مهمترین میراث آیتالله خمینی برای ایران چه بود؟
۱۳۹۸ خرداد ۱۴, سهشنبه۳۰ سال از مرگ آیتالله خمینی گذشت؛ تصمیمات و اقدامات او تاثیری تعیین کننده بر سرنوشت مردم و جایگاه ایران در جهان داشته است. اما کدام میراث او را میتوان اصلیتر و مهمتر دانست؟ حسن یوسفی اشکوری، رجبعلی مزروعی، فرزانه روستایی، ملیحه محمدی، ایرج مصداقی و جواد طالعی به این پرسش دویچهوله فارسی پاسخ دادهاند.
سلطنت فقیه؛ میراث ماندگار خمینی
حسن یوسفی اشکوری، نماینده پیشین مجلس و پژوهشگر دینی
هرچند انگشت نهادن به «مهمترین» میراث آیتالله خمینی کار بس دشواری است، اما اگر ناگزیر به ارائه پاسخی به پرسشی در باره مهمترین میراث خمینی باشم میتوانم بگویم که: تز ولایت فقیه و آن هم از نوع مطلقه اش، مهمترین و اثرگذارترین میراث خمینی است. دلایل این اهمیت را میتوان در دو نکته اساسی دانست:
الف. بداعت در حد «بدعت» آیتالله خمینی در موضوع ولایت فقیه. هرچند اصل نظریه ولایت فقیهان در عصر غیبت سابقه دیرینه دارد، اما اهمیت نظریه خمینی در آن است که وی اولا، اندیشه ولایت فقیه به عنوان مصداقی از امور حسبه را به «سلطنت فقیه» ارتقا داد و ثانیا، آن را در قالب «مطلقه» اش عملیاتی کرد و ثالثا، ایشان (به هر دلیل) موفق شد این نظریه را به مرحله عمل درآورد و به سلطنت فقیه در عصر غیبت تعین ببخشد. با توجه به این ملاحظات سه گانه میتوان گفت این خمینی بود که به ولایت فقیه اعتبار و اهمیت داد و نه برعکس.
ب. دلیل دوم اهمیت سلطنت فقیه با قرائت و عمل خمینی، خصلت حقوقی پیدا کردن آن است. زیرا این نظریه در قانون اساسی اول وارد شد و در قانون اساسی دوم تثبیت و تقویت شد و این پدیدهای بود کاملا بیسابقه و بدیع. این نظریه به ظاهر قانونی، تمامیت نظام و در سطوحی تمام عرصههای جامعه و سیاست و فرهنگ را تحت کنترل و مدیریت یک فرد با اختیارات نامحدود و در عین حال غیر پاسخگو قرار داده است و در نتیجه دیگر نهادهای دولتی و حکومتی عملا بیمحتوا و تهی از خواص متعارف خود شدهاند. از این رو جمهوری و الزامات آن از جمله تفکیک قوا و آزادیها و حقوق ملت (که از قضا این اصول نیز در قانون اساسی گنجانده شدهاند) بهطور واقعی و عینی کارکرد خود را یا بهکلی از دست داده و یا به کمترین حد اثرگذاری مفید خود تنزل یافتهاند.
در هرحال مدعا آن است که اگر جمهوری اسلامی با هر رهبری به عنوان ولایت مطلقه فقیه مدیریت شود، ایراد و اشکال ساختاری آن برقرار خواهد بود.
استقرار نظام جمهوری؛ میراث ماندگار خمینی
رجبعلی مزروعی؛ نماینده پیشین مجلس و فعال سیاسی اصلاحطلب
بهنظر من مهمترین میراث آیت الله خمینی نظام " جمهوری " است که همچنان در قالب موادی از قانون اساسی و برگزاری انتخابات ادواری برای ریاست جهموری، مجلس، شوراهای شهر و روستا و خبرگان رهبری، بهرغم قبض و بسطهایی که در مسیر طی شده پیش آمده، برجای مانده و نهادینه شده است و می تواند بر سرنوشت کشور موثر باشد.
