تقدیر کارگران هلند از فعالان سندیکای شرکت واحد تهران
۱۳۸۷ بهمن ۱۱, جمعهجایزه بنیاد FNV"" (اتحادیه سراسری کارگران هلند) در حالی به سندیکای کارگران شرکت واحد تهران تعلق گرفت که منصور اسانلو، رئیس، و ابراهیم مددی، نایبرئیس این سندیکا، هر دو در زندان به سر میبرند.
مهدی کوهستانی، عضو کنگره کارگران کانادا، میگوید این جایزه همه ساله به کسانی تعلق میگیرد که به خاطر فعالیتهای کارگری، زندگیشان به خطر میافتد.
دویچهوله: آقای کوهستانی روز جمعه، یازدهم بهمن ماه، جایزهی اتحادیه سراسری کارگران هلند به سندیکای کارگران شرکت واحد تهران اهدا شد. لطفا در مورد نحوهی تصمیمگیری هیئت ژوری برای اهدای جایزهی امسال به این سندیکا توضیح بدهید؟
مهدی کوهستانی: جایزهی سندیکاهای هلند در اصل در سال ۲۰۰۸ به سندیکای شرکت واحد که رئیس آن آقای منصور اسانلو در زندان هستند، تعلق گرفت و بهخاطر شرایطی که در یکسال گذشته بود و نه کسی از ایران میتوانست بیاید و نه اتحادیههای هلند در آن شرایطی بودند که بروند و این جایزه را در ایران تحویل بدهند، به همین خاطر، در نشست کنگرهی سراسری سندیکاهای هلند که دیروز و امروز در شهر روتردام هلند برگزار شد، اعضای سندیکا راهکارهای عملی بیشتری را که میشود برای آزادی آقای اسانلو انجام داد بررسی کردند. الان شاهد هستیم که آقای مددی، نایبرئیس سندیکا، هم در زندان است، راهکارهای عملی برای آزادی این دو نفر و به طبع آزادی تمامی فعالین کارگری که امروز در ایران در زندان هستند، نیز بررسی شد.
معیارهای اهدای این جایزه چه چیزهایی است و این جایزه معمولا به چه کسانی تعلق میگیرد؟
بنیان اولیه این جایزه در اصل در رابطه با یک فعال کارگری اهل السالوادور بوده که سال ۱۹۹۱ در السالوادور کشته شد و این جایزه را بهطور نمادین به کسانی میدهند که در رابطه با فعالیتهای کارگری، زندگیشان را به خطر میاندازند.
اهمیت جهانی این جایزه تا چه حد است؟ آیا در میان تمام سندیکاهای کارگری سراسر دنیا شناخته شده است یا فقط به هلند یا بخشی از اروپا مربوط میشود؟
اهمیت این جایزه اولاً در خود کشوریست که این جایزه داده میشود و دوماً کشورهای دیگری که در آن منطقه هستند و ارزش معنویاین نوع جوایز را میدانند. سال گذشته در پارلمان اروپا، زمانی که حزب سوسیالیست، جایزهی حقوق بشر را به سندیکای شرکت واحد داد، نشان داد که تمام ۲۷ کشور اروپایی در جریان فعالیتهای کارگری در ایران هستند. عکسالعمل این قضیه مهم است نه خود آن جایزه که به نهاد یا شخص داده میشود. مابهازای عملی آن مهم است که بعد از آن حرکت، چه کمکهایی میتواند بکند، چقدر آگاهیگری میتواند بکند، چقدر میتواند جامعه را حساس بکند، چقدر میتواند روی دولتی مثل ایران فشار بیاورد که هیچگونه حقوق کارگری را به رسمیت نمیشناسد، حق تشکل را به رسمیت نمیشناسد. کارگری که هرگونه اعتراضی بکند، زندان و بیکاری و تبعید یا تهدید و صدها مشکلات بعدی برایش بهوجود میآید.
