بروس اسپرینگستین، نجواگر معضلات و دردهاى محرومان آمریکا
۱۳۸۶ آبان ۱۴, دوشنبه
بروس اسپرینگستین در روز بیست و سوم مه سپتامبر سال ۱۹۴۹ به دنیا آمد. شیفتگى و علاقه اش به موسیقى برمیگردد به سن ۹ سالگى و لحظه اى که او براى اولین بار الویس پرسلى را در شو تلویزیونى اد سالیوان میبیند و بعد هم مادرش را متقاعد میکند که برایش یک گیتار بخرد.
البته این شیفتگى در لحظهاى به اوج میرسد که اسپرینگستین باز هم در شو تلویزیونى اد سالیوان موسیقى گروه اسطوره اى بیتلیز را میشنود. در اینجاست که تصمیم قطعیش را میگیرد که وارد عرصه موسیقى شود و اولین قدمش هم در این راه، خریدن یک گیتار الکتریک ۱۸ دلارى است. طبیعی است که سر و صدای گیتار الکتریک هم کم نیست و اسپرینگستین خود درباره آن دوران میگوید: «آن موقع، اهل منزل چشم دیدن دو چیز را نداشتند، یکی خودم و دیگری گیتارم!»
نخستین موفقیتها
بعد از گذشت چند سال، اسپرینگستین در زادگاهش نیوجرسى صاحب اسم و رسمى میشود تا اینکه در سال ۱۹۷۲، در سن ۲۳ سالگى شرکت کلمبیا با او قرارداد میبندد و او هم براى تهیه آلبوم با چند تن از دوستها و آشناهایش گروهى تشکیل میدهد به نام The E Street Band که این همکارى علیرغم وقفه هاى متعدد ادامه داشته و هنوز هم دارد.
نخستین نتیجه هاى این همکارى درازمدت از جمله آلبومهاى Greetings From Asbury Park, N. و The Wild, The Innocent & The E Street Shuffle که به ترتیب در سالهاى ۱۹۷۳ و ۱۹۷۵ منتشر شدند، با استقبال درخور توجهى روبرو گشتند، اما آلبومى که اسپرینگستین را به اوج شهرت رساند، آلبومى است که در سال ۱۹۸۴ انتشار پیدا کرد: Born In The USA که بیش از دو سال نیم جزو پرفروشترین آلبومهاى آمریکا و بریتانیا قرار داشت.
بروس اسپرینگستین بدون شک یکى از معدود خواننده هاى سرشناس آمریکاست که توجه خاصى به مسایل سیاسى و اجتماعى روز داشته و دارد، اگر چه ترانه موفق و معروف Born In The USA به گونه اى به عنوان ترانه اى میهنپرستانه سوتعبیر شده است.
عبدى کلانترى، منتقد فیلم و موسیقی که مقیم نیویورک است و تحولات و رویدادهاى فرهنگى اجتماعى آمریکا را به دقت دنبال میکند، دراینباره میگوید:
«دقیقا در سال ۱۹۸۴ و هنگام انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود که رونالد ریگان ترانه Born in the USA را رسما بعنوان تبلیغ انتخاباتش انتخاب کرد و آن، در زمان اوج شهرت و محبوبیت و پول درآوردن بروس اسپرینگستین بود. آن آهنگ که درآمد، فکر میکنم پشت جلدش پرچم آمریکا بود و آن تبدیل شد به احساسات خیلی وطن پرستانه ی افراطی که رونالد ریگان میخواست معرفی کند، ولی محتوای کار در واقع راجع به سربازهایی بود که از جنگ ویتنام برگشته بودند، دوستهای خود اسپرینگستین، و بکلی تمام تصوراتشان راجع به اینکه میروند و در ویتنام با دیکتاتوری مبارزه میکنند، بهم ریخته بود و عملا با ناباوری و غم و خردشدن برگشته بودند و این ترانه انتقادی بود از جنگ پروری ایدئولوژی حاکم.»
