بازتاب بحران پناهجویی در آثار مرجان گرکانی
در نگاه عکاس ایرانی، مرجان گرکانی "ایلوشن"، ناکجاآبادی است که پناهجویان گریخته از جنگ و کانونهای بحرانی جهان اکنون برای دستیابی به این شهر آرمانی و خیالی در غرب، جان خود و فرزندانشان را به خطر میاندازند.
عنوان نمایشگاه عکس مرجان گرکانی بر پایهی افسانهای در میتولوژی یونان استوار شده است. به گفتهی او: «چون مخاطبین اصلی این نمایشگاه اروپایی هستند و با میتولوژی یونان آشنا و از آنجایی که یونان اولین کشوراروپایی است که پناهجویان وارد آن میشوند با این انتخاب، خواستم پلی بزنم از جغرافیای امروز به میتولوژی دیروز.»
هر چند در نمایشگاه "ایلوشن"، کارهای کولاژ گرکانی به نمایش درآمده، ولی این عکس که در طبیعت بیکران پاییزی هلند برداشته شده، "مونتاژ" نیست.
جزیرهای به مساحت چند متر مربع با قدرت زندگیبخش که در صورت برخورداری از وسیلهی ارتباطی تلفن میتوانست احتمالا جان بسیاری از غرقشدگان پناهجو در دریای مدیترانه را نجات دهد. تصاویری که در کارهای کولاژ گرکانی "مونتاژ" شده، همگی عکسهایی است که او طی سالها در کشورهای گوناگون و از موقعیتهای متفاوت گرفته است.
این کولاژ از فراز آسمان ابری ترکیه گرفته شده و راه پرمشقت پناهجویی را نشان میدهد که برای رسیدن به آرزوها از انجام وظایف سیزیفوار ابایی ندارد. سیزیف قهرمانی در اساطیر یونان است که به خاطر مجازاتش مجبور بود سنگ بزرگی را بر شیبی ناهموار تا بالای قله بغلتاند و همیشه لحظه پیش از رسیدن به پایان مسیر سنگ از دستش خارج میشد. از این رو به کارهایی که به رغم مشقت زیاد به جایی نمیرسند سیزیفوار میگویند.
برخی از کارهای گرکانی به نوعی به آثار فراواقعی اکسپرسیونیستی نزدیک میشود. این تصویر که از فراز برج میلاد تهران برداشته شده، چشماندازی مات و خاکستری از پایتخت ایران را نشان میدهد که با پیشروی محتاطانه و سرشار از خطر دخترکی بندباز روی بندی به سوی افق، زنده و پرتلالو میشود.
کولاژی به یاد قربانیان غرقشده در دریای مدیترانه به خاطر درهای بستهی اروپا. گرکانی در "جنبش کمک به پناهجویان" فعال است: او در این رابطه میگوید:«من با دو گروه از پناهندگان در ارتباطم: دستهی اول افرادی که با قطارهای ویژه به شهر کلن میآیند و دستهی دوم افرادی که چند ماهی از آمدنشان گذشته است و در انتظار گرفتن اقامت بهعنوان پناهنده هستند.»
وظیفهی گرکانی و دیگر داوطلبان کمک به پناهجویان هنگام ورود قطار به راهآهن شهر کلن، خوشآمدگویی و استقبال از پناهجویان است. او میگوید: «در نگاه همگی آنها هنگامی که از پشت پنجرههای قطار به ما نگاه میکنند، تلفیقی از شادی و نگرانی موج میزند. برخی از آنها با شادی برایمان دست تکان میدهند و برخی دیگر با نگرانی از ما میپرسند به کجا آمدهاند؟ آیا پس فرستاده خواهند شد؟ آیا در اینجا ماندنی هستند؟»
گرکانی در بارهی کسانی که پس از چند ماه زندگی در آلمان "نگران و گاه ناراضی" هستند، میگوید: «این افراد، گویی انتظاری که از این کشور داشتهاند، چیز دیگری بوده است و از ناآگاهی نسبت به سرنوشتی که در انتظارشان است، رنج میبرند.»