«ماه و سنگ» و حس سبکبالی در موسیقی • گپی با رعنا فرحان
۱۳۹۰ آذر ۲۲, سهشنبهرعنا فرحان، از جمله هنرمندان ایرانی است که میکوشد پلی میان سبکهای راک، جاز، بلوز و پاپ و اشعار کلاسیک و معاصر فارسی ایجاد کند. اولین آلبوم او که در نیویورک زندگی میکند، ترانههایی به زبان انگلیسی را در بر میگرفت، اما او بعد محور کلام را به فارسی تغییر داد.
بشنوید: گپی با رعنا فرحان درباره «ماه و سنگ» و گوشههایی از قطعات این آلبوم
بهتازگی چهارمین آلبوم رعنا فرحان (سومین آلبوم با کلام فارسی) منتشر شده به اسم «ماه و سنگ» که درعین آن که ادامهی سبک و فضای کارهای قدیمی است، اما خالی از عناصر تازه هم نیست. او در گپی با دویچه وله از تجربههای تازه، سرودن شعر به فارسی و سبکبالی در موسیقی میگوید.
دویچه وله: کار جدید شما از این لحاظ ادامهی کارهای گذشته است که بازهم سعی کردهاید پیوندی بین اشعار کلاسیک و معاصر فارسی و موسیقی جاز و بلوز بهوجود آورید. این بار اما به نظر من فضا کمی پاپتر است و از آن گذشته هم شعرهایی از خودتان در آلبوم است. اما پیش از این که سراغ موسیقی و اشعار این کار تازه برویم، کنجکاو بودم بدانم دلتان برای خواندن ترانه به انگلیسی تنگ نشده؟ چون هرچه باشد، در نیویورک زندگی میکنید و خود این زبان در جذب بیشتر مخاطبان غیرفارسیزبان کم اهمیت نیست!
رعنا فرحان: من اتفاقا در کنسرتهایم، هر جا که باشد، همیشه یکسری آهنگهای انگلیسی هم اجرا میکنم و این برای شنونده جالب است. به خاطر این که قالب موسیقی را چون به دو زبان مختلف میشنود و میتواند احساس کند که چه جوری این به فارسی تبدیل شده و از این لحاظ احساس خوبی دارد. چه فارسیزبانان و چه کسانی که انگلیسیزبان هستند یا فرانسهزبان یا زبانهای دیگر.
اگر از دید مخاطب فارسیزبان مقیم آمریکا نگاه کنیم، آنها با این اشعار فارسی خیلی راحتتر رابطه برقرار میکنند یا این که برایشان فرق زیادی نمیکند به انگلیسی باشد یا به فارسی؟
آنها هم همین طور. آنها هم سالها آهنگهایی را که قالب بلوز و جاز دارد به زبان انگلیسی شنیدند. این است که حتی کسانی که فارسیزبان هستند، برایشان جالب است که هر دوی اینها را بشنوند. البته خیلیهاشان به فارسی بیشتر علاقمند میشوند، چون یک چیز بهخصوصتر و کار تازهای است.
آلبوم «ماه و سنگ» ۱۰ قطعه را دربرمیگیرد. ازجمله سه شعر از مولانا از رومی و دو شعر از خیام. این بار اما برخلاف آلبوم قبلی از حافظ خبری نیست.
درست است. من شعرهای مختلفی را امتحان میکنم ... به نوعی اتفاقی است. بعضی وقتها عمل میکند و بعضی وقتها هم نه. من تازگیها خیلی به شعرهای خیام علاقمند شدهام و بار دوم است که از شعرهای خیام در آلبوم استفاده میکنم. ولی از شعرهای مدرن فارسی، میشود گفت شعرهای مدرن کلاسیک فارسی هم استفاده کردهام که در آلبوم دومم به زبان فارسی هست. در آن هم از کارهای نیما و فروغ و کارهای فریدون مشیری استفاده کردهام که خیلی به او علاقمندم و در این آلبوم هم دوتا از کارهایش را گذاشتهام.
