تحریمهای هدفمند علیه ایران
۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبهدکتر سعید محمودی، استاد روابط بینالملل در دانشگاه استکهلم معتقد است که مسئولان جمهوری اسلامی با یقین به نسبی بودن تهدیدها و تحریمها، هربار خود را آماده ادارهی فشارها کردهاند. وی ورود ژاپن به مذاکرات اتمی ایران را نیز مثبت و قابل تامل میداند.
دویچهوله: مسئولان جمهوری اسلامی با وجود شدت گرفتن تهدید تحریمهای تازه، بازهم بر تبادل سوخت با شروط خودشان پافشاری میکنند. شما دلیل را در چه میبینید؟
سعید محمودی: جمهوری اسلامی نشان داده که هیچگاه تهدیدها را جدی نگرفته و تهدیدات کنونی را هم بر همین اساس، جدیتر از گذشته فرض نمیکند. مسئولان نظام، اساس را بر این گذاشتهاند که این تحریمها محدود خواهند بود زیرا بهنظر میرسد که پشتیبانی لازم برای تحریمهای شدید و حتی تحریمهای هدفمند در داخل شورای امنیت ظاهرا وجود ندارد.
اما اینبار، روسیه و چین نیز با تحریمها و همکاری با شورای امنیت تفاهم نشان دادهاند. چه پشتوانه و تضمینی مقامات جمهوری اسلامی را متقاعد میکند که اوضاع چندان هم حاد نیست؟
اخبار عمومی در دسترس حاکی از این هستند که فرانسه و انگلستان و آمریکا طرح مشترکی دارند که بهویژه بانک مرکزی را تحریم کنند که عامل مهمی در سیاست مالی ایران است. هنوز روشن نیست که چین و روسیه با این پیشنهاد چه واکنشی نشان خواهند داد.
تجربه نشان میدهد که نتیجه نهایی و آن پیشنهادی که تقدیم شورای امنیت میشود، به مراتب از شروع بحث، ضعیفتر است. به گمان من، جمهوری اسلامی فکر میکند که این بار نیز در به همان پاشنه قدیم میچرخد و تحریمها مهارشدنی و قابل اداره خواهند بود. البته این برداشت جمهوری اسلامی است و به این معنا نیست که لزوما چنین خواهد شد.
از طرف دیگر معاون وزیر خارجه امریکا پس از دیدار با همتای ژاپنی خود از نقش ژاپن در مناقشه هستهای ایران گفته است. دورنمای این نقش چه خواهد بود؟
صحبت این است که ژاپن، جایگزین فرانسه یا احیانا روسیه در تبادل غنیسازی شود. اگر ایران قبول کند که اورانیوم غنیشده با غلظت سه و نیم درصد را بدهد و اورانیوم با غلظت بیست درصد را تحویل بگیرد، این آلترناتیوی عملی و قابل بحث است.
یعنی میتوان امیدوار بود که با توجه به مناسبات تاکنون بیطرفانه میان ایران و ژاپن، زمینهای برای اعتمادآفرینی وجود دارد و ایران میتواند از کارت ژاپن طوری استفاده کند که گویا چیزی را به حریف واگذار نکرده و در عین حال سیاست خود را پیش برده است؟
دقیقا! منتهی اینها همه فرضهایی هستند برای اینکه ایران فرستادن اورانیوم ضعیف به خارج را قبول کند. شرایط کنونی ایران برای کشورهای غربی، غیرقابل قبول است و تمام فرضها باز هستند. با اینهمه، ورود کشوری خارج از گروه پنج بعلاوه یک به پرونده هستهای ایران، آلترناتیوی است که احتمال عملکرد مثبت آن بسیار زیاد است.
برخی صاحبنظران، پرونده هستهای را با موضوع ملی شدن نفت مقایسه کرده و میگویند همانطور که دکتر مصدق باید فرمول آمریکا برای حل دعوای ایران و بریتانیا را می پذیرفت، ایران هم باید پیشنهاد آژانس برای مبادله اورانیوم غنی شده را بپذیرد. این قیاس تا چه اندازه معنا دارد؟
به نظر من قیاس درستی است و در واقع پیام این قیاس بسیار مهم است. پیام اینست که این پرونده دیگر جنبه حقوقی ندارد. اینکه ایران مرتب اصرار به حق خود دارد، کاملا درست است و به نظر من از نظر حقوقی به ایران بسیار احجاف شده است. اما موضوع اصلی اینست که این پرونده جنبه سیاسی و اقتصادی و نظامی دارد. باید پرسید آیا این برنامه علی الاصول مورد نیاز ایران هست و ارزش اینهمه سرمایهگذاری را دارد؟
این یک تصمیم مهم سیاسی است و تنها سیاستمداران بالای ایران میتوانند تصمیم بگیرند که دیگر ضمن نشان دادن قدرت فناوری بالا و اقتدار منطقهای، به صلاح ما نیست که ادامه دهیم. این رفتار را آرژانتین، آفریقای جنوبی یا برزیل هم کردند. از این نظر عاقلانه است که چنین تدبیری در تصمیمگیری مقامات ایرانی لحاظ شود.
مهیندخت مصباح
تحریریه، عباس کوشک جلالی