هواى مسموم تهران
۱۳۸۴ فروردین ۱۳, شنبهتهران تنها چند سال است صاحب مترو شده وميزان وسايل نقليه عمومى از قبيل اتوبوس در آن بسيار محدود است. عادت و فرهنگ عمومى براى استفاده از اين وسايل محدود نيز كم است. اصلى ترين دليل آلودگى هواى تهران را محاصره آن توسط سلسله كوههاى البرز ميدانند كه روزنى براى برون رفت دودها و تبادل هواى پاكيزه تر نميگذارد.
آلودگى هواى تهران در زمستان كه پديده ” اينورژن” يا واژگونگى هوا به دليل استفاده مداوم از وسايل گرمازا و متراكم شدن دوده ها و غبار در بالاى آسمان شهر، بروز ميكند به اوج خود ميرسد تا جايى كه برخى روزها توصيه ميشود كودكان و كهنسالان و بيماران ريوى و قلبى از خانه بيرون نيايند. در تهران مدتهاست كه به دليل همين دوده و آلودگى ديدن عابران با ماسك هايى بر صورت، تعجبى برنمى انگيزد.
ايام نوروز تنها فرصتى است كه تعطيلات عمومى و سراسرى مجالى به شهروندان تهرانى ميدهد تا به سفر بروند. اداره ها و موسسه ها تعطيل اند و تردد صدها هزار دستگاه خودرو كه كارمندان، معلمان، دانش آموزان و توده مردم را جا بجا میکنند، به حداقل کاهش می یابد. سيزده روز نخست سال، شهر تهران مانند شهروندان اش به استراحت موقت ميرود. تازه در اين دوران است كه ميتوان زيبايى هاى شهر و كوهپايه هاى پوشيده از برفش را ديد و از هواى صاف و قابل تنفس لذت برد.
شهروندان تهرانى همگى اين تفاوت هوا را در تعطيلات عيد حس ميكنند و آرزو ميكنند كه كاش شهر هميشه اينگونه بود. خانم پروين در باره پاكيزه بودن هواى تهران در دو هفته اول فروردين ميگويد:
” غيرقابل باور است. من سالها هميشه قبل نوروز به سفر ميرفتم اما از وقتى هواى تهران اينفدر آلوده شده، ترجيح ميدهم اين دو هفته را كه ميتوان نفس كشيد در تهران بمانم و آفتاب درخشان اش را ببينم. آسمان صافش، منظره كوههاى زيباش را ببينم. اين تفاوت به قدرى آشكار است كه غير از طبيعت، در روحيه خودم و روابطم با اطرافيانم حس اش ميكنم. تميزى و لطافت و قشنگى شهر تنها همين دو هفته قابل ديدن است.”
بهرام ديگر هموطن تهرانى با تاكيد اين كه نبودن ميليونها ماشين فرسوده و دودزا در سطح شهر در ايام نوروزى صلى ترين دليل نفس كشيدن راحت تهران است،در پاسخ به اين پرسش كه خود بعنوان يك شهروند چه تلاشى در كاهش آلودگى هواى تهران دارد ميگويد:
” من حقيقتش كار زيادى نميكنم جز آگاهى دادن در اين مورد كه اين آلودگى چقدر ميتواند مضر باشد. مشكل اينجاست كه ما از خيلى چيزهاى آلوده مثل مواد غذايى فاسد يا تاريخ مصرف گذشته ميتوانيم بگذريم و آنها را مصرف نكنيم. اما هواى آلوده را مجبوريم عليرغم علم به اين آلودگى استفاده كنيم زيرا بايد براى ادامه حيات نفس بكشيم. كارى كه من ميكنم تلاش در معرفى منابع آلوده كننده هواست.”
غالبا در بحث پيرامون غيرقابل تنفس بودن هواى تهران، پيشنهاد ميشود مردم از وسايل نقليه شخصى استفاده نكنند. بهرام معتقد است اين شدنى نيست چون عملا وسيله نقليه عمومى در ايران وجود ندارد و سيستم محدود كنونى نيز كند و وقت كش است. بهرام مى افزايد بارها امتحان كرده كه مسيرى كه با خوروى شخصى اش نيمساعت طول ميكشد، با وسيله نقليه عمومى به دو تا سه ساعت افزايش يافته است. پروين از تك سرنشين بودن اكثر خودروهاى شخصى در خيابانهاى تهران شاكى است و مى افزايد:
” از پيشنهادهايى كه شده بود و به نظر من خيلى جالب بود، زوج و فرد كردن شماره ماشين ها بود كه يكروز درميان به خيابانها بيايند. يكبار هم اين طرح امتحان شد و به نظر من جواب خيلى خوبى داد. قوانينـى در اين زمينه را بايست دولت وضع كند. يكى از وظايف دولت گسترش وسايل نقليه عمومىاست. مردم از مترو استقبال خيلى خوبى كرده اند . براى اينكار بايست فرهنگ سازى كرد. وسايل ارتباط جمع، راديو تلويزيون، سينما و جرايد هم بايست روى مسائل زيست محيطى و آلودگى هوا اطلاع رسانى كند.”
