مهمان کاناپه منزل ایرانیها در هر کجای دنیا
۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبهمیگویند آدم تا وقتی که جوان است و انرژی و وقت دارد، برای مسافرت کردن پول ندارد. در عوض آن موقعی که پول دارد و میتواند مسافرت کند، وقت آن را به زحمت پیدا میکند، زیرا در بهترین حالت احتمالا شغل تمام وقتی دارد که مرخصی گرفتن از آن چندان راحت نیست.
اما جوانان بیدی نیستند که از این بادها بلرزند و پول نداشتن برای خیلی از آنها دلیلی برای سفر نکردن نیست. برای همین هم راههای ارزان مسافرت را انتخاب میکنند؛ از سوار شدن بینراهی (اتو استاپ) گرفته تا خوابیدن در هاستلهای (خوابگاه) ارزان قیمت و شریک شدن اتاق با چندین نفر دیگر که آنها هم جوانند و اهل سفر.
اگر شما هم جزو کسانی هستید که سودای سفر داشته و در عوض پول ندارند، شاید اسم سایت "کوچ سرفینگ" (Couch Surfing) به گوشتان خورده باشد؛ به ویژه اگر خارج از ایران زندگی میکنید. ویکیپدیای فارسی کوچ سرفینگ را "مهماننوازی رایگان" تعبیر کرده است. شما با عضو شدن در این سایت و مشخص کردن محل سکونت خود اعلام میکنید که حاضرید جای خواب رایگانی را برای یک یا چند نفر در خانهتان آماده کنید.
بشنوید: گزارش برنامه عطاری دویچهوله از "همزبانخانه"
همین ابتدا باید روشن کرد که این جای خواب نه لزوما یک تختخواب در اتاق مهمان، که در بیشتر موارد کاناپه اتاق نشیمن صاحبخانه است. همانطور که از ترجمه اسم این سایت بر میآید: در جستجوی کاناپه، پس توقعتان باید در همین اندازه باشد.
این سایت چندین میلیون کاربر از گوشه و کنار دنیا و البته شهرهای مختلف ایران دارد. زبان فارسی هم جزو یکی از زبانهای سایت است.
حالا که کمی با کوچسرفینگ آشنا شدید، خبر جدید را بشنوید و آن اینکه یک نفر پیدا شده و مدل ایرانی این سایت را به راه انداخته است. به این معنی که ایرانیها از هر جای دنیا اعلام آمادگی میکنند تا میزبان هموطنانشان در خانههای خود باشند.
راهاندازی همزبانخانه
«موقع تحویل سال (۱۳۹۰) من در شهر کیتو پایتخت اکوادور بودم، یعنی در آمریکای جنوبی سفر میکردم. خیلی تصادفی از روی وبلاگ یکی از بچهها که توی ایران بود، فهمیدم که او و دو تا از دوستانش هم آنروز در همان شهر هستند. بعد فکر کردم چقدر جالب میشود که الان مثلا شب سال نو، شاید هر وقت دیگری بود خیلی مهم نبود، دو سه تا ایرانی را آدم در این شهر ببیند و به خانهی یک ایرانی برود که مثلا حالا به طور موقت در کیتو زندگی میکند. شاید خیلی وقتهای دیگر فرقی نکند و آدم بخواهد با فرهنگهای دیگر هم آشنا شود اما به نظرم همزبانی در شب سال نو خیلی مزه میداد. بعد فکر کردم میشود کاری شبیه به کوچ سرفینگ کرد و خیلی ابتدایی حداقل یک وبلاگ را شروع کرد تا بعد گسترش داد.»
و به این ترتیب لوا زند روز اول فروردین سال ۱۳۹۰ از میدانی در مرکز شهر کیتو در اکوادور وبلاگ "همزبانخانه" را به راه میاندازد.
به گفتهی لوا فردای روز راهاندازی نزدیک به ۵۰۰ نفر در گوگل ریدر مشترک فید وبلاگ همزبانخانه شدند و آن را همخوان کردند. به این ترتیب افتتاح این "مسافرخانه" در میان کاربران اینترنت دهان به دهان چرخید و حالا به طور میانگین هر دو روز یکبار ایرانیها از شهرهای مختلف دنیا با ارسال ایمیل آمادگی خود را برای در اختیار گذاشتن کاناپهی خانهشان به ایرانیهای دیگر اعلام میکنند.
لوا در خلال صحبتهایش به یکی از ویژگیهای شخصی خود اشاره میکند که تأسیس همزبانخانه را شاید بتوان مدیون آن دانست: «من آدم رفیقبازی هستم؛ آن اصطلاحی که در زبان فارسی استفاده میشود. همیشه از داشتن دوستان تازه استقبال میکنم و بر اساس آن چیزی که تا به حال دیدهام آدمهایی که سفر میکنند، آدمهای هیجانانگیزی هستند. از داشتن دوستان تازه از هر کجای جهان استقبال میکنم؛ فارسیزبان که چه بهتر به خاطر اینکه مشترکات بیشتری داریم که با هم در موردشان حرف بزنیم. این نظر شخصی من است.»
