گام به گام در جهت «پیری موفق»
۱۳۸۷ خرداد ۱۱, شنبهیکی از کسانی که به این موضوع پرداخته دکتر مریم نوروزیان، متخصص بیماریهای مغز و اعصاب و دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران است. با او گفتوگویی انجام دادهایم که در زیر میخوانید.
دویچه وله: خانم دکتر مریم نوروزیان، شما بررسیهایی روی
successful aging یا «پیری موفق» انجام دادید. ممکن است، در این مورد توضیحاتی بدهید؟
مریم نوروزیان: برای توضیح این موضوع، ابتدا باید سالمندی را تعریف کنیم. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، افراد بالاتر از ۶۵ سال، سالمند تلقی میشوند و زمانی ما به ضرورت successful aging میرسیم که بخواهیم، سالهای سالمندی را با پارامترهای مربوط به سلامتی ذهن و جسم تعریف کنیم. الان موضوعی که خیلی مورد توجه مراکز پزشکی قرار گرفته، بیماریهای مربوط به سالمندان است. میدانیم که جمعیت سالمندان در همه جاهای جهان، حتی در کشورهای در حال توسعه، افزایش یافته است، به این دلیل که بیماریهای قلبی و فشار خون کنترل شدند و مردم بیشتر به سلامتیشان اهمیت میدهند و میزان تولد کمتر شده و هر وقت جمعیتی رشد میکند، بیماریهای وابسته به آن نیز رشد میکند. یعنی در کودکان بیماریهای خاصی شایع است، در جوانان و سالمندان همین طور.
بیماریهای مربوط به سالمندان چه بیماریهایی هستند؟
ما یک سری بیماریهایی داریم به نام agerelated یعنی وابسته به سن. وقتی به «پیری موفق» میرسیم که به نحوی خودمان را در مقابل آن بیماریها محافظت کرده باشیم. بیماریهای وابسته به سن، بیماریهای متعددی هستند مثل بیماریهای تنگی عروق قلب، فشار خون، سکتههای مغزی، دیابت و خصوصا بیماری آلزایمر، در خانمهای پوکی استخوان و همینطور افسردگی و بیماریهای چشمی. بنابراین قسمتی از این موضوع اجتنابناپذیر هست. حتی در مغز انسان هم تغییراتی اتفاق میافتد. از سن ۳۰ سالگی هر ساله، نیمدرصد وزن مغز را از دست میدهیم و در واقع آتروفی یا کوچک شدن مغز اولین بار از ۴۰ سالگی شروع میشود. فرایند سالمندی در بدن شواهدی دارد.
چطور باید با این تغییرات مقابله کرد؟
قسمتی از «سالمندی موفق» برمیگردد به medical healthیا سلامتی جسمانی. پس باید خودمان را در برابر بیماریهای جسمانی محافظت و کنترل کنیم. قسمت دیگر mental health هست که خودش شامل دو قسمت است، یکی سلامت روان ما است، یعنی اینکه ما در مقابل افسردگی، اضطراب و اشکالات دیگری که احتمال بروزش در سالمندی خیلی زیاد هست، خودمان را محافظت کنیم و دیگری در مورد سلامت شناختی است. یعنی افراد بتوانند، سلامتی عقلانی خودشان و در رأس آنها حافظهشان را به تمامیت تا جایی که میتوانند نگه دارند. چون همهی اینها دستخوش افت خواهد شد. یعنی در هر سه حیطهی سلامتی جسمی، روحی و شناختی ما اگر کنترل را نداشته باشیم این بیماریها را خواهیم گرفت. بنابراین «پیری موفق» به زمانی اطلاق میشود که ما بتوانیم، سالمندیمان را در این سه حیطه با سلامت طی کنیم.
چه کارهایی میشود انجام داد تا دوران پیری دوران خوبی برایمان باشد، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی؟
همهمردم از کودکی یاد میگیرند که برای جوانیشان برنامهریزی کنند، درس بخوانند، شغل خوبی داشته باشند، در جوانی کار میکنند، برای خانه، زندگی، تحصیلات و چیزهای دیگر.
شاید تعداد کمی ما اصلا راجع به پیری فکر میکنیم و همیشه پیری را خیلی دورتر از آنچه که هست، تصور میکنیم و وقتی پیری آرام آرام میآید، آنچنان درگیریهایش فراگیر میشود که متوجه میشویم، برای خیلی از مسایلش برنامهریزی نکردیم. یعنی ما باید یاد بگیریم که وقتی داریم سالهای جوانیمان را میگذرانیم، وقتی خانمی که افزایش وزن پیدا کرده، یادش باشد که این زانوها قرار است تا ۸۰ سالگی برایش کار بکنند و این زانوها اگر وزنش همینطور اضافه شود، قادر به انجام وظیفه نیستند، او ناتوان خواهد شد، نمیتواند راه برود و به ویلچر( صندلی چرخدار) نیاز پیدا خواهد کرد.