استفاده از شعرهای مشیری یا هماهنگ کردنش با موسیقی راحتتر است تا شعرهای نیما یا فروغ؟
فکر میکنم. یکجورایی سبک یا روح اشعارششباهت دارد به مولانا. من فکر میکنم خیلی مولانا را دوست داشته.
صحبت از خیام کردید. اتفاقاً یکی از قطعات جذاب و طولانی آلبوم جدیدتان قطعهی به اسم «بندهی آن دمم». وقتی من این شعر را گوش میکردم، حس کردم کمی هم در شعر دست بردهاید. یعنی پیش آمده که مثلاً مصرعی را کنار بگذارید. با این حساب سعی میکنید با آزادی با این اشعار برخورد کنی؟
درست است. آلبوم قبلی من که «آرزوی تو» نام دارد، یک بیشتر فضای موسیقی جاز را داشت. آلبوم جدید ما بیشتر مایههایی از حتی راک و پاپ یا بلوز پیدا کرده. میدانید، وقتی از جاز استفاده میکنید، دستتان بازتر است. به خاطر آزادیی که در ملودیهای جاز هست، در شعر هم دست و پای آدم را باز میگذارد.
منظورتان از آزادی این است که راحتتر میتوانید شعرها را بشکنید یا تکههایی را کنار بگذارید ...
نه. مثلاً فرض کنید وقتی یک جملهی خیلی طولانی دارید، همان طور که پرسیدید چرا از حافظ استفاده نمیکنی، جملهها وقتی خیلی طولانیاند، در جاز میتوانی خیلی با ملودیها بازی کنید و اینها را در آن جا دهید. در حالی که وقتی مثلاً بهخصوص از موسیقی سول استفاده میکنید یا حتی پاپ، ملودیها کوتاهتر و یکجورایی محدودترند و باید بیشتر به ریتم بچسبد. در نتیجه باعث میشود که بیشتر در شعرها دستکاری کنید و آنها را به نسبت موزیک کم و زیاد کنید.
اول صحبت اشاره کرده بودم که فضای آلبوم جدید کمی پاپتر است. نمیخواهم از لفظ «همه پسندتر» استفاده کنم، نه به معنای منفی کلمه بلکه به معنای اینکه آدمهای بیشتر میتوانند راحت با آن رابطه برقرار کنند. این واقعاً خواست درونی بوده، یعنی گفتید میخواهم چیز تازهای را تجربه کنم و راه جدیدی را بروم، یا این که فقط قصد بوده که مثلاً مخاطبهای بیشتری را جذب کنید؟
من فکر میکنم وقتی موسیقیکار میکنی، خیلی تحت تأثیر آن موسیقیهاییست که گوش میکنی و دوروبرش هستی. من داشتم بیشتر به موزیک پاپ و "آر اند بی" گوش میکردم. در نتیجه این در کارم انعکاس پیدا کرد.
در این آلبوم جدید اضافه بر آن اشعاری که صحبتاش را کرده بودیم، دو قطعه هم هست که شعرش مال خود شماست. از چه زمانی نوشتن شعر را شروع کردید؟
خیلی وقت است که من روی شعر کار میکنم.
بیشتر به صورت تفننی؟
نه خب کار میکردم تا بتوانم برای موزیکام از شعرهای خودم استفاده کنم. منتهی طول کشید تا به این که به جایی برسد که خودم از شعرها راضی باشم. بیشتر آن آهنگهایی را که با شعر خودم ساختهام، آنها را کنار گذاشتم. چون من همیشه خیلی با وسواس آهنگها را انتخاب میکنم و آهنگهای زیادی ساخته میشود که به طور کلی در آلبوم از آنها استفاده نمیکنم. این بار دوتا از کارها بالاخره یک طوری بودند که خوشم آمد و... میدانید، مشکل است که در مقابل شعرهای خیام، مولانا و فریدون مشیری، آدم شعر خودش را بگذارد. این کمی کار را مشکلتر میکرد. ولی این بار خوشحال بودم از نتیجهای که از شعرهایم گرفتم.
