«تو نیز انسانی»، ترانهای از گروه جوانان بهایی
۱۳۹۰ آذر ۲۹, سهشنبهجامعه بهاییان ایران با ۳۰۰ هزار عضو، بزرگترین اقلیت مذهبی ایران را تشکیل میدهد اما این جامعه پس از انقلاب همواره با مصادره اموال، یورش به منازل، اخراج از کار، محرومیت از تحصیل، دستگیری، اتهام جاسوسی، اعدام یا تخریب گورستانهای خود روبرو بوده است.
اما بسیاری جوانان بهایی با وجود همه فشارها، همچنان در ایران ماندهاند و خود را در حقطلبی، از سایرین جدا نمیدانند. پارهای از این جوانان به تازگی، گروههای موسیقی به راه انداختهاند و شرایط زندگی خود را با ترانهخوانی بازگو میکنند.
لادن دوراندیش، از مسئولان فرهنگی جامعه بهاییان خارج از کشور که ساکن واشنگتن است، در گفتگو با دویچهوله از این ترانهها، روحیه، شیوه کار و زندگی جوانان بهایی میگوید.
جوانان بهایی که در ایران گروه موسیقی راه انداختهاند چگونه با هم آشنا شدهاند؟
لادن دوراندیش: یکی از گروهها به نام "هزارآوا" هست که چند سال است دارند آهنگ میسازند و اینها خوانندهای داشتند با صدای بسیار زیبا که دوستان و آشنایان خود را از شهر خود جمع کرد. کم کم یک گروه موسیقی شکل گرفت که همه اعضایش یکدیگر را میشناسند. البته الان اولین بار است که آهنگ های آنها به طور عموم برای مردم پخش میشود.
اینها به طور مختلط کار میکنند یا تنها از پسرها یا دخترها تشکیل شدهاند؟
در این گروه هم پسرها هستند و هم دخترها و این خیلی مهم است. اینها همه بچههای بهایی هستند که قبلا برای خودشان میخواندند و قصد کار تجاری یا عمومی را نداشتند، اما بعد تصمیم گرفتند کارهای خود را ضبط کنند. کسانی که کارهایشان را شنیده بودند، روی موسیقی آنها کلیپ ویدئو گذاشتند و در یوتیوب پخش کردند که با استقبال روبرو شد.
و این استقبال باعث شد که کار را گسترش دهند؟
بله. خیلیها آنها را تشویق کردند و حتی از ترانههای آنها با کلیپها مختلف "دی وی دی" درست کردند. برای همین بود که اینها تصمیم گرفتند آهنگهای دیگری بسازند تا با مردم درددل کنند و کار خود را گسترش دهند
هر گروه صرفا از بهاییها تشکیل شده است؟
بله! متاسفانه الان موقعیت ایران از نظر امنیتی طوری نیست که آنها بخواهند با دیگران کار کنند. در این صورت حتما مشکل پیش میآید و این صلاح نیست.
همگی در تهران هستند؟
نه، در جاهای مختلف هستند.
چگونه است که تصویرشان در یوتیوب بخش میشود و از نظر امنیتی مشکلی برایشان ایجاد نمیشود؟
تصویر اینها در اینترنت و ویدئوها نیست، بلکه تنها صداست. حتی اسم آنها برده نمیشود و مشخص نیست. تصاویر و فیلمهایی که روی موزیک اینها گذاشته میشود، مال خودشان نیست، بلکه فقط برای تاثیر بیشتر موسیقی آنهاست.
آیا این جوانان در شعرهای خود هدف یا پیامی را انتقال میدهند؟
بله. آنها در حال حاضر دو گروه هستند. یکی گروه "ستارههای پنهان" است که ترانهای ساخته به نام ایران ما که خیلی زیباست و عشق آنها به ایران را بازگو میکند. جالب این است که شعر "ایران ما" را یکی از بهاییها که در زندان بوده نوشته است. این زندانی با وجودی که دوران سختی را سپری میکرده، احساس کرده که باید به بهاییان و سایر مردم ایران یادآوری کند که موقعیت فعلی مهم نیست و ما همگی ایرانی هستیم و فرهنگ ایرانی داریم.
نمونههای دیگر از روحیه و نگاه این جوانان چیستند؟
یک آهنگ دیگر هم گروه "ستارههای پنهان" در حدود یکسال پیش ساخته که "فریاد یک کودک بهایی" نام دارد. این ترانه مربوط به دورانی است که خیلی از بچههای بهایی در مدرسه اذیت یا حتی اخراج میشدند. گروه دوم که گروه "هزارآوا" نام دارد، دو ترانه ساخته که یکی از آنها "وقت است" نام دارد و برای ابراز همبستگی با همه دانشجویانی است که اخراج شده یا ستاره دار هستند. اتفاقا موقعی که آنها داشتند این آهنگ را تهیه میکردند، مصادف شد با هجوم مقامات امنیتی به موسسه علمی بهاییها. در نتیجه این ترانه، عملا وصف حال خود دانشجویان بهایی هم شد.
اسم یکی دیگر از ترانهها هست: "تو نیز انسانی". این ترانه هم صحبتی است با زندانبان که خطاب به او میگوید: تو هم انسانی. چرا اینقدر به همنوع خود ظلم میکنی؟ این ترانهای است که به تازگی ویدئو کلیپاش در یوتیوپ گذاشته شده و بقیه کارها هم در حال آماده شدن هستند تا در شبکه یوتیوب قرار گیرند.
