«لبنانی آشفته، میدان قدرتطلبی ایران»
۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبهآینده کشوری که قلب جهان عرب به شمار میرفت، اکنون در هالهی ابهام قرار گرفته است. حزبالله با کنار کشیدن وزرای خود از کابینه سعد حریری ضربهای سنگین به دولت نوپای لبنان زد و نشان داد حاضر است هر هزینهای را به لبنان تحمیل کند تا از صدور حکم دادگاه بینالمللی درباره عاملان ترور رفیق حریری جلوگیری کند. در این هراس دولت ایران هم شریک بود. آیتالله خامنهای رسما اعلام کرده بود که رای دادگاه بینالمللی ویژه رسیدگی به این ترور را مردود میداند. موضعی که دخالت مستقیم در امور یک کشور مستقل به تلقی شد و انتقادهای سختی را برانگیخت.
محمد جواد اکبرین، تحلیلگر مسایل خاورمیانه معتقد است در نبود یک لبنان مستقر و باثبات، ایران میتواند از حزبالله به عنوان بازوی نظامی- امنیتی خود استفاده کند.
دویچهوله: سیاست ایران در قبال حزبالله لبنان تا چه اندازه در سقوط دولت حریری مؤثر بود؟
محمد جواد اکبرین: بههرحال یک گروه سیاسی که جایگاه خود را نه تابعی از یک دولت، بلکه دولتی در کنار یک دولت مرکزی تعریف میکند، اگر یک حمایت خارجی و پشتوانهی قوی نظامی- امنیتی نداشته باشد، به خودش جرأت نمیدهد که در مقابل دولت مرکزی بایستد و سیاستهای خود را بر کشور تحمیل کند. حزبالله چون این پشتوانه را از ناحیهی ایران دارد و احساس میکند و مطمئن است به حضور و تداوم این پشتوانه، هرگونه که دلش میخواهد، فارغ از اینکه دولت مرکزی و منتخب مردم چه میپسندد، تصمیمگیری میکند.
فکر میکنید حزبالله با اتکا به حمایت ایران، چه اندازه به فشارهایاش ادامه دهد؟
وقتی حزبالله تبدیل شده به یکی از بزرگترین قدرتهای نظامی منطقه، به این معنا که گروهی است که تسلیحاتی فوق تصور را از ایران گرفته و در اختیار دارد، با اتکا به همین قدرت نظامی، خود را بر لبنان تحمیل کرده و میکند و حتی گروههای سیاسی دیگر را هم با تهدید و تطمیع، با توجه به منابع سرشار اقتصادیای که از ایران به او میرسد، همچنان تا اطلاع ثانوی به این روند ادامه میدهد. روندی اگرچه در بلندمدت به سودش نیست، اما در کوتاهمدت برای گسترش سیطرهی خودش، حتماً بهکارش میآید.
آیا ادامهی وضع فعلی، ظرفیت تبدیل شدن به یک تنش جدی و حتی درگیری داخلی را در لبنان دارد؟
امروزه تحلیلگران منطقهای و کسانی که ظرفیتهای خاورمیانه و ظرفیتهای تنش در لبنان را میشناسند، دیگر خوشبینی سابق را به ادامهی گفتوگوها ندارند. حتی خوشبینی به دخالت کشورهای دیگر برای میانجیگری نیز را ندارند و متأسفانه مروری بر همهی رسانههای مهم منطقه و مواضع تحلیلگران در یکی دو روز گذشته، نشان میدهد که همه منتظر اتفاقات ناگواری در این کشور کوچک هستند.
اگر این «اتفاقات ناگوار» بیفتد و کار لبنان به تنش و حتی تجزیه بکشد، چه نفعی برای ایران خواهد داشت؟
اگر یک لبنان مستقر و باثباتی وجود نداشته باشد، ایران میتواند از حزبالله به عنوان بازوی نظامی- امنیتی خودش استفاده کند. در شرایطی که لبنان یک کشور باثبات بشود، یک دولت دمکراتیک و یک مجلس دمکراتیک داشته باشد و حزبالله صرفاً یک حزب در کنار دیگر احزاب سیاسی باشد و اسلحهاش را تقدیم دولت کند و فقط یکجا، یعنی ارتش لبنان مسلح باشد و حزبالله مانند سایر احزاب، اجازهی مسلح بودن را نداشته باشد، دیگر چگونه میتواند در خدمت ایران قرار بگیرد؟ حزبالله با تکیه بر قدرت تسلیحاتی، نظامی و امنیتی مستقل از دولت مرکزی میتواند مطیع ایران باشد و به عنوان ابزار ایران در شمال اسراییل عمل کند.