"ایرانیها فلان و بهمان نیستند"
وقتی با کسانی که در همزبانخانه ثبت نام کرده بودند، صحبت میکنید، متوجه تنوع جالب انگیزههای آنان برای این کار میشوید.
وقتی از خشایار که در ایروان زندگی میکند، میپرسم چرا حاضر شده تا آدمهای کاملا غریبه را به خانهاش راه دهد و سختش نیست که شخصی ناشناس روی کاناپهی خانهاش شب را صبح کند، میگوید: «من اصولا به آدمها اعتماد میکنم مگر اینکه خودشان خلافشان را ثابت کنند. خیلی مسئلهی مهمی است که همبستگی و اتحاد میان ایرانیها باشد و دوباره اعتماد در جامعهی ما به وجود بیاید. یکی از دلایل اصلی برای من همین بوده که ما دوباره بتوانیم به همدیگر اعتماد کنیم و مدام نگوییم ایرانیها فلان و بهمان هستند و دور و برشان را باید خط کشید. البته من خیلی هم به این قضیه رویایی نگاه نمیکنم و خیلی اوقات هم حواسم هست که آدمی که میآید و میرود، چه کار میکند ولی همانطور که گفتم پیشفرض من این است که به همهی آدمها میتوان اعتماد کرد.»
خشایار ۷ سال است که در ارمنستان زندگی میکند و حالا در ایروان مشغول تحصیل در رشتهی کارشناسی ارشد معماری است. میگوید اهل سیر و سفر هست اما فرصت چندان پیش نمیآید و اضافه میکند که بیشتر آدمی است که برای سفر رفتن به "پایه" نیاز دارد که خب کم پیش میآید که پایهاش را داشته باشد اما دستکم کسانی که از این طریق به خانهاش میآیند، یک نکتهی مشترک با او دارند که همان علاقه به سفر کردن است.
چندی پیش او اولین ایمیل مربوط به همزبانخانه را دریافت کرده؛ در ماه اردیبهشت قرار است که خشایار میزبان فردی از تهران شود.
مواد مخدر و سیگار ممنوع
جایی در شهر پورتلند در ایالت اورگان آمریکا، میتوانید دختری ایرانی به نام پریسا را پیدا کنید که در خانهاش جای خواب رایگان برای دو همزبان دارد؛ کاناپه، با پتو و متکا و ملحفهی تمیز. پریسا هم مشغول تحصیل است و تا به حال خودش تجربهی کوچ سرفینگ را نداشته اما همراه با همخانهاش دو بار میزبان مهمانانی از این سایت بودهاند.
یکی از این تجربهها به روزهای اقامت دو انگلیسی در خانهاش برمیگردد که عکاسی خوانده بودند و تصمیم گرفته بودند قبل از اینکه زندگیشان را به عنوان آدمهای شاغل شروع کنند، آمریکا را بگردند: «آن یک هفتهای که اینجا بودند خیلی تجربهی جالبی بود برای اینکه ما با آنها تمام شهر را گشتیم و الان میتوانم بگویم که دو تا دوست در لندن دارم که هنوز که هنوزه از طریق فیسبوک با هم در تماس هستیم. خیلی خوشحالم از اینکه این تصمیم را گرفتیم و حتی این ریسک را کردیم. غیر از این حالت خاص من هیچجور دیگری نمیتوانستم با این آدمها روبرو و آشنا شوم.»
پریسا تأکید میکند که او و همخانهاش همیشه پیش از پذیرفتن و دادن جواب مثبت به مهمانان با آنها شخصا صحبت میکنند. وقتی از او میپرسم آیا قانون سفت و سختی هم وجود دارد که مهمانها ملزم به رعایت کردنشان باشند، پاسخ میدهد: «چیزی که خیلی مهمه این است که در خانهی ما به هیچوجه سیگار یا مواد مخدر نباید استفاده شود. این موضوع بسیار جدیای برای من و همخانهام است.»
لیلا دختر ایرانی دیگری است که از سه سال پیش در نیویورک ساکن شده و درس میخواند. طبق آنچه که در همزبانخانه اعلام کرده برای یک نفر جای خواب دارد. وقتی میشنوید که میگوید از آن دسته کسانی است که نمیتواند به جاهایی که غریبه است و آدمهایش را نمیشناسد، برود، تعجب میکنید پس چطور آدمی که چندان با غریبهها راحت نیست، حاضر شده پذیرای آنها در خانهاش باشد: «راستش کمی دو طرفه فکر کردم، یک سری آدم اینجا میآیند، یکی دو شب میمانند و من با آنها دوست میشوم. آنها هم شهرهای دیگر زندگی میکنند و من هم میتوانم آن شهرها را ببینم و این دوستی بالاخره یکجوری شروع میشود. به این امید که دوستیهایم بیشتر شود و شبکهی دوستانم گستردهتر شوند، این کار را انجام دادم.»