یکی از این شعرها قطعهی «من با توام» است که ترانهای عاشقانه است. این قطعه به چه زمانی برمیگردد؟
این را جدیداً نوشتم، تابستان که روی شعرها و آهنگها کار میکردیم. این شعر همان طور که گفتید شعری است دربارهی دوستی و عشق و در ضمن شعری است دربارهی این که یکجوری ما همدیگر را داریم... یکجوری میتوانیم روی همدیگر حساب کنیم. یک چنین حالتی در شعر است.
جالب است. الان گفتید که تابستان این شعر را نوشتید. من که آن را میشنوم، خیلی تصویر پاییزی دارد.
(با خنده) شاید بیشتر روزهای تاریک مثل روزهایی که مثلاً بیشتر دلمان تاریک است تا این که هوا تاریک باشد.
شعر دوم هم قطعهای است به اسم «ایران» که درباره کشور ایران نیست. این شعر را چه زمانی سرودید؟
این شعر هم بعد از «من با توام» ساخته شد. اسم این شعر ایران است، ولی به طور خاص راجع به کشور ایران صحبت نمیکند. داستانی است دربارهی دختری که اسمش «ایران» است. من تجسم میکردم که یک کاراکتری بسازم از دختری که تنها است و راهش را در زندگی گم کرده. آخرش هم ولی یکجورایی راهش را پیدا میکند و این آرزویی که دارد و آن آرزویی که همهی ما برای ایران داریم، همیشه در دلش زنده میشود و یکجورایی احساس میکند که راه خودش را پیدا میکند.
یادم هست اولین آلبوم به زبان انگلیسی بود. بعد این حرکت شروع شد که با کلام فارسی کار کنید. من در این آلبوم «ماه و سنگ» حس میکردم که نسبت به دو آلبوم قبلی خیلی سبکبالتر و راحتتر با کلام بازی میکنید.
فکر میکنم این یکی از بهترین آلبومهای من است و همان طور که قبلاً صحبت کردیم، من الان یک آزادی پیدا کردم که خیلی راحتتر میتوانم روی هر سبکی که احساس میکنم، موزیکش را حس میکنم، با کلام فارسی بتوانم با آن هماهنگ شوم و با آن بتوانم با کلام فارسی کار کنم. خودم فکر میکنم که خیلی آزادترم و راحتتر دارم با آن چیزی که شروع کردم و درست کردم، دارم کار میکنم.
به این ترتیب کار مثل قدیم بوده که مثلاً یک قطعه شعر را انتخاب میکنید، حالا میخواهد معاصر باشد یا کلاسیک فارسی باشد، و بعد میآیید روی آن آرام آرام آهنگ میسازید یا این که آهنگی در ذهنتان هست و سعی میکنید شعر مناسب برایش پیدا کنید ...
هیچ ترتیب خاصی ندارد. بعضی وقتها یک آهنگ میسازم و بعد برایش دنبال شعر میگردم و چیزهای مختلف را امتحان میکنم و بعضی وقتها هم شعری میخوانم که باعث میشود تجسم یا احساسی به آن پیدا کنم و در ذهنم موزیکی برای آن شعر شروع به شکل گرفتن میکند. میدانید، من در تمام این آلبومها من و استیو با هم کار میکنیم. ما همچنان دو نفری کار میکنیم و همکاری خیلی صادقانهای داریم؛ چه در زمینهی ساختن آهنگها و چه در تنظیمها و چه آخر سر حتی در مسترینگ. منتهی معمولا هارمونی آهنگها و تنظیم کار اوست و ملودیها کار من.
در واقع ترکیب شعر و موسیقی را هردوتان در حین ساختن تجربه میکنید؟
درست است. با این که او فارسی بلد نیست...
هنوزهم نه!
(با خنده) هنوزهم نه. فکر نکنم به این سادگیها آن قدر فارسی یاد بگیرد که مولانا را...
