نسل سایبر- شاعرها٬ گریزندگان از سانسور دولتی
۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعهنسل جدید، نسل اینترنت است، نسل کلیکهای قطعنشدنی. نسلی که شاید بتوان گفت، انقلابش، عشقش و شعرش از دروازهی اینترنت میگذرد و حالا در این میان، سایبر- شاعر، پدیدهای نوظهورتر، حکایت شاعرانی است که اشعار خود را در اینترنت منتشر میکنند.
سایبر- شاعر شاید اما جایگاهی بیشتر از کلمه برای شعر خود قایل باشد، جایی برای تصویرگری، موزیک، صدای شاعر و ... . بنابراین سایبر- شعر را شاید بتوان مجموعهای قلمداد کرد که از کلمه شروع میشود و به ترکیبی مالتیمدیا میرسد. ترکیب مالتیمدیا که ظاهراَ هر روز بیشتر از روز پیش جای خود را در همه عرصهها از روزنامهنگاری گرفته تا ادبیات باز میکند.
انتشار شعر در وبلاگها و بحثانگیزتر از آن، در شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک یا گوگل ریدر، از شاعری امری تعاملی (Interactive) میسازد. هر چند که مسالهی حق مولف را میتواند با چالشهایی جدی روبهرو کند.
البته برای کاربر/شاعر ایرانی یا آن دسته از کاربران دیگری که در کشورهایی با آزادی بیان محدود زندگی میکنند، اینترنت نه تنها دسترسی به مخاطب را تسهیل میکند که راهی میشود برای دوری از "هفت خان" پروسه صدور مجوز و سانسور دولتی.
بنابراین عنواناش سایبر-شاعر باشد یا هر چه، اینترنت برای او جاییست برای انتشار. احمد زاهدی، یکی از آن دسته شاعرانی که شعرهای خود را بر اینترنت و این اواخر خصوصاَ در فیسبوک منتشر میکند، میگوید: «اصطلاحاش مهم نیست. آنرا منتقدان و پژوهشگران در آینده پیدا میکنند. مهم این است که تلاشهای مستقل افراد که در این بیابان فرهنگ و جامعهی بیاخلاق کنونی که ایمانش را (به معنایی که فروغ میگوید) از دست داده؛ هنوز عدهای بتوانند شعر بنویسند و منتشر کنند و عدهای دیگر بخوانند تا فرهنگ ادبی ما که به واسطهی زبان منتقل میشود؛ زیر یوغ استبداد زمان از بین نرود.»
در این گزارش نگاهی داریم به شاعری در اینترنت، آنهم در زمانه سانسور.
کنترل سخت باز نشر بیاجازه
« از ۱۲ سالگی شعر مینوشتم. سال ۸۴ متوجه محیطهای مجازی شدم که این امکان را میداد که به صورت رایگان فضائی را در اختیار بگیری و بنویسی. این آغاز آشنائی من با سایتهائی مثل بلاگفا و پرشینبلاگ بود.از آن زمان به طور مرتب از محیط مجازی برای نوشتن استفاده کردم. در حال حاضر هم که چیزی مثل فیس بوک کمی وبلاگها را کم رنگ میکند، از فیسبوک هم استفاده میکنم برای انتشار.»
اینها حرف آنیتا گلزار است. کاربر ایرانی که از فیسبوک و وبلاگستان برای نشر اشعارش استفاده میکند.
« جایت آنجا نیست، آنقدر دور، روی سیمهای برق فشار قوی که در امتداد هم تجزیه میشوند/ جایت اینجاست، در گودی ِ میان ِ گردن و شانهام خانهای بساز» این بخشی از آخرین شعرهای آنیتاست که روی "وال" فیسبوکش و در قالب یک استتوس منتشر شده است.