البته میدانیم که پس از مرگ آیت الله خمینی شورای نگهبان با تفسیری که از نظارتش برانتخابات با عنوان " نظارت استصوابی " ارائه کرد، به اصل جمهوریت نظام و انتخابات آزاد و رقابتی و منصفانه و سالم خدشه وارد و آن را از محتوای واقعی خارج کرد، اما بهدلیل میراث یادشده نتوانست اصل انتخابات را بلاموضوع و حذف کند، و از این رو هنوز برگزاری انتخابات در اداره کشور سرنوشتساز است و درمقاطع انتخاباتی شاهد جنب و جوش جامعه و برآمدن جنبشهای اجتماعی اصلاحات و سبز بودهایم که نشاندهنده پویایی و تلاش باورمندان به جمهوریت نظام برای تحکیم آن در کشور است.
تیری شلیک شده از عصر حجر به قلب قرن بیستم
فرزانه روستایی، روزنامهنگار
قط این زبان تمثیل است که میتواند عمق تاثیر چهل ساله تفکر آیتالله خمینی بر کشوری به نام ایران را به تصویر کشد ولاغیر. زیرا کلام در بیان آنچه در این چهل سال بر کشور گذشت دچار کمبود معناست. هنوز رکورددار بیان نابترین تمثیل از آقای خمینی و انقلاب ایران جناب حسنین هیکل سردبیر اسبق الاهرام مصر است که گفت:«آقای خمینی تیری بود که از عصر حجرشلیک شد و به قلب قرن بیستم نشست.»
با این حال٬ آیت الله خمینی دو ویژگی مهم نیز با خود داشت که عمق معنای تمثیل فوق را بیشتر بیان میکند.
اول اینکه، قدرت و اعجاز کلامی بیهمتا داشت در مسحور کردن میلیونها ایرانی از زن و مرد که با این اعجاز کلام به دفاع از میهن پرداختند، اما همزمان عامل انتحاری علیه یکدیگر نیز شدند. و دیگر اینکه چهل و یک سال است مردم در حال فرار از این کشور هستند و هیچیک قصد بازگشت به میهن را ندارند و تو گویی عطای این وطن را به لقایش بخشیدهاند.
همیشه فکر میکنم کاش آیتالله خمینی به ایران باز نمیگشت یا در همان پاریس و نجف میماند. و اگر هم آمد به منظور شفافسازی و اجتناب از دورویی٬ برای مردم نقل کرده بود که اجداد ایشان اساسا ایرانی نبودند، و حتی مسلمانزاده هم نبودند چه رسد به سیادت و همخانوادگی با خاندان پیامبر اسلام. هر چند هیچ اشکالی ندارد مردان بزرگ اجداد ایرانی نداشته باشند یا حتی مسلمانزاده هم نباشند. اما، وقتی بتوان اسرار بزرگ پیرامون اجداد و ریشههای خانوادگی یک رهبر را تحریف یا پیرامون آن سکوت کرد، هر چیز دیگری را هم میتوان کتمان کرد و نتیجهاش همین میشود که شاهدیم.
خاوران و انتخابات، میراثهایی جاودان و هنوز فعال
ملیحه محمدی، فعال سیاسی اصلاحطلب
دهه هاست که هرگاه به ماندگارترین میراث خمینی اندیشیده ام، « خاوران» با چهره خاک آلودش، با چشمان و نگاه و اندامهای درهمشکسته بازماندگانش، راه را بر هر تصور دیگری در اندیشهام بسته است. شک ندارم که خاوران میراث ماندگار خمینی است و در گذر زمان هر روز برجستهتر و تأثیرش بزرگتر خواهد شد.
وقتی در پیاده روهای خیابانها در آلمان راه میروم، هر بار که نگاهم بر لوحهای فلزی گره بخورد که در مقابل ورودی ساختمانها بر زمین حک شدهاند؛ امید تلخی در دلم بیدار میشود که روزی خواهد رسید که در میهن من نیز لوحههای یادبودی بر معبر کوچه و خیابانها مینشیند و کشتگان آزادی را به زندگی دائم در میان مردم فرا میخواند.
