وحشت در بازار بورس
۱۳۸۶ بهمن ۲, سهشنبهترس از رکود اقتصادی در روز دوشنبه، ۲۱ ژانویه، بازار سهام جهانی را به لرزه درآورد. این هول و وحشت به بازار سهام اروپا و آسیا نیز سرایت کرد. بازار بورس فرانکفورت نیز از این موج هراسانیگز بینصیب نماند. داکس، شاخص بورس آلمان، ناگهان به درجهی ۶۷۹۰ رسید، یعنی به میزان هفت درصد سقوط کرد. این درصد، بیشترین کاهش بهای سهام را پس از حملات تروریستی یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ نشان میدهد. این نزول قیمت اوراق بهادار امـروز (۲۲ ژانویه) نیز همچنان ادامه دارد.
تفسیری از هنریک بوهمه (Henrik Böhme) دربارهی هرج و مرج در بازار سهام جهانی:
باید چنین اتفاقی میافتاد. فقط زمان وقوع آن را کسی نمیتوانست پیشبینی کند. در حال حاضر هم پیشگویان ارشد در حال حل این معما هستند که دلیل این سقوط ناگهانی ارزش سهام چیست. زیرا در عمل، دلیلی واقعی برای بروز این "دوشنبهی سیاه" وجود ندارد. هرچند روند افزایش و کاهش سهام اغلب، منطقی نمیشناسد و وقتی یکی ابتدا دکمهی فروش سهامی را فشرد، دیگران هم از او دنبالهروی میکنند. بعد آن چیزی رخ مینماید که معمولاً در بازی دومینو اتفاق میافتد. هرچه از ارزش سهامها کاسته شود، کامپیوترهای بیشتری به کار میافتند، و همینطور فروش ادامه دارد. در سالنهای خرید و فروش سهام جهان دیگر از داد و فریاد و دچار وحشت و هراس شدن، خبری نیست. سقوط ارزش سهامها، پاورچین پاورچین میآید، در رایانه.
بله، باید چنین اتفاقی میافتاد. خیلیها با توجه به رکوردهایی که شاخصهای "داکس" و "داو" به دست میآوردند، سرشان را مثل کبک زیر برف میکردند. هیچ کس واقعاً نمیخواست خبر بد را بشنود؛ وقتی که در تابستان سال پیش، صندوقهای وام در آمریکا، مجبور شدند حسابهای خود را تصحیح کنند، وقتی این اولین خبرهای فاجعهبار از آنسوی آتلانتیک به اروپا رسید، وقتی رئیس اقتصادی بانک سرمایهگذاری آمریکا، بیر ستیرنس، گفت که چنین فاجعهای را در طول عمر ۲۰ سالهی کارش تا به حال ندیده است: در این مواقع همه به کارهای روزمرهشان پرداختند و طوری رفتار کردند، انگار اتفاقی نیفتاده است. درست در همین زمانها بود که خانهی کاغذی شروع به فروریختن کرد.
گذشته از آن : وقتی جمعهی گذشته، مقامات مسئول در بازار سهام آمریکا خبر کاخ سفید را در مورد اینکه باید برنامهی همهجانبهای دربارهی وضعیت اقتصادی منتشر سازد، عملاً نفی کرد، هر کسی میتوانست آمدن ابرهای آبستن باران و رعد و برق را در افق ببیند.
حالا خردهسهامداران دوباره از خود میپرسند: خب، حالا چی؟ در سالهای اخیر بسیاری از آلمانیها، به عنوان مثال پولهای خود را از بازار سهام بیرون کشیدند و در رشتههای دیگر سرمایهگذاری کردند. ظاهراً آلمانیها یاد گرفتهاند که باید صحنه را در بهترین موقعیت ترک کنند. الان که قطعاً دیر شده است. در حال حاضر فقط باید سرت را بدزدی تا خطر رفع شود و بعد ببینی که خسارت چه اندازه عظیم بوده است. خیلی وقت بود که مثلاً بازار بورس آلمان میبایست به خود بیاید و تصحیحاتی در این زمینه صورت دهد: شش سال تمام به بهای سهام شرکتهای آلمانی افزوده میشد. تنها در سال گذشته حدود بیش از ۲۰ درصد ارزش سهام آلمان بالا رفته بود. مهمترین بارومترهای بورس سنجی آلمان، درحال حاضر در سطحی هستند که کارشناسان توانستند در سال وضعیت بورسی آلمان را پیشبینی کنند. آنها تصحیحی به میزان ۱۰ یا ۲۰ درصد را پیشنهاد کردند. این رقم ممکن است زیاد به نظر برسد، ولی حرف آخر که نبود بود.
حالا خانهتکانی درست و حسابی از راه میرسد. بخش اقتصاد مالی، بیش از هر بخش دیگری، به خاطر طمع بیاندازه برای کسب سود بیشتر دوباره پا از گلیم خود فراتر گذاشت و مرتب مدلهای پیچیده و جدیدی را برای گسترش دامنهی خطرهای اقتصادی، سرهم کرد. این جریان در حال حاضر چنان درهمبرهم شده که بهزحمت کسی میتواند از آن سر دربیاورد. طبیعیاست که حالا خیلیها به صورت واکنشی به دولت رو میکنند و خواهان صدور قوانین جدید میشوند. چشم! بازار، قدرت آن را دارد که دوباره روی پای خود بایستد. همین حالا هم در حال بلند شدن است. ولی اندکی کنترل افزایش طمع بیش از اندازه لجام گسیختهی دستاندرکاران، در واقع به کسی ضرر نمیزند.
تنها چیزی که در حال حاضر به کسانی که سهامشان بالا یا پایین میرود، کمک میکند، حفظ آرامش است. هنوز هم چیز دیگری بهتر از اوراق بهادار وجود ندارد که بتوان با آن حدوداً سود خوبی برد. و وقتی همهچیز دوباره تا اندازهای روبراه شد، بعد میتوان از نو دوبراه با خیال راحت دست به کار شد. سهام خیلی از شرکتهای واقعاً خوب با قیمت مناسب فروخته میشوند. کارشناسان سهام در این رابطه از اصطلاحات "زمینه سازی" و بلافاصله پس از آن برانگیختن "حرکت معکوس" حرف میزنند.
در کنار کمی پول باید آدم قبل از همه، مسلح به یک چیز دیگر هم باشد: اعصاب قوی.
هنریک بوهمه/ ب. الف