ولی برایش مهم است که این اشعار را بفهمد؟
خیلی. یعنی بیشترین چیزی که ما همیشه پس و پیشیا عوضش میکنیم، به شعر ربط پیدا میکند. مثلاً بعضی وقتها من برایش توضیح میدهم که این یعنی این. بعد دوباره فردا میآید میگوید که من فکر نمیکنم که این شعر به این آهنگ بخورد. میگویم نه، این شعر میخورد (خنده).
حالا صحبت فارسی را کردید. فکر کنم دو سه سال پیش بود، راجع به آلبوم قبلیتان صحبت کرده بودیم، گفتید در فکر این هستید که از موزیسینهای ایرانی بهعنوان نوازندهی میهمان دعوت کنید. ظاهرا این کار همچنان در مرحله آزمایش و تأمل است؟
واقعیتش این است موسیقیای که من و استیو هر دو روی موسیقی بلوز و راک و دیگر سبکهای غربی کار کردهایم. احتمالش هست که از موسیقی ایرانی هم استفاده کنیم، در واقع در قالب یک نوازندهی میهمان میشود که دعوتش کنیم. میشود جایی در قطعه پیدا کرد که بتواند بهخصوص در قطعههای جاز که خیلی باز است، تکنوازی کند. الان هم چندین سال است که خیلی به قول معروف مد است و بیشتر کسانی که جاز کار میکنند، خیلی به گامهای ایرانی علاقه دارند.
جلد آلبوم نسبت به دو آلبوم قبلی خیلی متفاوت است. در آنها کمی عناصر شرقی بود، گوشههایی از مینیاتور در آن بود. ولی در این جلد کم و بیش مینیمالیستی نصف ماه را میبینیم و نصف چیزی صخرهمانند.
کارهای مینیماتوری گل و مرغ که میبینید، آنها از نقاشیهای من است که این دوست گرافیستمان که آلبومهای «باز آمدهام» و «آرزوی تو» را طراحی کردهاند، از آن المانها استفاده کرده بودند. در این آلبوم آخر برای من یکجوری مثل این بود که در تازهای را باز میکردم. هم از نظر این که شعر خودم را آورده بودم و هم از نظر این که همان طور که گفتید بیشتر جذب موسیقی پاپ و موسیقی سول شده بودم. این است که فکر کردم خوب است که جلد کمی فرق داشته باشد.
یادم هست که در... فکر کنم گفتوگوی آخرمان بود که یکی از چیزهایی که دوست داشتید تجربه کنید، این بود که قطعهای بسازید که در آن هم کلام فارسی باشد و هم کلام انگلیسی. این هم مثل موسیقی ایرانی در دست آزمایش است؟
در واقع من این کار را در کنسرتهایم میکنم. مثلاً در بعضی از آهنگها تکههایی هم انگلیسی میخوانم و این به شنوندههایی که در سالن هستند و فارسی نمیفهمند، ایدهای میدهد که این آهنگ راجع به چیست، حتی اگر مثلاً یک جملهی کوتاه باشد. من نمیدانم که ما چرا این کار را در سیدیها نمیکنیم (با خنده)... چون زیاد...
راستش این سئوال را من باید از شما بکنم نه شما از من! حالا آلبوم بعدی بههرحال میتواند فرصتی باشد. از الان اگر شروع کنید، فکر کنم...
باید یاداشت کنیم یادمان نرود که حتماً این کار را بکنیم. ولی میدانید، ما در ضمن این آهنگها را یکجوری تنظیم میکنیم که پشت سرهم به صورت یک آلبوم کامل هم اینها با همدیگر عمل کند. یعنی اگر آلبوم را از اول تا آخرش گوش کنید، شاید این احساس را کرده باشید که ما همیشه این قدر این آهنگها را پس و پیش میکنیم که اصلاً ممکن است یک آهنگ خاصی بنویسیم به خاطر این که این آلبوم آن احساس تکامل خودش را داشته باشد.
مصاحبهگر: شهرام احدی
تحریریه: فرید وحیدی