این نوع جوایز واقعا معنوی و با ارزش است و میتواند تاثیرات خودش را داشته باشد. چه در آن جامعهای که این جایزه را میدهند، چه در جامعه ایران. یعنی کارگرانی در ایران یا در هر کشوری برای حقوق اولیهی انسانی، که همان حقوق بشر است مبارزه میکنند، میدانند که اولاً تنها نیستند، دوماً مردم کشورهای دیگر همگام و همراهشان هستند و هر کمکی که از دستشان بربیاید انجام میدهند. تاثیراتش این است که این مبارزه ادامه دارد و زمانی که دستهایشان را بلند میکنند دیگران در کنار آنها هستند و برای این عمل آنها ارزش قائلاند و حمایتاش میکنند.
آقای کوهستانی شما بهعنوان کسی که سالهاست در جنبشها و سندیکاهای کارگری کانادا و اروپا فعال هستید، جنبش کارگری ایران را چقدر در مجامع بینالمللی سندیکایی و کارگری دنیا شناختهشده میبینید؟
جنبش کارگری ایران امروز پرچمدار مبارزات تشکل مستقل کارگری در سطح خاورمیانه و آسیاست و بهعنوان یک نمونه، شناخته شده است. جنبشی که توانسته نهادهای دولتی را عقب بزند. یعنی کار سختی است و بسیار هم سخت است. بهخاطر اینکه آن نهادهای کارگری دولتی با حمایت دولت، رهبر و پشتوانههای نظامی فراوانی که دارند، راحت میتوانند سرکوب کنند. این یک نمونه نادر در شرایط مساوی در کشورهای دیگر است. آن هم در زمانی که جنبش کارگری در سطح جهانی در یک حالت دفاعی است. امروز جنبش کارگری ایران در حالت تعرضی است. یعنی این نشان میدهد که برجستهبودن این جنبش را بسیاری از کشورها میدانند و اگر این نبود، حداقل در ۵۰ کشور در دو سال گذشته، صدها برنامه و هزاران نشست در رابطه با مبارزات کارگری ایران و تقدیر و حمایت از آن بهوجود نمیآمد. این توانسته حداقل نشان بدهد که مبارزه با فداکاری با گذشت و هزاران کار دیگر بهوجود میآید. امروز ما میبینیم دهها فعال کارگری در سه سال گذشته بیکار شدهاند. این کارگرها حتی نمیتوانند کار دیگری بگیرند. چون نامهای از طرف نهاد دولتی به تمام بخشهای دیگر رفته است که اینها ممنوعالستخداماند. این کارگر هنوز از پای ننشستهاست و هنوز هم جلسات هیات مدیره را برگزار میکند، هنوز هم نشست با فعالیناش را دارد، هنوز به محیطهای کار میرود و با کارگرها ملاقات میکند. این نشان میدهد که جنبش کارگری ایران یک چیز استثناییست. بعد از سه سال و خردهای، نه تنها آقای اسانلو نیامده بگوید که ما اشتباه کردیم، بلکه میگوید ما حقمان بود و از کاری که کردیم دفاع میکنیم. آقای مددی هم همین را میگوید، آقای سلیمی یا هر کدام دیگر هم همین را میگویند. کارگران سندیکا امروز میروند توی متروهای تهران چای میفروشند، دستفروشی میکنند. به خیابانها میروند و با موتورشان مسافرکشی میکنند. بدترین شرایط زندگی را دارند، ولی به هیچوجه از این مبارزه عقبنشینی نمیکنند. وقتی در مجامع بینالمللی و در مجامع کارگری این حرف مطرح میشود، خود آن بهعنوان عملی که واقعا تقدیربرانگیز است، تاثیر خودش را در نهادهای بینالمللی میگذارد. سندیکار کارگری ایران توانسته است امروز بهعنوان نهادی در سندیکای بینالمللی حملونقل شناخته شود یا هر جای دیگری که بروید راجع به آن صحبت میکنند و مبارزات کارگری ایران امروز پرچمدار مبارزات کارگری، حداقل در منطقهی خودمان است.