جنبش دانشجویی ایران پس از ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و تنوع گرایشها درآن
۱۳۸۶ تیر ۱۸, دوشنبه
• مصاحبه با آیدین اخوان
آیدین اخوان از فعالان دانشجویی دانشگاه علامه و مدیر مسئول نشریه پویان است. این نشریه سه سال است که به صورت پیوسته منتشر میشود.
دویچهوله: آیا ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ را نقطه عطفی در جنبش دانشجویی ایران به لحاظ پیشروی میبینید یا بالعکس عاملی که موجب عقب راندن این جنبش شده است؟
آیدین اخوان: من فکر میکنم ۱۸ تیر تأثیرات مختلفی در جنبش دانشجویی داشته ومستلزم تحلیل وسیعتری است. نمیشود گفت که قطعا نقطه عطف بودهاست یا باعث عقب گرد جنبش دانشجویی شده. به نظر من بزرگترین تأثیر 18 تیر برگشتن نگاه جنبش دانشجویی از حکومت به سمت خود جنبش دانشجویی و جامعه و جنبش های دیگر اجتماعی بود. به این معنا که به جای آنکه دانشجویان دولت را، مشخصا دولت آقای خاتمی، به عنوان متحد خود ببینند، جنبش های دیگر اجتماعی را به عنوان متحدین خود انتخاب کردند. به عنوان مثال رویکرد خاص دفتر تحکیم وحدت در آن سالها دفتر تحکیم وحدت را دچار ضعف کرد . اما گروههایی که نگاه مستقلتری داشتند، منظورم مشخصا نگاه چپ است، توانستند افکار خود را در محیط دانشگاهها بسط دهند و اقبال عمومی به این نوع گرایش و مشی فعالیت بیشتر شد، چرا که این امر روشن شد که متحدی که دفتر تحکیم برای خودش انتخاب کرده بود آن متحدی نبود که در تحلیل نهایی بتواند همیار و همکار جنبش دانشجویی باشد.
من فکر میکنم ۱۸ تیر نکات مثبتی در پی داشته و توانسته استقلال جنبش دانشجویی را برگرداند. به عبارتی، اصالتی که جنبش دانشجویی از پیوستن به جنبشهای اجتماعی دیگر بدست میآورد را به این جنبش برگردانده است. در واقع هژمونی حرکتی که الان در جنبش دانشجویی بوجود آمده، امروز کاملا به سمت دیگر جنبشهای اجتماعی برگشته. مثلا جنبش زنان که خیلی خوب در ایران پا گرفته است و یا جنبش کارگری که بعد از سرکوبهای شدید دهه ۶۰ توانسته در این سالهای اخیر خودش را حسابی جمع و جور کند. بعد از ۱۸ تیر ما شاهد سر برآوردن این جنبش های اجتماعی بودهایم. الان ما کمابیش شاهد وصل شدن و همکاری جنبشها با هم هستیم.من فکر میکنم اگر این رویه ادامه پیدا کند میتوان از آن به عنوان مهمترین نکته مثبت ۱۸ تیر برای جنبش دانشجویی نام برد.
امروز بعد از گذشت ۸ سال ما در دانشگاهها شاهد حضور گرایشهای مختلف دانشجویی هستیم، که بهصورت مشخص در قالب نشریات دانشجویی و وبلاگ هایی منتسب به اشخاص حقیقی نمایان است. این را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا بعد از سالهای سکوت این را نشانه ای از پویایی مجدد جنبش دانشجویی میدانید؟
من فکر میکنم ،آن سالهای تکصدایی محض که پس از انقلاب فرهنگی شاهد آن بودیم، در سالهای بعد از ۱۸ تیر ۷۸شکسته شد. و نسل بعد از انقلاب فرهنگی با دو گرایش چپ و لیبرال که در آن سالها به شدت سرکوب شده بود، توانست دوباره سربلند کند. هردوی این گرایش ها در آن دوره (در فضای انقلاب فرهنگی و بعد از آن) از صحتهی دانشگاهها حذف شدند و بعد از آن دورهی گذاری که من فکر میکنم تا سال ۷۸ و حتی اندکی پس از آن طول کشید، توانستند دوباره به طور محدود نمایندگان خود را در دانشگاهها پیدا کنند و به ابراز وجود بپردازند. تا اینکه توانستند به انجمن های اسلامی وارد شود. ناگفته نماند که موضوع انجمنها امروز بحث رایجی است. همان دوستان اصلاح طلب که روزی جنبش دانشجویی را پیاده نظام خود میدیدند امروز جنبش دانشجویی را محکوم میکنند به سوءاستفاده از انجمنها و تخطی از آییننامه و اساسنامه انجمنها. در حالی که من فکر میکنم انجمن اسلامی تشکلی است متعلق به دانشجویان. حالا اگر این دانشجویان تشخیص میدهند که باید با مش چپ فعالیت کنند انجمن باید چپ باشد. اگر تشخیص میدهند که باید با مشی لیبرال فعالیت کنند انجمن باید لیبرال باشد، چرا که این انجمنها یک حزب نیستند و در واقع دلیل این انجمنها تنها تشکل موجود دانشجویی هستند و دانشجویان هیچ امکان دیگری ندارند مگر اینکه در قالب این انجمنها فعالیت کنند.