آغاز فعالیتهای انفرادی
در سال ۱۹۸۹ همکارى بروس اسپرینگستین و E-Street-Band قطع شد. اسپرینگستین کسب تجربههایى انفرادى را دلیل این قدم خواند و باید هم گفت که آلبومهایى که اسپرینگستین به تنهایى و بهشکل انفرادى تهیه کرده، همواره با استقبال و فروش قابل توجهى روبرو شدهاند. اما چه چیزیست که اسپرینگستین را از دیگر خوانندههاى پرطرفدار و پردرآمد آمریکا متمایز میکند؟
عبدى کلانترى معتقد است: «تا آنجایی که مربوط به تولید آهنگهای پاپ میشود، خیلی متمایزش نمیکند. او به هر حال جزو خوانندههایی است که همیشه کارهایش پرفروش است و وقتی کنسرت میگذارد توی استودیوم های بزرگ چند ده هزار نفری هست و فروشش خیلی بالاست. منتها، خوب، پیام کارهاش اجتماعی و سیاسی ست. ادامه ی سنتی ست توی موسیقی پاپ امریکا که حالت به اصطلاح پوپولیستی دارد، یعنی کارهایش مردمی است. اصولا تصور بر این است که کارهای موسیقی پاپ فقط ایدئولوژی حاکم را بازتولید میکند و به نفع پول درآوردن این سوپراستارهاست. منتها، در آمریکا اینجوری نیست. همیشه در بین توده های مردم آهنگهایی تولید میشد که اعم از کارگرهای کارخانه ها، کارگرهای معدن، سیاهپوستهای روی مزارع نیشکر و کارهای موسیقیدانهایی مثل «آرلو گاتری» یا «پت سیگر» که اینها دردها و مشغلههای مردم عادی و کارگرها را منعکس میکنند و بعد در سالهای ۶۰ با شروع کار باب دیلن عملا اینها کارهاشان پرفروش هم میشود و به اصطلاح میآیند توی خط غالب تولید و فروش کارهای موسیقی.»
در سال ۱۹۹۵ ترانه «خیابانهاى فیلادلفیا» از فیلم موفق و انتقادى «فیلادلفیا» جایزه اسکار بهترین ترانه متن فیلم را براى اسپرینگستین به ارمغان آورد. فیلمى با بازیگرى تام هنگس و دانسل واشنگتن که موضوع آن تبعیض در مورد بیمارى مبتلا به ایدز است.
در سال ۱۹۹۶ اسپرینگستین آلبوم سولوى The ghost of Tom Joad را به انتشار رساند که آلبومیست آکوستیک. یکى از ویژگیهاى مهم اسپرینگستین را میتوان در این دانست که خود ترانهسراست و در ترانههایش هم همواره بر آن بوده که مشکلات، معضلات، اندیشهها و احساسات مردم آمریکا به ویژه طبقه کارگر و رنجدیده این کشور را بیان کند.
نقش سیاسی بروس اسپرینگستین
طبیعى است که مسایل اجتماعى رابطه اى تنگاتنگ با روند سیاسى در یک کشور دارند و از این رو، اسپرینگستین را شاید نتوان خوانندهاى سیاسى تلقى کرد، اما نقش و تاثیر غیرمستیقیم او بر افکار سیاسى آمریکا غیرقابل انکار است.
به گفته عبدى کلانتری: «در عمل، بروس اسپرینگستین فقط در دو سه مورد بوده که خود آستینها را بالا زده و سعی کرده که در عرض این سه دهه فعالیت هنرى موضعى سیاسى بگیرد. سیاسی بودن و تاثیرش بیشتر در محتوای کارهایش هست، از طریق ترانه هایش و سرگذشت آدمهایی که در موسیقیاش انعکاس پیدا میکند که همان بیشتر آدمهای فقیر و از کارگرها یا آدمهای حاشیهای اجتماع هستند، کسانی که کارشان را از دست دادهاند، عاشقهای جوانی که دیگر نمیتوانند در آن ایدئولوژی حاکم جامعه ی آمریکایی سهیم باشند، فاحشهها ... که میدانید در موسیقى آمریکا آنقدر انعکاس پیدا نمیکنند. اسپرینگستین از آن طریق بیشتر تاثیر گذاشته تا از طریق دخالت مستقیم در سیاست.»