از میزان استقبال کارها، در ایران یا خارج از ایران خبر دارید؟
متاسفانه نه! این کارها هنوز خیلی تازه هستند و نمیتوان قضاوت کرد. تنها میدانم همین ترانه "تو نیز انسانی"، تاکنون چند هزار کلیک خورده و چند رادیو از جمله رادیو بینالمللی فرانسه، رادیو فردا و رادیو کوچه هم آن را معرفی و پخش کردهاند.
آیا این اولین مورد شکل فعالیت هنری در جامعه بهایی است یا سابقه دارد؟
در جامعه بهاییان، همیشه گروههایی بودهاند که برای دل خود و برای خانواده و اطرافیان خود خواندهاند، اما این دو گروه اولین بار است که به این شکل عمومی کار میکنند.
آیا جامعه بهاییان خارج از کشور، به موازات مسائل مربوط به حقوق بشر، ایده یا تشکلی برای فعالیتهای هنری دارد تا بهتر بتواند موقعیت خود در ایران را تشریح کند؟
کار خود من از جمله این است که فعالیتهای هنری جامعه بهایی را به ایرانیهای تمام دنیا معرفی کنم. این اولین قدم است و ما امیدواریم جوانان بهایی در آینده بتوانند در عرصههای هنری دیگری چون تئاتر و نقاشی و فیلم و غیره هم فعالیت کنند.
نمونههای فعالیت هنری/ فرهنگی این جامعه در حال حاضر چیست؟
خارج از ایران کارهایی میشود. مثلا خانم یزدانی در کانادا چند نمایشنامه اجرا کردهاست. کار در ایران از نظر امنیتی خیلی سخت است و موسیقی راحتتر است چون چهره دیده نمیشود و میتوان از راه دور کار کرد.
و جامعه بهاییان در آمریکا چه میکند؟
در اطراف واشنگتن دیسی یک موسسه غیرانتفاعی وجود دارد. یکی از موسسان این موسسه خانم لیلا میلانی نویسنده و فعال حقوق زنان است که بر اساس زندگی چهار زن زندانی در ایران نمایشنامهای با نام "آزادی، داستانهایی از اوین" نوشته و "تارا تیلور" کارگردان آمریکایی آن را کارگردانی کرده است.
این نمایش زیبا را نوجوانان و جوانان ایرانی تبار به زبان انگلیسی اجرا کردند که در باره حقوق زنان در ایران بود که شامل داستانهایی از اوین میشد. این نمایش سعی کرد با یک برداشت آزاد هنری، داستانهای حقیقی، فداکاریها و سرگذشت پرفراز و نشیب چهار زن ایرانی در زندان را روایت کند. یکی خبرنگار/عکاس بود. یکی کرد، یکی مادر فعال حقوق بشر و دیگری بهایی بود.
این نمایش بر بستر بسیار زیبایی از موسیقی، توانست اهمیت حقوق زنان از قشرها و طرز فکرهای مختلف را طرح کند. همین گروه، کار دیگری هم چند سال پیش در مورد جوانان و حقوق بشرانجام داده بود. گروهها و اشخاص دیگری هم هستند. یکی از آنها یک بهایی آمریکایی بهنام مارک پری است که استاد تئاتر در دانشگاه کارولینای شمالی است و به تازگی کتاب جدیدی به نام "عاشقی پشت دیوار" را منتشر کرده که شامل سه نمایشنامه است.
یکی از این نمایشنامهها به نامه "لباسی برای مونا" در مورد دختر شانزده ساله بهایی ایرانی به نام مونا محمودینژاد است که اوایل انقلاب اعدام شد. این نمایش چندین بار در نقاط مختلف امریکا به صحنه آمده و بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
شما چه تفاوتی بین نسل جدید بهایی با نسل قدیم میبینید؟ جامعه بهایی در سالهای قبل سکوت کرده بود و ما کمتر شاهد اعتراض یا فعالیتی از سوی آنها بودیم.
در ایران پس از انقلاب دورههای مختلفی بود. زمانی بود که فشار خیلی زیاد بود و جامعه بهایی ایران نمیدانست باید در قبال این فشارها و محدودیتها چه کند. برای همین هم ساکت ماند بلکه آزارها کمتر شوند. البته این آزار و اذیتها ادامه پیدا کردهاند و الان بخصوص این فشارها بسیار بالاست، اما جامعه بهایی به تدریج متوجه شد که میتواند خبر نقض حقوق مدنی و انسانی خود را به آگاهی جهانیان برساند و حق خود را بگیرد. چه با فعالیت هنری و فرهنگی چه با فعالیتهای دیگر.
فکر میکنم الان به ویژه نسل جدید جوانان ما خود را خیلی محق میدانند و همراه سایر هموطنان در به دنبال احقاق حقوق پایمال شده خود هستند. دیگر این حالت من و تویی دارد از بین میرود. یعنی جوان بهایی به فشار بر جوان غیربهایی اعتراض میکند و برعکس.
آیا نشانههایی از همبستگی سایرین با نسل کنونی بهایی میبینید؟ جوانان هم سن و سالشان با آنها همدلی میکنند؟
خیلی زیاد! نمونهاش آن که دانشجویان بهایی را در برخی دانشگاهها خواسته بودند اخراج کنند اما تمام کلاس جلوی دفتر رییس دانشگاه نشست تا مانع شود. این پشتیبانی و همراهی از همه گروههای مردم دیده میشود که از بهاییها در برابر اذیت و آزار امنیتی دفاع میکنند.
حرف دیگری باقی مانده است؟
من میخواهم بگویم اگر کسی خواست ویدئو کلیپ "تو نیز انسانی" را ببیند، به یوتیوب برود تا این آهنگ را بشنود.