دیدار با «مودیلیانی» در نمایشگاه بن
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۶, چهارشنبهآخرین نمایشگاه بزرگ «مودیلیانی» در آلمان به ۱۵ سال پیش در موزهی لودویگ شهر کلن بازمیگردد. امسال در «تالار هنری فدرال» شهر بن با ۴۰ نقاشی، ۷۰ طراحی و شماری پیکرتراشیهای سنگی هنرمندی رو به رو میشویم که در مدت کوتاه عمر هنری خود (۱۹۰۰ تا ۱۹۱۹) نگاهش به ژرفای درونی انسانها دوخته بود.
آمِدِئو کلِمِنته مودیلیانی (Amedeo Clemente Modigliani) در ۱۲ ژوئیهی ۱۸۸۴ در لیوورنو در استان توسکانی ایتالیا در یک خانوادهی یهودی به دنیا آمد. این هنرمند پیشتاز سدهی بیستم در سال ۱۹۰۶ برای آموزش در زمینهی طراحی و نقاشی راهی پاریس شد و در محلهی هنرمندنشین "مونمارت" اسکان گزید. وی تا پایان عمر ۳۵ سالهی خود به طور عمده ساکن پاریس ماند. مودیلیانی در ۲۴ ژانویهی ۱۹۲۰ در پاریس در اثر بیماری سل درگذشت.
هنرمندی تکرو از میان سبکها
مجموعهی آثار هنری مودیلیانی دربرگیرندهی حدود ۴۲۰ نقاشی و ۱۰۰۰ طراحی است. وی از ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۳ به پیکرتراشی روی آورد و حدود ۲۵ پیکرهی سنگی از خود برجای گذاشت.
چهره و بدن برهنه، مهمترین سوژههای مودیلیانی هستند که با ویژگیهای بیان صوری خاص نقاش، فردیت ژرف هر یک از آنها، بیننده را به تأمل وامیدارد. به ندرت میتوان در آثار وی نماهایی از طبیعت را یافت. نقاشیهای مودیلیانی آمیختهای است از عنصرهای اکسپرسیونیستی، کوبیستی، نمادی و نیز خطوط تندیسهای آفریقایی که به دلیل شکل بتگونهشان، هنرمندان آن دوره را شیفتهی خود ساخته بود.
آثار مودیلیانی را نمیتوان به هیچ یک از سبکهای معاصر او، مانند "کوبیسم" یا "فوویسم" نسبت داد. وی تکرو و شناگری بود که از میان سبکها با زیبایی و ظرافتِ تمام راهی خودویژه گشود.
این هنرمند دو دههی نخست سدهی بیستم، در دورهای از دگرگونیهای اجتماعی و ناآرامیهای جنگ جهانی اول میزیست. در این دوره تاریخ هنر نیز شاهد پیکرگیری جریانهای مختلفی بود، مانند کوبیسم و فوویسم. در این فضای پرآشوب، مودیلیانی در آثار خود مسیری آرام و شفاف را طی کرد. وی زیبایی و شفافیت در رنگهای خود را در برابر زشتی جنگ گذاشت و از خطوط صوری در تابلوهای خود کاست تا به توازنی میان جهان درون و جهان بیرون دست یابد.
مودیلیانی و ادبیات
آدولفه بازلر، هنرشناس معاصر مودیلیانی مینویسد: «مودیلیانی به گونهای طبیعی بافرهنگ بود. هیچ وقت وی را بدون کتابی در جیب کتش نمیشد دید. بسیار میخواند و با علاقه در بحثها پیرامون ادبیات، هنر و فلسفه شرکت میجست. او نیازی نداشت منتظر سورئالیستها بماند تا با کنت لوترمون آشنا شود».
ولی جالب اینجاست که در آثار مودیلیانی بازتابی از علاقهی وی به ادبیات را نمیتوان یافت، زیرا که او کارش را شیفتهوار بر روی پرتره متمرکز کرده بود. ولی آیا اندوه نشسته در ژرفای درونی پرترههای هنرمندی که در سن بیست سالگی با کتاب "چنین گفت زرتشت" نیچه از ایتالیا راهی پاریس شد، خود نشان از تأثیر ادبیات در بر ندارد؟ هر چه باشد مودیلیانی آثار بودلر، دانته، ریمبو، نیچه و "سرودهای مالدورو" اثر لوترمون را گویی که نمیخواند، بلکه میبلعید.
