواهی سویه داخلی پر رنگی در تثبیت نظام سیاسی مشروطه پادشاهی، تقویت گذار به دمکراسی و محدود کردن شاه به سلطنت و عدم مداخله در حکمرانی داشت. غلط نیست اگر گفته شود ناکامی آن دربستر زمینه تاریخی و واقعیت‌های حاکم بر جامعه مستقل از رویداد خاص ۲۸ مرداد اجتناب‌ناپذیر بود.

* مطالب منتشر شده در این صفحه بازتاب دهنده نظر و دیدگاه نویسندگان آن است.

علی افشاری تحلیلگر سیاسی