مسلما من ترجیح میدهم زیر نام تشکلی که سابقه تفکر خودم را یدک میکشد فعالیت کنم ولی وقتی هیچ تشکلی وجود ندارد ما هم مجبوریم در چنین قالبی فعالیت کنیم. من فکر میکنم اندیشه ها و گرایشات مختلفی که پس از ۱۸ تیر سر بر آورده، تا پیش از ۱۸ تیر زیر هژمونی گروهی بود که سر به بالا داشتند. اما پس از آن با رو آمدن این گرایشات ، نگاه بدنه دانشجویان نسبت به وقایع واقعبینانه تر شد و نوع نگاه به بالا یعنی نگاه به حکومت شکست و فهمیدند که امیدی که جنبش دانشجویی به اصلاحات بسته یک امید پوشالی است.
شما به مسئلهی انجمن ها اشاره کردید. سالهای پیش از این انجمن ها عموما زیر پوشش دفتر تحکیم یا به عبارتی زیر سایه دفتر تحکیم نقش ایفا میکردند، اما امروز انجمن ها هویت مستقلی به خود گرفته اند. ارزیابی و تحلیل شما در این زمینه چیست؟ آیا دفتر تحکیم هژمونی خود را از دست داده و امروز فقط به عنوان بخشی از گرایش های دانشجویی در صحنه حضور دارد؟
این کاملا درست است. تا قبل از سال ۷۸ دفتر تحکیم خود را نماینده تام و تمام دانشجویان میدانست و انصافا هم شاید بود. چرا که تمام گرایشات دیگر حذف شده بودند و هنوز فرصت ابراز وجود پیدا نکرده بودند . در نتیجه تنها شبکه موجود در دانشگاهها شبکه انجمن ها بود که با یک رابطه هرمی از بالا به پایین به نام دفتر تحکیم وحدت هدایت میشد.
اما امروز گرایشهای مختلفی سر برآوردند که در برابر دفتر تحکیم قدبلند کرده اند و دفتر تحکیم در درون خود نیزدچارچند شاخگی هایی شده است. رابطهی از پایین به بالایی که در دانشگاهها بوجود آمده است و تغییراتی که در قالب انجمنها شکل گرفته، به دفتر تحکیم منتقل شده و به یک رابطه از پایین به بالا تبدیل شده است. و دفتر تحکیم دیگر امکان اعمال هژمونی بر انجمنها را ندارد. انجمنها به نسبت دوران پیش از این مستقل تر شده اند. ناگفته نماند انجمن ها ی سراسر کشور در شرف تعطیلی هستند. دردانشگاههای تهران که این اتفاق تا حدود زیادی افتاده است و کم کم در حال تسری به تمام کشور است. با این حال من فکر میکنم که امروز انجمنها - بگذارید بگویم گروه های فعال دانشجویی - چرا که اگر انجمن هم نباشد این فعالان دانشجویی حضور دارند. انجمن داشت از فعالیت دانشجویان ارتزاق میکرد نه دانشجو از انجمن. این دانشجویان مستقل از انجمن نیز در دانشگاهها حضور دارند و فعالیت میکنند و این حضور کماکان احساس خواهد شد. دفتر تحکیم هم فقط به عنوان بخشی از گرایشهای دانشجویی حضور دارد، نه نماینده تام و تمام دانشجویان. چراکه بسیاری از این دانشجویان آن را نماینده خود نمیدانند.