یعنی با برنامهریزی میتوان جلوی تمام تغییرات حاصل از پیری را گرفت؟
برخی متغیرها وجود دارد که بعضی از آنها را نمیتوانیم جلویش را بگیریم. مثلا محصول ژنی که ما با خود حمل میکنیم. یا فرض کنید،کسی که ژن دیابت یا فشار خون یا بیماریهای دیگر را دارد یا کانسر (سرطان) میگیرد، اینها را نمیشود، کاریش کرد. ولی در بعضی از آنها میشود، مداخله کرد. ما اگر روی lifestyle (روش زندگی) خودمان، بخصوص روی سه فاکتور تغذیه، وزن و ورزش و همینطور روی نحوهی زندگی، نگرش و atitude ما نسبت به زندگی کار کنیم، سلامتی بهتری از نظر جسمی و روانی خواهیم داشت.
قبلا خیلی میگفتند که سلولهای مغزی دیگر تقسیم نشده و رشد نمیکنند و همهی افراد پیر خود بخود دچار اضمحلال و افت خواهند شد. ولی الان مشاهده میشود که سبک زندگی و محیط خوب، میتواند حدود ۵۰ تا ۷۰ درصد پیری ما را تعیین کند. در حالیکه ژنتیک ۳۰ تا ۵۰ درصد پیریمان را تعیین میکند. یعنی ما میتوانیم با مداخله در عوامل محیطی حداقل این آسیب را ببینیم. افراد پیر میتوانند، خیلی خلاق باشند. میدانیم بسیاری از بزرگان هنر و یا در عرصهی علم، در سالمندی به اوج خود رسیدند. افراد پیر میتوانند، یاد بگیرند. آنها نیاز به عشق ورزیدن دارند و لزوما دچار افت نخواهند شد. استراتژیهایی هست که ما بتوانیم به «پیری موفق» برسیم.
این استراتژیها چیست؟
اولا یادمان باشد که هیچ وقت دیر نیست. هر زمانی که تصمیم بگیریم، میتوانیم در این روند مداخله بکنیم و اما در مورد فاکتورهایی که میتوانیم در آنها مداخله کنیم: فشار خون، دیابت، مصرف سیگار، بیماریهای قلبی، چاقی. تمامی اینها با تغذیه و روش صحیح زندگی و فعالیت فیزیکی مناسب قابل پیشگیریهستند. همینها هستند که سکتههای قلبی و مغزی ایجاد میکنند و جزو عوامل خطرساز بیماری آلزایمر هستند. یعنی شما اگر اینها را کنترل کنید، که کنترلش خیلی مشکل نیست، میتوانید سالمندیتان را ضمانت کنید.
دیده شده که افسردگی طولانیمدت، داشتن حوادث خیلی بد در زندگی، انزوا و یا حتی بیسوادی فاکتورهای خطرسازی برای افت ذهنی است که میتوان جلوی آن را در جوانی گرفت. نکتهی مهم دیگر سلامتی قلب هست. چون قلب و مغز با هم ارتباط تنگاتنگ دارند، یعنی شما اگر میخواهید، مغز سالم داشته باشید، صد در صد باید قلب سالمی داشته باشید. یکی از چیزهایی که زندگی امروز ما را تهدید میکند، عدم فعالیت فیزیکی و زندگی نشستهای است که ما داریم. زندگی امروزه باعث شده که فعالیت فیزیکی خیلی کم شده و این موضوع صرفنظر از ایجاد بیماری و چاقی روی روحیهی افراد نیز تأثیر میگذارد.
ورزش و تحرک چه تأثیری در بدن میگذارد؟
میدانیم که ورزش کردن Endorphin (آندورفین بدن)، یعنی مورفین بدن را بالا میبرد و آندورفینها میتوانند، احساس well being (احساس خوشایند بودن) را در انسان را ایجاد کند. بنابراین فعالیت فیزیکی، بخصوص راه رفتن روی سلامت مغز و قلب تأثیر دارد. یعنی توصیهی جدی وجود دارد که افراد باید حداقل نیم ساعت در روز و در طول هفته ورزش کنند. اگر نمیتوانند، در تمام روزهای هفته ورزش کنند، باید سه روز در هفته، نیم ساعت، را داشته باشند و اگر این کار را بکنند، مطالعات نشان داده که احتمال افت قوای مغزیشان خیلی خیلی کمتر هست. همینطور اجتناب از الکلیسم خیلی مهم است.