فاجعه یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ نه تنها آمریکا را که روند سیاسى جهان را کاملا دگرگون کرد. در تابستان سال ۲۰۰۲ بود که بروس اسپرینگستین آلبوم The Rising را با همراهى گروه قدیمیش E-Street-Band به انتشار رساند، آلبومى که در آن از تلاش براى پشت سر گذاشتن کابوس یازدهم سپتامبر و همچنین آغازى نو و برخاستنى تازه سخن رفته است. آیا میتوان بروس اسپرینگستین را واقعا صداى مردم آمریکا دانست، به ویژه بعد از فاجعه یازدهم سپتامبر؟
عبدی کلانتری معتقد است: «هم آرى و هم نه. چون بعد از واقعه ی ۱۱ سپتامبر عملا بین مردم آمریکا نفاق و جدایى افتاد. بعضی ها تسلیم احساسات وطن پرستانه ی خیلی افراطی شدند و فکر کردند که آمریکا امنیت اش به خطر افتاده و باید رفت و یکجوری انتقام گرفت. خود بورس اسپرینگستین بعد از آن واقعه از جنگ افغانستان دفاع کرد و به همین دلیل هم از جانب جناح «چپ» مورد انتقاد قرار گرفت، ولی محتوای کارش باز محتوای وطنپرستانه افراطی نداشت. بیشتر سرگذشت آدمهایی بود که درگیر این فاجعه شدهاند، از جمله کارگرهای آتشنشانی، و بعد میخواست که مردم آمریکا را بگونهاى دور هم جمع کند، احساس وحدت به آنها بدهد، و روحیهشان را تقویت کند و از تعصبهایشان بکاهد.»
اسپریگستین در آخرین قبلی خود، یعنى «شیاطین و غبار» هم به بهترین وجه تواناییش را در بیان معضلات و مشکلات اجتماعى به نمایش گذاشته و ترانه هایى در این آلبوم ارائه کرده که هر کدام داستانى شاعرانه هستند. در ترانه «شیاطین و غبار» که با خود آلبوم هم اسم است، صحبت از سربازی است که تفنگ در دستش میگذارند و به او میگویند، میروی که از آزادی دفاع بکنی و خدا با توست. میرود به میدان و میبیند نه خدایی در کار هست و نه آزادی و عملا دچار شک میشود و با تردید و ناباوری برمیگردد. داستان سربازهایی که از جنگ برمیگردند همیشه در کار بورس اسپرینگستین بوده است.»
طیف موضوعاتى که اسپرینگستین در ترانه هاى این آلبوم به آنها پرداخته، بسیار گسترده است، از مسایل مذهبى گرفته، تا سرنوشت مهاجران مکزیکى و داستان سرخوردگى مردى که به یاد معشوق به آغوش یک روسپى پناه میبرد. دقیقا بیان این مشاهدات اجتماعیست که نقش بسزایى در محبوبیت اسپرینگستین داشته است.
پیشتیبانی از نامزد دمکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
همانطور که در پیش اشاره شد، این خواننده ۵۸ ساله پرآوازه آمریکایى جهتگیریهاى سیاسى هم داشته، از جمله طرفداریش از جان کرى، رقیب جرج دبلیو بوش در انتخابات گذشته ریاست جمهورى آمریکا.
عبدى کلانترى با وجود این بر این عقیده است که: «بورس اسپرینگستین، اهمیتش واقعا در این موضعگیریهای مقطعی نیست. بیشتر در کارش است و فروش کارش، و اینکه کسانی که به موسیقی او گوش میکنند مردم عادی هستند که واقعیتهای زندگی خودشان را در کارهاى او منعکس میبینند. و آن هست که هیچوقت اهمیتش کم نمیشود. همیشه بوده و اسم بروس اسپرینگستین هیچوقت فراموش نشده. هر آلبومش که میآید یک واقعه مهم محسوب میشود.»
آخرین آلبوم بروس اسپرینگستین تحت عنوان Magic به تازگی روانه بازار شده که به سرعت نیز در صف آلبومهای پرفروش روز آمریکا قرار گرفت.
شهرام احدى