این میراث جاوید خمینی است و آنچه او را ساخت.
اما پرسش شما قیدی همراه دارد و از بزرگترین میراث او که هنوز مؤثر است و عمل میکند، سراغ میگیرد:
من معتقد نیستم که میراث رهبران انقلابها حتما باید برخاسته از وجه روحی و ذهنی شخصیت فردی آنها باشد. میراث یک رهبر سیاسی میتواند عملی یا امری باشد که در شرایط معینی به آن مبادرت کردهاند و به علت نقش شخصیت آنان تثبیت شده و قوام یافته است.
در مورد آیتالله خمینی باید توجه کرد که او برخلاف حاکمان کنونی جمهوری اسلامی از این زیرکی برخوردار بود که بفهمد قدرت برای حفظ سلطه خود باید با زیر مجموعه و جامعه خود در داد و ستد باشد و در مقابل همه آن چیزی که به دست آورده است، دهشی را به نام خود کند.
او در آغاز با درک این مساله نیروهای ملی و لیبرال را در حکومت مشارکت داد و اقدامات دیگری انجام داد که امکان طرحشان به شکل مختصر نیست. از این نگاه او به امر انتخابات به عنوان دستاوردی از دنیای نو که با آن هیچ سنخیتی نداشت، برجستگی و قطعیت بخشید. به دلیل جایگاه و مرتبهای که انقلاب به او بخشیده بود، این برجستگی و به بیانی قداست انتخابات در ذهن جامعهای نشست که دههها بود انتخابات برایش یک دستاورد فراموش شده در صفحات تاریخ نهصت مشروطه بود.
امروز انتخابات با هر ترفندی که کارگزاران حکومتی به کار میبندند، به صورت مشکل و گاه حلالی برای حکومت جمهوری اسلامی عمل میکند. این نقش دوگانه و پیچیده انتخابات در جمهوری اسلامی به نظرم مهمترین میراث هنوز فعال خمینی برای کشور است که گاه صحنه عمل مردم و گاه عرصه قدرتنمایی حاکمیت است.
انقلاب اسلامی با همه پیامدهایش
ایرج مصداقی، فعال و تحلیلگر سیاسی
انقلاب اسلامی، با همه ادبارش، میراث خمینی است که همچنان ایران از آثار آن رنج میبرد. خمینی از طریق انقلاب اسلامی بود که ایران را از جاده پیشرفت منحرف کرد و به عقب بازگرداند.
ولایتفقیه، شورای نگهبان، قانون مجازات اسلامی، حجاب اجباری، دادگاههای انقلاب اسلامی، گروگانگیری، تروریسم، کشتارهای بیرحمانه، جنگ با عراق، جنگهای نیابتی و آشوب و ناامنی در منطقه، اشاعه فقر و فحشا و اعتیاد در کشور همگی محصول انقلاب اسلامی است که خمینی بنیانگذار آن بود. اسلام سیاسی از طریق انقلاب اسلامی وارد صحنه سیاسی ایران و منطقه شد و امروز یکی از خطرات بزرگی است که بشریت با آن مواجه است.
خدعه و اخلاق دوگانه
جواد طالعی، روزنامهنگار
میپرسید مهمترین میراث خمینی برای ایران چه بود؟ من آگاهانه از واژه میراث بهره نمیبرم، زیرا در آن یک بار عاطفی مثبت مییابم. میدانیم که هر واژهای، در ادبیات یک بار لغوی، یک بار تاریخی و یک بار عاطفی دارد و بار عاطفی "میراث" در بیشترین موارد مثبت است. کسی دیده بر جهان میبندد و چیزهایی مادی یا معنوی از خود باقی میگذارد که برای آیندگان او مفید باشد. برای من، بهعنوان یک ایرانی که هنگام بازگشت خمینی از تبعید نجف و پاریس ۲۹ ساله بود و اکنون به ۷۰ سالگی نزدیک میشود، چنین چیزی تجربه شده نیست.