اما تفاوت پدیدهی نوظهور انتشار شعر در فیسبوک یا آنچه پیشتر جا افتاده است، انتشار در وبلاگ، از نگاه این کاربر ایرانی چیست؟ او میگوید: «کنترل فیس بوک به دلیل گستردگی سخت است. مطلبی که در فیس بوک منتشر میشود خیلی راحت میتواند توسط دیگران کپی شود و ثابت کردن اینکه این اثر متعلق به شماست بسیار سخت میشود. البته این مشکل انتشار در اینترنت هست اما در وبلاگ به نظر من محافظت از نوشتهها کار ساده تریست.»
اگرچه در فیسبوک نیز امکانی برای دانلود کل اطلاعات فیسبوکی (از عکسها گرفته تا استتوسهای منتشر شده و ...) موجود است، اما آنیتا میگوید: «تهیه نسخه پشتیبان از مطالب درج شده در وبلاگ سریعتر و سادهتر از فیسبوک است. من تمام مطالب نوشته شده در فیسبوک را در وبلاگم قرار میدهم. البته ناگفته نماند که مخاطبان فیسبوک به مراتب بیشتر از وبلاگ هستند.»
نحوهی دسترسی به فایل کل اطلاعات فیسبوکی تان:
Account – Account Settings -- Download Your Information
روزنامهای به نام فیسبوک
ولی ماجرای احمد زاهدی که از ابتدا برای فرار از سانسور به اینترنت پناه برده است، چیست. «از سال ۱۳۷۵ چیزهایی مینویسم. فضای نوشتن در اینترنت را از سال ۱۳۸۰ تجربه کردهام. اما همهی وبلاگهایم یا هک شدند یا فیلتر و نیمهکاره ماندند. من که بهخاطر سانسور و عدم امکان انتشار آثارم به محیط اینترنت پناه برده بودم؛ اینجا هم دائماً سانسور میشدم.»
آلبوم «عشق و آنارشی» (برگرفته از فیلم "عشق و آنارشی، ساختهی: لینا ورتمولِر، ۱۹۷۳) عنوان آلبوم عکسیست در فیسبوک زاهدی که در آن از ترکیب اشعار خودش با تصاویر موجود در اینترنت استفاده کرده است. او در توضیح این آلبوم مینویسد: « هرگونه باز نشر و اشتراک این صفحات به هر نحو و در هر مکان و به هر منظـوری و بهدسـت هر شـخصی بلامانـع و آزاد اسـت.»
او تفاوت انتشار بر فیسبوک تا انتشار در وبلاگ و وبسایتهای ادبی را در این میبیند: «مثل شعر خواندن در حضور جمع و فرقاش با انتشار همان شعر که در جمع میخواندی، اینبار در یک مجله است.»
او فیس بوک را «رسانهای دو سویه» میداند و میگوید: « وبلاگهای شعر اما معمولاً استاتیک هستند و تنها با مطالب است که به روز میشوند. فیس بوک را مناسبتر میبینم. اما شاید وقار (واژهای بهتر پیدا نکردم) مد نظر یک شاعر (که به قول شاملو باید کفش واکس زده بپوشد) در وبلاگ بیشتر از فیس بوک باشد هنوز هم.»
زاهدی میگوید: «فیسبوک مثل روزنامه است و وبلاگ مثل یک ماهنامه برای یک شاعر. همانقدر که در روزنامه شعر سرسری گرفته میشود در ماهنامه بسیار مهمتر بهنظر میرسد.»
این شعر از آلبوم «عشق و آنارشی» احمد زاهدی است: «شعری نمیتوانم بنویسم/ وقتی که زن/ در خون خود خوابیده باشد/ در بستر خشونت خیابان/ و مرد اسلحه کشیده باشد/ و مثل سیگار دودش را به آسمان فرستاده باشد»
آن لایک «مخرب»
هر کدام از استتوسهای آنیتا که در اکثر اوقات یکی از شعرهایش را در برمیگیرد، دهها "لایک" میخورد و چندین "کامنت" دارد، یکی از اولین نمودهای تعاملی بودن هر اقدامی در فیسبوک. ارتباط بیمرز و البته سریع با مخاطب چه تاثیری بر نوشتن دارد؟
« به علت سرعت در اینترنت شما از نظرات خوانندگانتان خیلی سریع مطلع میشوید. اگر نوشته شما به تازگی خلق شده باشد اثر بسیار خوبی دارد به شرط این که نقد واقعا انجام شود.»