از سزان تا سبکی خودویژه
مودیلیانی در آغاز زندگی هنری خود، نخست به نقاشی به سبک هنرمندان کلاسیک پرداخت و آثار هنرمندانی چون سزان را سرمشق خود قرار داد. سپس جلب تندیسهای زنانه استوانهای شد که بیشتر در معبدهای آفریقایی جای دارند.
وی با طراحیهای تمرینی پیگیر خود و فراگرفتن فن بیان شکل و ترکیب آن با تندیسهایی از چهرههای زنانهی دیگر حوزههای فرهنگی، بالاخره از سال ۱۹۱۵ به قدرت بیان شکلی خاص خود، دست یافت.
مودیلیانی با شناخت موشکافانهی خود از دورههای هنری پیشین، از نقاشی رنسانس و از کشیدگی سبک گوتیک تأثیر پذیرفت. گردن کشیدهی مریم مقدس در آثار دورهی رنسانس و یا در نقاشیهای بوتیچللی پدیدهای است که قداست بخشیدن به شخصیت و سرشتی خداگونه را در خود نهفته دارند. همهی این پدیدهها مودیلیانی را مجذوب خود ساخته بود.
جادوی درون
در سالهای پایانی زندگی مودیلیانی پرترههایی را در آثار او میبینیم با گردنها و صورتهایی کشیده، و با چشمان بدون مردمک و بینی بلند و ظریف و دهانی کوچک. گونههایی شفاف، با رنگهایی درخشان را شاهدیم که گوشت بدن را قابل لمس میکنند.
لونیا چخووسکا که برای او مدل مینشسته است، میگوید: «هرگز نخستین جلسهی پرتره را از یاد نمیبرم!... هنوز او را در برابر خود میبینم که چگونه با آستینهای بالازده و موهایی آشفته میکوشید خطوط من را بر بوم نقاشی ترسیم کند. هر چند گاه یکبار دستاش دراز میشد و از بطری که در کنارش بود مینوشید. و من بعدتر تأثیر الکل را دریافتم: وی در کارش چنان شیفتهوار تحریک میشد که دیگر وجود خارجی من را حس نمیکرد ... مودیلیانی در برابر مدل خود، دیگر خودش نبود. او با شیفتگی میخواست با لمس شخصیت درونی مدل خود، آن را از پیکرش بیرون کشد و بر روی بوم خود بنشاند».
و اگر چشمها را نقطهی کانونی و پرجاذبهی یک چهره بدانیم که به فرد شخصیت بیرونی میبخشد، در اغلب پرترههای مودیلیانی خبری از مردمکهای چشم نیست. گویی که این پرترهها کامل نیستند. ولی بیننده با اندوهی که بر چهره نشسته است، از درون چشمهای بیرنگ راه به ژرفای روح فرد میگشاید. فردیت شخص، آن چهرهی بیرونی نیست که میبینیم. این جهان رازگونهی درون است که در آمیزش با اندوه چیره بر چهره، به معمایی بدل شده است که هر بیننده را برای دریافت راز درون به سکوت فرامیخواند.
نویسنده فرانسوی و برندهی جایزهی نوبل ۲۰۰۸ ادبیات، "ژان ماری گوستاو لوکلزیو" مینویسد: «نقاشیهای مودیلیانی گویی کامل نیستند و چیزی کم دارند: خطی در اینجا، رنگی در آنجا. چهرهها لرزاناند، ناپدید میشوند، بار دیگر ظاهر میشوند، مانند نور، مانند لحظهی یک نگاه، مانند یک لبخند. امکان ندارد بتوان این لحظهها را در یک آن نگاه داشت و بر آن چیره شد. این است راز و قدرت مودیلیانی. او جزو آن دسته از نادر ساحران جهان ماست که میگذارد انسان به زندگی و به حرکت ایمان بیاورد».
از آنجا که آثار این هنرمند هر ده پانزده سال یکبار راه به آلمان میگشایند، نمایشگاه نقاشیهای مودیلیانی در شهر بن، فرصتی است برای دیدار با این هنرمند پیشتاز دوران مدرنیته.
نویسنده: داود خدابخش
تحریریه: مصطفی ملکان