نکتهی دیگر در مورد مادهای به نام Homosystein (هومو سیستئین) است. این ماده،مادهای است که به سلولهای ما میتواند صدمه بزند و باعث ایجاد لخته بشود. در سلولهای مغزی و قلبی نقشش شناخته شده. هوموسیستئین در ایجاد سکتههای قلبی و مغزی چیزی شبیه به کلسترول است، میتوان به راحتی با افزایش آن مقابله کرد. با مصرف اسید فولیک میتوانیم این کار را بکنیم. اسید فولیک بسیار داروی ارزان و بیضرری هست. توصیه میشود که خانمها در سنینی که میخواهند، بچهدار شوند، برای جلوگیری از ناهنجاریهای جنینی اسید فولیک مصرف کنند. اسید فولیک در بسیاری از میوهها، سبزیها، بخصوص سبزیهایی که برگهای سبز دارند و غذاهای کم چرب وجود دارد. مصرف) Omega 3امگا تری( که در روغن ماهی وجود دارد هم کمککننده است.
مغز ما به چه میزان انرژی نیاز دارد؟
مغز ما با اینکه ۲ درصد وزن بدنمان را تشکیل میدهد، ۲۰ درصد انرژی بدنمان را میگیرد و ۲۵ درصد اکسیژن بدنمان را مصرف میکند. یعنی این عضو، عضوی زنده هست و ۶۶ درصد قند بدن را مصرف میکند. به خاطر همین در افراد دیابتیک، افت قند بسیار خطرناک هست. چون تنها سوخت مغز، قند است. اگر افراد دیابتیک داروهایشان را درست مصرف نکنند و قندشان پایین بیاید و دچار علائم کاهش قند خون شوند، مثلا انسولین میزنند، ولی غذای خوب نخورند یا فعالیت شدید فیزیکی شدید داشته باشند، اگر قند خونشان افت کند، به علائمی مثل بدن مرطوب و سرد، عصبانیت، تحریکپذیری، سردرد و حتی کوما دچار میشوند. اگر قند ما به زیر ۳۰ برسد، سلولهای مغزی دسته دسته خواهند مرد. ما مواردی داشتیم که فرد در اثر حملات کاهش قند خون دچار علائمی شبیه آلزایمر شد. مصرف آنتیاکسیدانها مثل ویتامین E، C و گروه ویتامینهای B کمککننده است. دارویی وجود دارد به نام Gincobilova (جینکوبایلووا) که آن را از برگ درختی گرفتهاند که این درخت هزاران سال بر روی کرهی زمین قدمت داشته و اثرات خیلی خوبی از جینکوبایلووا بر روی تقویت حافظه دیدهاند و دیدهاند که جریان خون مغز را بهتر میکند.
در مورد تغذیه میشود، چه تذکراتی داد؟
بهتر است، افراد به جای مصرف آبمیوههای مصنوعی از نوع طبیعیاش استفاده کنند، کربوهیدراتها را تا حد ممکن کاهش دهند. ولی بدتر از کربوهیدراتها، کلسترول بالا هست. نکتهی قابل توصیهی دیگر استفاده از darkchochlate (شکلاتهایی با درصد بالای کاکائو) است که تلخ هستند، این نوع از شکلات در مسیر شریانها و جریان خون مغز بهبودی زیادی ایجاد میکند. نکتهی دیگر تحصیلات هست. اگر چه این موضوع در کشورهای در حال توسعه یک معضل هست، ولی دیده شده افرادی که در کودکی و سالهای جوانی درس خواندند و یادگیری داشتند، حتی اگر درس نخوانده باشند، ولی دائم در حال یادگیری بودند، اینها خیلی در برابر ابتلا به بیماری آلزایمر محافظت شدند. یعنی بیسوادی فاکتور خطرساز برای افت شناختی در سنین بالا است.
افراد سالمند باید تا جایی که ممکن است یاد بگیرند، مثلا یک فن جدید، گلسازی، باغبانی، مطالعه، حد جدول، بازیبا کارت و یادگیری کامپیوتر در مغز تحریک و تکانه ایجاد کرده و از آن محافظت میکند.
آیا در سالمندی مردها و زنها تفاوتی وجود دارد؟
بله، معمولا زنها در سالهای سالمندی بیشتر اختلالات خلقی مثل افسردگی و اضطراب را تجربه میکنند. در صورتی که مردها بیشتر در معرض substance abuse (مصرف بیرویهی مواد) مثل الکل و سایر چیزها هستند. مردها هم ممکن هست، دچار اختلالات شخصیتی مثل خشونت و غیره بشوند. زنها معمولا sociable تر (اجتماعیتر) از مردها هستند. ولی مردها نیاز بیشتری به کار کردن دارند.