او درباره انتشار در فیسبوک بیشتر توضیح میدهد: «در فیسبوک چون ما با کاربران ارتباط دوستی برقرار میکنیم این در خیلی از موارد جلوی نقد و صراحت را میگیرد و خوانندگان به یک جمله تمجیدی بسنده میکنند و یا فقط لایک می زنند. برای من نقد در فیس بوک در سطح سازنده خیلی کم اتفاق میافتد. و این یک اشکال است. من در جمع دوستانم در فیس بوک که بالغ بر ۱۳۰۰ نفر است، تعداد انگشتشماری را میشناسم که نوشتهها را به صورت جدی دنبال میکنند و نظر میدهند.»
زاهدی هم نقدهای دوستانه را «خطرناک» میداند: «مخاطبها انواع واکنشها را دارند. یکی مثلاً اهل میدان بار است و با همان لحن اظهارنظر میکند که گاهی بسیار موثرتر از آن روشنفکر غربتنشین شاید باشد. و یکی هم دوستت است و دوستت دارد و هرچه بنویسی تعریف میکند که این بسیار خطرناک هم هست. اما ارتباط دو سویه را در این فضا دوست دارم و بر این باورم که خیلی به رشد ادبی مخاطبان جدی ادبیات و خالقان جدی آن کمک میکند.»
دوری از چاپ کتاب٬ نه به سانسور
برای بسیاری٬ انتشار اشعار در اینترنت مقدمهای میشود برای کسب اعتماد به نفس لازم برای نشر اشعار در قالب کتاب. آنیتا یکی از کسانیست که به فکر انتشار اشعارش در قالب کتاب است. او اما از پیچ و خمهایی که بر سر راهاش به عنوان شاعر «شناختهنشده» است٬ خبر دارد.
او میگوید: « بعضی ناشران کل هزینه انتشار را از نویسنده در ابتدای کار میخواهند در ضمن چندان در زمینه نشر شعر معروف نیستند. انتشارات فعال در زمینه شعر هم به سختی روی نوشتههای ادبی نویسندگان گمنام وقت صرف میکنند. به همین دلیل من هنوز به طور جدی شروع به اقدام نکردهام. دوست دارم برای بار اول با یک انتشارات شناخته شده کار کنم.»
او البته تاکید دارد که « به همه اینها باید مجوز انتشار را هم اضافه کرد.» و این چیزیست که زاهدی را به کل از فکر انتشار باز میدارد.
احمد زاهدی دربارهی اینکه آیا کتابی منتشر کرده یا در دست چاپ دارد٬ میگوید:« با این رکود و بحران اقتصادی موجود این حرف بیشتر به شوخی تلخی شبیه است؛ خیر منتشر نکردم. و با وضع موجود امیدی هم به انتشار ندارم وعلاقهای هم ندارم.»
اما آنیتا انتشار کتاب را در جدی گرفته شدن موثر میداند:«نقدهائی که دریافت میشود به مراتب جدیتر هستند. دایره مخاطبها وسیعتر میشود. در ایران جوانان بیشتر از اینترنت استفاده میکنند و چاپ کتاب این شانس را به نویسنده میدهد که با گروههای سنی بیشتری ارتباط برقرار کند.»
با این همه زاهدی به وضعیتی که در آن «آثار امثال آقای محمدعلی سپانلو در محاق سانسور است» اعتراض دارد و در تلاش برای مجوز نشر کتاب مزیتی نمیبیند:«در حال حاضر با این تیراژ هزارتایی که آنهم به دلیل موانع مختلف پخش روی دست ناشر و مولف میماند چاپ کتاب هیچ مزیتی ندارد.»
او معتقد است: «بعضاً فقط یک روز بازدید از یک وبلاگ از تیراژ مجموع کتابهای یک شاعر حکومتی اینروزها بیشتر است.»
مریم میرزا
تحریریه: یلدا کیانی