روزهای پیش ِرو را چگونه میبینید؟ آیا فشارها و سرکوبهای اخیر در دانشگاه ، دستگیری و اخراج دانشجویان و اساتید را میتوان به انقلاب فرهنگی دوم تعبیر کرد ؟ و آیا این فشارها و سرکوبها ادامهدار خواهند بود و یا آن را مقطعی ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم با توجه به شدت و دامنه دار بودن این موضوع نمی شود آن را مقطعی ارزیابی کرد.این زمزمهها مدتهاست از محافل نزدیک به دولت به گوش میرسد که دانشگاهها نیازمند یک انقلاب فرهنگی دوم است. این زمزمه ها نشانههایی بود از تغییرات درونی که گاهی خواسته یا ناخواسته در سخنرانیهای مختلف بروز پیدا میکرد. من فکر میکنم که این اتفاقات تازه شروع ماجراست. خوشبختانه دامنهاش هنوز بهگونه وسیع به اساتید نرسیده است. این همان چیزی بود که ما هشدارش را به اساتید دادیم. امروز به طور مشخص مثلا در دانشگاه علامه اخراج اساتید شروع شده. من فکر میکنم عزمی هست که میخواهد پاکسازی دانشگاهها از عناصر لیبرال و چپ را ادامه دهد تا مجددا فضایی مثل فضای سالهای بعد از انقلاب فرهنگی را ایجاد کند. یعنی یک فضای تک صدایی. اما من فکر میکنم که رسیدن به این هدف امروز خیلی بعید است. در واقع دودستگی مابین خود مجریان این طرح هم عاملی ست که نمیگذارد این طرح نتیجه مطلوب را بگیرد. بههررو من این طرح را دامنه دار میبینم. به نظر من تصمیم کلیتر و در سطح بالاتری در این زمینه وجود دارد. این را میشود از حوادث اخیر به خوبی فهمید.
• مصاحبه با علیرضا طارمی
علیرضا طارمی فارغ تحصیل کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس و عضو سابق انجمن اسلامی این دانشگاه است.
دویچهوله: آیا ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ را نقطه عطفی در جنبش دانشجویی ایران به لحاظ پیشروی آن میبینید یا بالعکس عاملی که موجب عقب راندن این جنبش شده است؟
علیرضا طارمی: من آنرا نقطه عطف میبینم. اما معنای نقطه عطف نباید لزوما مثبت باشد. ۱۸تیر نقطهی عطفی بود زیرا تغییر جهتی به مشی دفتر تحکیم داد. میشود اینگونه گفت که پایانی بود بر تند رویهایی که در دوم خرداد شکل گرفتهبود. اما چرا میگویم تند روی؟ زیرا شعارهایی مطرح شدهبود که باعث رشد مطالبات مردمی و مطالبات جنبش دانشجویی شده بود. این افزایش مطالبات هیچ تضمین اجرایی نداشت. دولت داشت شعارهایی را میداد یا حداقل چنین تصور شده بود که دولت قصد انجام اصلاحاتی را دارد که اصلا در حوزهی اختیارات و قدرتش نبود. به همین دلیل در آن دوره تندروی شکل گرفت که اصولا در سپهر سیاسی هر کشوری، تند روی منوط به انسداد سیاسی است. ۱۸ تیر نقطه عطفی بود برای جریانی که هیچ راهکار و ابزاری برای اجرایی شدن شعارهایش نداشت و این تندروی به نوعی باعث انسداد سیاسی دفتر تحکیم نیز شد. اما دفتر تحکیم خود در دل خود دچار تناقضاتی بود که در طی این انسداد سیاسی موجب شکاف بیشتر در دل موجود آسیب پذیری شد به نام دفتر تحکیم وحدت. یعنی اتحادیه انجمنهای سیاسی سراسر کشور. شما اگر همین نام را موشکافی کنید مشکل را خواهید دید. این اتحادیه، اتحادیه انجمن اسلامیهای سراسر کشور نبود. ما از حول و حوش سالهای دوم خرداد یعنی حدود همان ۱۸ تیر دچار شکاف عمدهای بین انجمنهای اسلامی شده بودیم. اینکه چرا این شکاف ایجاد شد، به نظر من نتیجه مستقیم دموکراسی بود به این شکل که در انجمن اسلامیهای متفاوت طیفهای گوناگونی آمدند اما نتوانستند در یک اتحادیه جمع شوند. به همین دلیل من معتقدم که انجمنها و خود دفتر تحکیم نمایندگی جمعی دانشجویان را بر دوش نداشت و این شکاف در سالهای بعدی به اوج خود رسید تا جایی که دیگر نمیتوانست چون دهههای پیشین، دهههای ۶۰ و اوایل ۷۰، نمایندگی جنبش دانشجویی را بر عهده داشته باشد.
شما به نوعی رادیکالیزم جنبش دانشجویی را در سال ۷۸ نقد کردید و ۱۸ تیر را نقطه عطفی برای پایان این رادیکالیزم خواندید. اما فکر نمی کنید که این رادیکالیزم امروز بروز بیشتری در جنبش دانشجویی و دیگر جنبشهای اجتماعی دارد؟
بله این رادیکالیزم دیده میشود، اما نمایندهای ندارد. این حرکتهای دانشجویی دیگر نهادی ندارند و به صورت متشکل در داخل دانشگاهها هم نیستند. فوقالعاده سیال و بیشکل هستند. یعنی ما یک موقعی انجمنها و دفتر تحکیم را بهعنوان نماینده دانشجویان داشتیم و دولت، منتقدین و غیر منتقدین هم میدانستند که با یک جنبش دانشجویی شناسنامه دار طرف هستند. اما متاسفانه این شکاف،این تند روی و عدم انعطاف دولت در برابر انتقادات دانشجویان باعث شد، که ما امروز تشکل شناسنامهداری نداشته باشیم که بتوانیم با آن وارد گفتگو و تعامل شویم. الان جنبش دانشجویی کاملا بدون شناسنامه است.