شما به اهمیت یادگیری اشاره میکنید. با توجه به صحبتهایی که راجع به تغییرات طبیعی سیستم مغز کردید، گفتید بر اثر افزایش سن مغز به تدریج کوچک میشود، آیا میشود کاری کرد که توانایی یادگیری پیرها حفظ بشود و مثل دوران جوانیشان باشد؟
قبلا این امید موجود نبود. ولی اکنون نظر دیگری وجود دارد. پدیدهای وجود دارد به نام Neuralplasticity یعنی اینکه مغز میتواند، سیناپسهایش (محل ارتباط سلولهای مغز) را بیشتر کند. مغز میتواند تا حد زیادی اگرچه نه مانند یک بچهی هشت ساله، ولی میتواند تا حد زیادی مقابله کند و این یادگیری وجود داشته باشد.
از حالتهای روحی تهدیدکنندهی سالمندی کدامیک جدیتر است؟
افسردگی برای سالمندی بسیار تهدیدکننده است. سالمندان به دلایل زیادی دچار افسردگی میشوند. سالمندی،سن lost است، سن از دست دادن، از دست دادن دوستان، دور شدن فرزندان، از دست دادن همسر، شغل، زیبایی، سلامت و حتی مسایل مالی. در کتابهای پزشکی به ما میگویند که شما میتوانید بدون اثبات دیپرشن(افسردگی) مریضی که با اختلالات حافظه میآید، برایش از درمانهای ضد افسردگی استفاده کنید. در کشورهای در حال توسعه، مسایل و مشکلات و عدم تحصیلات کافی برای سالمندان مشکل ایجاد میکند، در کشورهای پیشرفته دوری سالمندان از محیطهای خانوادگی و بخصوص برای کسانی که کشورشان را ترک کردند و سالهای پیریشان را در کشورهای دیگر طی میکنند، این مسئله عمده است. علامت افسردگی در افراد سالمند اختلال حافظه است ما به افسردگی در دوران سالمندی میگوییم،psudo Depression دمانس کاذب. یعنی این واقعا دمانس یا اختلال حافظه نیست. این یک افسردگی است که دارد خودش را با اختلال حافظه نشان میدهد و به راحتی با داروهای مناسب خوب خواهد شد. بخصوص داروهایی که خودشان اختلال حافظه ندهند.
منظورتان از داروی مناسب چیست؟
نکتهی دیگر در سالمندان، دارویی است که برایشان تجویز میشود. بسیاری از داروها خودشان باعث اختلال حافظه میشوند. مثلا مصرف دیازپام یا کرونازپام، بسیاری از داروهای اعصاب، amitriptylin آمیتریپتیلین و داروهایی شبیه به این، خودشان اختلال حافظه میدهند. یعنی حتی اگر یک جوان اینها را مصرف کند، نمیتواند خوب درس بخواند. چه برسد به مغز یک سالمند که دچار آسیب هم هست.
خیلیها واژهی پیری را معادل از کار افتادگی، ناتوانی، مرگ پویایی و کم شدن شادی میدانند. این باور از کجا ناشی شده و چطور میشود، تغییرش داد؟
این باور طبیعتا از واقعیتها ناشی شده. در واقعیت، همیشه پیرهای ما همراه با پیریشان بیماری داشتند. ولی این چیزی است که باید با آموزش و فرهنگ تغییر کند، تا ما یاد بگیریم، با دید مثبتی نگاه کنیم و بپذیریم که من ممکن است، تواناییهایم را از دست داده باشم ولی به جای آنها چیزهای دیگری دارم. این قسمت تا حدودی بستگی به فرد و تا حدودی بستگی به جامعه دارد. جامعه باید به افراد پیر به عنوان کسی که مظهر خرد هست، نگاه کند. نکتهی مهم دیگر ضرورت تجمع سالمندان است. وقتی اینها مشکلاتشان را تقسیم میکنند، متوجه میشوند، تنها کسی نیستند که آرتروز دارند یا گوششان سنگین شده. اینها میتوانند با شرکت در گروه، اجتماعی شوند. اجتماعی شدن یکی از روشهای کمتر کردن بار سالمندی هست. نکتهی آخر این است که ما باید در دوران جوانی از نظر مالی، بیمه، خانه و غیره برای خودمان برنامهریزی کنیم. قانونی در مغز هست. در مغز گفته میشود که lose it or use it یعنی یا از آن استفاده میکنی، یا آن را از دست میدهی. هر چقدر ما از مغزمان استفاده کنیم، آن را برای خودمان حفظ خواهیم کرد.