گروهی در لبنان چه در حکومت، چه در میان مردم، معتقدند که ایران در امور لبنان دخالت میکند و به این دخالت معترضاند. به نقش ایران در وضعیتی که پیش آمده و پیامدهای احتمالی آن چگونه نگاه میشود؟
لبنان یکی از مبهمترین دورانهای خود را در سالهای اخیر، پس از دوران جنگ ۳۳ روزهی سال ۲۰۰۶ میگذراند. گروههای سیاسی لبنان همچنان معتقدند، همانطور که در سال ۲۰۰۶، هماهنگی ایران و حزبالله باعث شده که جنگی ناخواسته بر این کشور تحمیل شود و بسیاری از فرصتهای سیاسی- اقتصادی آن کشور را به باد بدهد، این بار هم در یک هماهنگی سیاسی بین حزبالله و ایران، به خاطر و به بهانهی نتیجهی دادگاه ترور رفیق حریری، فرصتهای سیاسی و اقتصادی لبنان دارد تضییع میشود. سید حسن نصرالله، پیش از این اعلام کرده که «من مطیع ولی فقیه ایران هستم». آنها معتقدند، وقتی دبیرکل یک حزب سیاسی در یک کشور، خود را مطیع رییس حکومت در کشور دیگری میداند، قاعدتاً نمیتواند ملیت کشور خود و منافع و مصالح کشور خود را مراعات کند.
ایران در سالهای اخیر میگفت که روشن شدن چگونگی ترور رفیق حریری علاقمند است. چی شد که یکباره آقای خامنهای آن موضعگیری را کرد و گفت که هر رأیای که دادگاه بدهد، مشروعیت ندارد و جهتاش را عوض کرد؟
آنها گمان نمیکردند که رأی دادگاه رفیق حریری، به متهم کردن عناصری از حزبالله بیانجامد. تا بهحال اگر حزبالله متهم بود که تروریست است، میگفتند اسلحهی حزبالله در مقابل دشمن خارجی، یعنی اسراییل، بهکار گرفته میشود. اما وقتی نخستوزیر لبنان و یک لبنانی توسط حزبالله ترور بشود، آنوقت این اتهام تثبیت میشود برای حزبالله و او باید خود را در مقابل وجدان عمومی کشور خودش و جامعهی بینالمللی و نیز یک دادگاه عادل تسلیم کند.
هزینهی این برای ایران چه خواهد بود؟
وقتی بازوی ایران در جنوب لبنان و شمال اسراییل که در مواقع نیاز میتواند منافع و مصالح ایران را تأمین کند، به عنوان یک گروه تروریستی در جامعهی بینالمللی و در فضای رسانهای معرفی شود، ایران متهم میشود به حمایت از تروریسم و این بازوی قوی خود را از دست میدهد. آنها به هر قیمتی که شد، به هر قیمتی، حتی به قیمت به آتش کشیدن امنیت و ثبات لبنان هم که شده، نتیجهی این دادگاه را نخواهند پذیرفت.
فکر میکنید که ادامه این شرایط تا چه اندازه ایران را در معرض خطر یک حملهی نظامی از سوی اسراییل قرار میدهد؟
حمله به ایران کار سادهای نیست. نیازمند تصمیم یک مجموعهای در دولتهای مختلف است. هرگونه برخورد نظامی با ایران، نیازمند یک شبهاجماع جهانی است.
روحیهای که در ایران وجود دارد را چگونه ارزیابی میکنید؟ بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، یکی از شعارهای معترضین "نه غزه، نه لبنان" بود و این نشان میداد چه احساسی نسبت به کمکهای مالیای که دولت ایران به حزبالله میکند، وجود دارد.