آیا به نظر شما مجلات دانشجویی و وبلاگهایی که با هویت حقیقی وجود دارند، نمیتوانند شناسنامه این جنبش باشند؟
مجلات میتوانند به نوعی شناسنامه باشند، اما به نوعی. چرا که روال ثبت مجلات در دانشگاهها فوقالعاده سادهتر از روال معمول در عرف سیاسی کشور است. من میتوانم به جرات بگویم که امروز در دانشگاهها گرایش چپی وجود دارد که تا به امروز نه کسی شناختی از آنها پیدا کرده و نه تحقیقی در این باره صورت گرفته است. عدم انعطاف دولت در قبال جنبش دانشجویی باعث شده است ، این جنبشها بی شناسنامه عمل کنند. یعنی دیگر دلیلی نمیبینند که متشکل و بر طبق مانیفست مشخصی عمل کنند. دیگر انجمنهای اسلامی هم جذابیتی ندارند. چرا که طیفهایی که در انجمن اسلامیها حضور داشتند تناقضات جدی دارند با مرامنامه انجمن ها. این اواخر حتی بر سر نام انجمناسلامی نبز دعواهای زیادی بود. دیگر انجمن اسلامی توان پذیرفتن این طیف از انتقادات و اندیشهها را نداشت. حتی دوستانی هم که در این انجمنها حضور پیدا میکردند اعتقادی به مرامنامه انجمنها نداشتند.
شما از حضور گرایش چپ در دانشگاهها نامبردید. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟ آیا بعد از سالهای سکوت حضور گرایشهای متفاوت را نشانهای از پویایی مجدد جنبش دانشجویی میدانید؟
راستش من در مقابل این گرایشها متحیرم! من فکر میکنم این گرایشهای چپ،که من در مقابل آن بسیار متحیرم ، تا زمانی که بروز بیرونی خاصی پیدا نکرده بود، با اینکه من در دانشگاه آنرا بهنوعی میدیدم، باورش سخت بود که چگونه این گرایش با آن عقبه فکری و این پتانسیل در دانشگاهها شکل گرفته. من فکر میکنم این بخشی از همان چپ دنیاست. این گرایشها در خیلی از کشورها بهگونه محسوس قابل دیدن است و این گرایشها هم بخشی از آن است. اما من درک درستی از این ماجرا ندارم! نشریات دانشجویی چپ خیلی پررنگ در دانشگاهها وجود دارد، اما تشکل شناسنامه دار و مشخصی نیستند، تا آدم بتواند برود و آنها را بشناسد و به همین دلیل شناخت اینها کار سختی است. من فکر میکنم اگر سیاستمداران ما این کار را نکنند احتمال زیادی وجود دارد که سالهای بعد سورپریز شوند. ما الان یک موجود زنده به نام چپ در دانشگاهها داریم که گاهی احساس میشود افراطهای شدیدی هم دارند. این گرایشهای تند راه بهجایی نخواهد برد و منجر به انسداد سیاسی خواهند شد. و این موجود زنده با این اندیشههای افراطی راه خود را پیش خواهد برد و ما اگر او را نشناسیم، بعدها نخواهیم توانست با او به گفتگو و تعامل بنشینیم و توان درک اینکه چه میخواهد و چه جایگاهی هم در جامعه دارد را نخواهیم داشت. چرا که جنبشهای دانشجویی پیش قراول جنبشهای اجتماعی و مطالبات مردمی نیز هستند.
روزهای پیش ِرو را چگونه میبینید؟ آیا فشارها و سرکوبهای اخیر در دانشگاه ، دستگیری و اخراج دانشجویان و اساتید را میتوان به انقلاب فرهنگی دوم تعبیر کرد ؟ و آیا این فشارها و سرکوبها ادامهدار خواهند بود و یا آن را مقطعی ارزیابی میکنید؟
انقلاب فرهنگی دوم اصلاحی بیشتر سیاسی است تا برآمده از یک اندیشه مدون باشد. من این پروسه را مقطعی میبینم. ما به جایگاهی رسیدیم که هیچ دولتی دیگر توان آنرا نخواهد داشت که تغییراتی به نام انقلاب در فضای دانشگاهی اعمال کند.