تولد در زندان، افشای سرکوب سیاسی • گفتوگو با سحر دلیجانی
۱۳۹۷ بهمن ۲۵, پنجشنبهسحر دلیجانی، نویسنده ایرانی ساکن آمریکا، با رمان "بچههای درخت جاکاراندا" در جهان مطرح شد. او دختر دو زندانی سیاسی دهه شصت ایران و متولد سال ۱۳۶۳ در زندان اوین است و برای نوشتن این کتاب از ماجرای زندگی خود و دیگر فرزندان زندانیان سیاسی ایران بهره گرفته است. دلیجانی امسال در مراسم اولین اکران فیلم "متولد اوین" در جشنواره بینالمللی فیلم برلین (برلیناله) حاضر شد. او در این فیلم مستند به کارگردانی مریم زارعی در مقابل دوربین حضور دارد و از تجربه خود و مادرش صحبت میکند.
حضور او در برلین فرصتی شد برای گفتگو با او و بازگشایی پرونده کودکانی که در زندانهای سیاسی اوین متولد شدهاند. او از تجربه ایفای نقش در فیلم "متولد اوین" گفت و اینکه گفتگو با مریم زارعی که او نیز در زندان اوین متولد شده است برایش "جالب" بوده است چون هیچ کدام تا آن زمان "بچه دیگری از زندان" را نمیشناختند و تجربه همصحبتی مستقیم از این دست را نداشتند.
دلیجانی همچنین فرایند ساخت فیلم را تجربهای متفاوت از نوشتن میداند: «تا آخرین لحظه نوشتن کتاب فقط خودتی ولی در فرایند ساخت فیلم آدمهای دیگر هم هستند و احساس میکنی داستان تو قبل از اینکه حتی گفته شود جنبه عمومی یافته است.»
شخصیت اول فیلم "متولد اوین" که خود مریم زارعی (کارگردان فیلم) است، در جستجوی جزئیاتی از ماجرای تولدش در زندان است، چیزی که مادرش تمایلی به گفتگو دربارهاش ندارد. موضوع برای سحر دلیجانی اما متفاوت است. او میگوید: «من با این داستانها بزرگ شدم. نمیدانم اولین باری که به من گفته شد متولد زندان هستم اصلا کی بود. یعنی همیشه این را میدانستم. بنابراین وقتی با مادرم صحبت کردم اینطور نبود که میخواستم یک راز را بدانم میخواستم جزئیات را بدانم تا دربارهاش بنویسم.»
اما جزئیات چه بوده است؟ او از جزئیات مثال میزند و میگوید: «مامان من را وقتی درد داشته و بچه داشته میآمده میبرند برای بازجویی... و بابای من این را نمیدانست و خیلی ناراحت شد وقتی شنید. نه اینکه مادرم قایم کرده باشد ولی هیچ وقت حرفی دربارهاش گفته نشده بود.»
سحر درباره تفاوت تجربه تولد در زندان و تولد در بیمارستان میگوید: «در خود تجربه شخصی تولد چیزی متفاوت نیست چون چیزی یادت نیست. اینکه از کجا میآیی متفاوت است. اینکه تجربه مادر تو در آن لحظه چه بوده است مهم است.»
او میگوید که "تولد من اهمیت سمبلیک دارد که نشان میدهد که آن مادر در آن هنگام در چه شرایطی بوده است و آنهم تنها برای اینکه متفاوت فکر میکرده است. این، افشاگری اصلی است. یعنی هیچ کس این را نمیتواند انکار کند، من که اینجا نشستم، وجود من نشان میدهد چه سرکوبی آن زمان اتفاق افتاده است.»
دلیجانی درباره تجربه نوشتن از تجربهاش در قالب یک کتاب میگوید که "آنقدر موضوع تولد در زندان قسمتی از زندگیام بود که ابتدا به ذهنم نرسیده بود دربارهاش بنویسم. اما یک جایی خواستم داستان کوتاه بنویسم و این اتفاق افتاد که هر دفعه میدیدم دارم به این تم برمیگردم و بعد از سه چهار داستان کوتاه فکر کردم شاید موضوع تولد خودم هم جالب باشد. یعنی تا آن زمان فکر نکرده بودم و بعد فکر کردم پس با مادرم حرف بزنم.»
بنابراین برای او موضوع این نبوده است که در پی "شکستن سکوت" باشد. او حتی میگوید "من نرفتم دنبال این داستان، این داستان آمد دنبال من"، ولی بعد از انتشار کتاب موضوع متفاوت میشود. او میگوید: «بعد از اینکه کتاب چاپ شد فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. همه میآمدند سراغم و میگفتند این داستانها را کسی اینطوری نگفته است. چون خاطرات تا پیش از آن نوشته شده بود ولی داستان یک جور دیگر آدمها را به هم وصل میکند. آنجا بود که متوجه شدم که چه بد بود که تا حالا سکوت بود. و چه خوب که این سکوت شکسته شد.»
سحر دلیجانی روایت قصهها توسط بچههای زندانیان سابق را هم متفاوت میداند. به گفته او تلفیق عشقی که بچهها به مادر و پدر زندانی یا اعدامیشان دارند و همچنین اندک فاصله آنها از خود ماجرا، باعث میشود که ماجراها با احساس اما با فاصلهای لازم روایت شوند.