پيشنهاد ديگرى هم كه هر از گاه به بحث عمومى تبديل ميشود، جابجايى پايتخت از تهران به شهر ديگرى است. اما آيا اين ايده در حاليكه تمامى امكانات، وزارتخانه ها و اداره هاى دولتى و خدمات اجتماعى، درمانى، آموزشى و تفريحى در تهران متمركز شده اند به اين آسانى انجام شدنى است؟
بهرام كه خود مدير عامل يك كارخانه صنايع ريخته گرى و كوهنوردى پرسابقه است در اين زمينه ميگويد:
” اين امكان پذير نيست. چون كسى توجه نميكند چه سرمايه عظيمى براى اين جابجايي لازم است. فرض كنيم اين جابجايى هم انجام شد، پس از مدت كوتاهى در همان جاىجديد اين اتفاق مى افتد. با اين تفاوت كه ميگويند تهران از نظر موقعيت جغرافيايى بگونه اى است كه جريان هوا در آن كمتر است. من اصفهان هم رفته ام و مدتها در آنجا كار و زندگى كرده ام. آنجا هم همين مسئله هست. هر جا منابع آلوده كننده هوا زياد باشد، همين مسائل پيش ميايد.”
اما مسئول اين منابع آلوده كننده كيست؟ چه كسانى بايد در صدد تغيير اين زمينه ها باشند؟ مردم؟ دولت؟ يا هر دو؟
”هر دو. اما اولويت با كسانى است كه مديريت جامعه را برعهده دارند. الان خودروهايى در ايران توليد ميشوند كه تكنولوژى چهل پنجاه سال پيش را دارند و بعنوان خودروى صفر كيلومتر به بازار ميايند. در زمينه خودروهاى فرسوده عدم امكانات مالى باعث ميشود كه مردم با آنها حركت كنند. در درجه دوم آگاهى مردم است كه بتوانند بعنوان يك خواسته اجتماعى موضوع آلودگى هوا را تبديل به يك فشار كنند و سيستم را وادار كنند در خصوص اين مطلب به درستى بينديشد و عمل كند”.
هر چند اصلي ترين عامل آلوده سازى هوا خودروها هستند اما نبايد فراموش كرد كه خود مردم هم در مصارف روزمره خود به آلودگى هوا مى افزايند. مثلا مردم تهران عادت دارند در زمستان خانه ها را بى نهايت گرم كنند و تنها يك تى شرت بر تن داشته باشند. سوخت حرارتى را به آسانى خرج ميكنند و با همين مصرف هوا را نيز آلوده ميسازند. فرش و قاليچه را مردم در پشت بام ها ميتكانند و پشت بام و بالكن همسايه يا فضاى عمومى را پر از گرد و خاك ميكنند.
پروين ميگويد:” به نظر من يكى از منابع آلودگى همين استفاده از منابع حرارتى خانه هاست. من فكر ميكنم هيچ جاىدنيا مردم اين همه زمستان ها خانه خود را گرم نميكنند. فرنگى ها قدر منابع خود را بيشتر از ما ميدانند و فرهنگ سازى زيست محيطى بخش عمده اش به اين مسائل برميگردد.”
سخن آخر اين كه ميگويند هر كس ميتواند از پايتخت برود تا بيش از اين تهران از جمعيت، از خودرو، از بريز و بپاش آسيب نبيند. بهرام مانند ميليونها شهروند ديگر ميگويد نمى تواند تصميم به ترك تهران بگيرد.
” فقط به اين خاطر كه اكثر امكانات رفاهى، بهداشتى و فرهنگى اينجا متمركز شده و يك جنبه روانى هم هست كه آدم فكر ميكند در پايتخت زندگى ميكند و جاى بزرگى است.”