خمینی، تنها اخلاقیاتی را باقی گذاشت که در میان آنها بهندرت میتوانم چیز مثبتی بیابم. اما بزرگترین پسنهاد او برای جامعه ایران، اخلاق دوگانهای بود که در یک دهه حیات او و سه دهه پس از او، هنوز به کمال عمل میکند و جامعه ایران را، مثل همان ترکیب ناهمگون "جمهوری و اسلامی" دستخوش تضادی عمیق و درونی کرده است.
این اخلاق دوگانه را خمینی در طول حیات خود با آنچه کرد به سرعت رواج داد. در دوران او، ایرانیها با روشنی بیشتر از همیشه دریافتند که دروغ گفتن برای فرار از مجازات یا دستیابی به سود اشکال شرعی ندارد. اولین کسی که این کار را به صراحت و بدون پردهپوشی کرد و بعد هم بر آن بهطور کاملا رسمی صحه گذاشت، شخص خمینی بود.
خمینی، هنگامی که انباشته از حس انتقامجویی نسبت به خاندان پهلوی در پاریس برای دست یافتن به قدرت میکوشید، با الفاظی که هیچکس نمیتوانست در صراحت معنای آنها تردید کند، وعده داد که در آن جمهوری اسلامی که او میخواهد به همهپرسی بگذارد، زنان با مردان برابرند، حجاب اجباری نخواهد بود، احزاب، حتی کمونیستها، اگر توطئه نکنند در ابراز عقیده و فعالیت آزادند، و روحانیت بههیچ عنوان نقشی در سیاست نخواهد داشت.
در بدو ورود به ایران نیز، هنگامی که هنوز قدرت خود را تثبیت نکرده بود، به تودههای تهیدستی که نیروی اصلی او را در انقلاب تشکیل میدادند، وعده داد که نه تنها نفت و اتوبوس و برق را برای آنها رایگان میکند، بلکه منزلت انسانی آنها را نیز بالا میبرد.
همین شخص، حدود شش ماه پس از ورود به ایران، هنگامی که دریافت اگر تحصیلکردگان و روشنفکران علیه او برخیزند، تودههای فریبخورده شانه از پیکر او کنار نخواهند کشید، در پاسخ به خبرنگاری که گفته بود "آنچه امروز در جمهوری اسلامی میگذرد شباهتی به وعدههای شما در پاریس ندارد" با خونسردی یک خودکامه بزرگ گفت: "آنها حرفهای پاریسی بودند. ما خدعه کردیم"!
و چنین بود که خدعه، به معنای فریب دادن و پیش گرفتن اخلاق دوگانه توجیهی شرعی و سیاسی یافت و از آن پس، هرکس خود را به امام و خط امام و ارکانهای قدرت نزدیک به امام نزدیک مییافت، اخلاق دوگانه پیش گرفت و هرجا لازم دانست، بی پروای رسوایی به مردم دروغ گفت، زیرا میدانست دروغ مجاز شده و مجازاتی ندارد. دست به مال حرام رساند، زیرا مرز میان حلال و حرام از میان رفته بود و هنگامی که در خانه خود بساط عیش و عشرت برپا میداشت به فرزندان خود میآموخت که اگر در مدرسه از آنها پرسیدند پدر و مادرت در خانه چه میکنند، بگویند نماز و قرآن میخوانند و دعای شبانه روزی در حق امام میکنند.
باری، بزرگترین میراث خمینی به گمان من هیچ نبود، مگر همان خدعهای که خود بدان میبالید. به برکت وجود خمینی و دست پروردگان او امروز اخلاق دوگانه مهمترین وجه مشترک اکثریت قریب به اتفاق ایرانیها است. آنها این میراث زشت را، که خود نیز بعضا از آن رنج میبرند، مدیون خمینی هستند. خمینی رنج بیگانگی با خود را برای ایرانیان باقی گذاشت.
* مطالب منتشر شده در این صفحه صرفا بازتاب دهنده نظر و دیدگاه نویسندگان آن است.