اکثریت معترضین به دولت ایران که اعتراض خود را نسبت به سیاستهای منطقهای و کمکهای اقتصادی ایران به کسانی غیر از ملت ایران، در شعار "نه غزه، نه لبنان" نشان دادند، در مقابل کسانی قرار گرفتند که در عین حال که معترض سیاستهای دولت بودند، اما با سیاستهای جمهوری اسلامی برای کمک به حزبالله لبنان، به دلایل ایدئولوژیک و حتی به دلایل حقوق بشری و انساندوستانه همراه بودند. اما هرچه میگذرد، با توجه به اینکه ملت ایران فقیرتر و کشور ایران بیشتر در معرض آسیب اقتصادی قرار گرفته، به دلیل سیاستهای ناکام دولت در بهبود وضعیت اقتصادی مردم، قاعدتاً حساسیت به اینکه ایران کمکهای اقتصادیاش را متوجه کشورها یا گروههای خارجی بکند، بسیار بیشتر میشود و اصلاً بعید نیست که در آیندهی نه چندان دور، هرگونه همکاری و همگامی با گروههای خارجی، به لحاظ اقتصادی، نظیر حزبالله و حماس یا هر گروه دیگری، حتی به دلیل حقوق بشری و انساندوستانه هم، از طرف اکثریت ملت ایران پذیرفتنی نباشد.
نگاه مردم منطقه به ایران چگونه خواهد بود؟
یک مدل نگاه، نسبت ایران و اسراییل را تعریف میکند. در واقع، آن بخشی از جامعهی عربی که تاریخشان، تاریخ شکست از اسراییل است، این عقدهی تاریخی را در ایستادگی ایران در مقابل اسراییل جستوجو میکنند. مدل دوم نگاه، این است که ایران با بلندپروازیهای نظامی- امنیتی خود و با توجه به توسعهطلبیهای خودش، دارد امنیت منطقه را بهخطر میاندازد و فرصتهای توسعه را از کشورهایی مانند لبنان دارد دریغ میکند و بسیاری از ضربههایی که کشوری مانند لبنان، به عنوان قلب جهان عرب، در سالهای اخیر خورده، بهخاطر دخالت حداکثری نظامی، امنیتی و سیاسی ایران در لبنان و در مقابل خواست اکثریتی است که پارلمان کنونی و دولت را انتخاب کردهاند.
سوریه مواضعی متفاوت با ایران در این دورهی اخیر گرفته است. نگاه سوریه به مسئله چگونه است؟ در کجا راهش را از ایران جدا میکند و در کجا با ایران همخوانی دارد؟
روزگاری که همراهی و در کنار ایران بودن، برای سوریه، به لحاظ محاسبات نظامی، امنیتی و سیاسی سود بیشتری داشت، قاعدتاً در کنار ایران بود. زمانی که قرار بود و قرار شد که با سوریه مصالحههایی انجام شود تا با نقشاش در ترور رفیق حریری، از طرف دولتهای منطقه، با مسامحهی بیشتری برخورد بشود، قاعدتاً به سمت امریکا، اروپا و… گرایش پیدا کرد. اما اینکه در آینده سوریه چه موضعی اتخاذ خواهد کرد، آیا در کنار ایران قرار خواهد گرفت یا در کنار جامعهی بینالمللی، هم بستگی به مصالح و منافع سوریه دارد، هم بستگی به میزان چراغ سبزی که ایران یا جامعهی جهانی به سوریه نشان میدهد. در هر صورت، سیاستهای بشار اسد، برخلاف سیاستهای پدرش، حافظ اسد، چندان قابل پیشبینی نیست.
در این میان «برنده»ای هم وجود دارد؟
در تمام تنشهایی که در سالهای اخیر شاهدش بودیم، هیچ برندهای وجود نداشت. آنچه که بازنده بود، حقوق بشر، جان و مال و عاطفه و اندیشه و آینده مردم بود که در این کشورها قربانی میشد و هنوز هم در معرض قربانی شدن است.
مریم انصاری
تحریریه: مصطفی ملکان