لیلا میگوید خانمی برای او ایمیل فرستاده و از قصد سفرش به نیویورک خبر داده است.
"حمایت از ایدههای نو"
تا اینجا تقریبا بیشتر آگهیهایی که در همزبانخانه ثبت شدهاند، از سوی ایرانیهای مقیم آمریکا بوده اند. چندین نفر از اروپا، از مالزی و یک نفر دیگر هم از استرالیا. اما آنهایی هم که در ایران زندگی میکنند و اهل سفرند، از همزبانخانه دست خالی نمیمانند.
در میان آگهیها به خانهای در اصفهان برمیخورید؛ دو اتاق ۱۲ متری و ۲۴ متری که مهمانان باید کیسه خواب بیاورند. در ضمن به علت نبود امکانات گرمایشی، بهتر است در تابستان باشد، مگر اینکه خود مهمانان تمهیدی بیاندیشند.
مریم صاحب این آگهی در شهر اصفهان زندگی میکند. به گفتهی خودش از سالهای اول دانشگاه در ارتباط با مرکز کارآفرینی فعال بوده و این باعث میشود "نسبت به هر ایدهی نو یا قشنگی که میبیند حساس و علاقهمند به همکاری باشد."
آنها خانهای قدیمی دارند که حدود دوازده سالی است که هیچ استفادهای از آن نمیشود. سال پیش به این فکر میافتند که به نحوی از آن استفاده کنند و آن را تبدیل به منبع درآمدی بکنند. اما به دلیل هزینهی بالای تعمیرات و اموری از این دست که چندان تضمینی هم برای بازگشت سرمایه ندارند، از این ایده منصرف میشوند. اما در نهایت اگر هیچ استفادهای از این خانه نمیتوان کرد "دستکم چند نفر میتوانند زیر سقفهایش بخوابند."
به جز این دلیل دیگری هم وجود دارد که مریم را عضو همزبانخانه کرده: «خانوادهی ما به خاطر خیلی مسائل مختلف کمی اعتماد کردن به آدمهای مختلف برایشان سخت است. خیلی سخت ارتباط برقرار میکنند و خیلی سخت هم اعتماد میکنند. من فکر میکردم که شاید این فرصتی باشد برای اینکه کمکم یاد بگیریم که بقیهی آدمها هم یک سری آدم هستند مثل ما. ترس ندارد و میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد و حتی ازشان چیز یاد گرفت.»
کنار گذاشتن تعارفات ایرانی
در سیستمهایی مانند کوچسرفینگ یا همزبانخانه میزبانان موظف به انجام کارهایی از قبیل درست کردن غذا، دادن حولهی تمیز و خدماتی از این دست نیستند. اگر میزبان مهمانان خود را به گردش دور شهر ببرد یا برای آنها صبحانه درست کند، تنها از روی میل شخصی است و در اصل نوعی لطف کردن در حق آنهاست. به طور معمول جای خواب برای یک شب است اما این امر بنا بر نظر شخصی میزبانان میتواند متغیر باشد.
لوا زند، مؤسس همزبانخانه، در خانهاش که در شهر سنتا باربارای آمریکاست، جای خواب رایگان برای سه نفر بدون محدودیت در جنسیت دارد. وقتی از او میپرسم که بنا بر تجربههای کوچسرفینگی خودش، آیا قانون خاصی برای مهمانان خانهاش دارد، به نکتهای اشاره میکند. نکتهای که شاید برای ما ایرانیها که با فرهنگ تعارف کردن خو گرفتهایم، جالب توجه باشد: «قانون اول و مهم این است که تلفنی با آنها حرف بزنم و ببینم که این آیا آدم واقعی است و بعد هم اینکه ساعت آمدن و رفتنشان مشخص است؛ مثلا میگویم ساعت ۹ شب تا هشت صبح و انتظار دارم که زودتر از ۹ نیایند و دیرتر از ۸ نروند. مدام به خودم میگویم در این مورد باید تلاش کنی که آن بخش ایرانی تعارفکنندهات را کنار بگذاری و اگر بخواهی به این کار ادامه بدهی، نمیتوانی کلا پذیرای بیش از آن چیزی که در توانت هست، باشی.»
همزبانخانه هنوز برای آنکه یک "مسافرخانهی آنلاین" مرتب شود، کار دارد. فعلا در قالب یک وبلاگ ارائه شده اما لوا زند امیدوار است که بتواند در آینده با پشت سر گذاشتن موانع مالی، آن را به صورت یک وبسایت با ضریب امنیت بالا طراحی کند.
اگر اهل سفر هستید مخصوصا حالا که تابستان هم نزدیک میشود، کولههایتان را آماده کنید که درهای خانههای ایرانیان در چند قاره مختلف به رویتان باز است.
سمیرا نیک آیین
تحریریه: مهیندخت مصباح