حزب سوسیال دموکرات آلمان و سرنوشت برنامهی کار ۲۰۱۰
۱۳۸۶ آبان ۳, پنجشنبهشجاعت در تغییر – اما کدام تغییر؟
۱۴ مارس ۲۰۰۳: گرهارد شرودر صدر اعظم آلمان است. او رهبر حزب سوسیالدموکرات است که در ائتلاف با "حزب سبزها/اتحاد ۹۰" قدرت را از دست ائتلاف دموکراتمسیحی/سوسیالمسیحی و لیبرالها خارج کرده است. او در سخنرانی خود در برابر بوندستاگ، آلمانیها را به ابراز شجاعت فرامیخواند، شجاعت برای صلحخواهی و شجاعت برای تغییرهای اجتماعی. او از صلح سخن میگوید، چون چشمانداز حمله به عراق هویداست. آلمان در جنگ شرکت نمیکند.
بعدها اکثر منتقدان شرودر از اینکه او آلمان را از شرکت در جنگ بازداشت و حاضر شد سردی رابطه با آمریکا و انگلیس را تحمل کند، ستایش کردند. آنان اما میپرسند که: آیا شرودر در درون کشور نیز صلحخواه بود؟ میپرسند: آیا شجاعت او برای "تغییر" به آنجا منجر نشد که دولت اجتماعی در خطر افتد، حس همبستگی و همیاری در جامعه ضعیف شود و صلح ناشی از امنیت اجتماعی، جای خود را به آشفتگی و دلنگرانی دهد؟
مضمون "برنامهی کاری ۲۰۱۰"
تیم گرهارد شرودر برنامهی تغییر اجتماعی را به تقلید از برنامهای مطرح در اتحادیهی اروپا، "برنامهی کار ۲۰۱۰" (Agenda 2010) نامید. محافظهکاران حزبهای مسیحی و نیز لیبرالهای به طور سنتی طرفدار کوچک کردن دولت نیز به این برنامه که کارپایهی اصلی ائتلاف سوسیالدموکراتها و سبزها در زمینهی اجتماعی را تشکیل میداد، با ستایش مینگریستند. روزگار شرودر که به سرآمد، جانشینش آنگلا مرکل، در بیانیهی حکومتی خود از وی این گونه تشکر کرد: «مایلم شخصا از صدراعظم گرهارد شرودر تشکر کنم که با برنامهی کاری ۲۰۱۰ با شجاعت و قاطعیت امکانی ایجاد کرد تا نظام اجتماعی با زمان همخوان شود.»
افراد تیم شرودر برای توجیه "برنامهی کاری ۲۰۱۰" خود مدام به مقتضیات زمان اشاره میکردند. "مقتضیات زمان" گاه جهانی شدن (گلوبالیزاسیون) نیز خوانده میشد، زیرا که تأیید میشد "جهانی شدن" باعث شده است که گرانی دستمزد کار در آلمان آشکار شود و اگر آلمان بخواهد به کارگران خود حقوق بالایی بپردازد، به فکر بیمه و بازنشستگی آنان باشد و به بیکاران و قشرهای کمدرآمد و تهیدست یاری رساند، دیگر نمیتواند در رقابت جهانی برای رشد اقتصادی شرکت پرتوانی داشته باشد.
شرودر مضمون "برنامهی کاری ۲۰۱۰" را این گونه فشرده کرده بود: «ما میخواهیم از خدمات دولتی بکاهیم و کاری کنیم که هر کس خود مسئول امور خویش بوده و یاریرسان خود باشد.» منظور روشن بود: نیازمندان به کمک، دیگر نمیتوانند روی کمک دولتی حساب کنند. بیهوده نبود که تبلیغ "برنامهی کاری ۲۰۱۰" چه بسا با این رویکرد به بیکاران همراه بود: این که تو بیکاری، به این برمیگردد که آماده نیستی روی پای خود بایستی، مسئول امور خویش شوی و کمتر از کیسهی دولت بخوری.
مجریان "برنامهی کاری ۲۰۱۰" نخست بر روی بازار کار متمرکز شدند، کمک بیکاری و کمک اجتماعی را یکی کردند و سپس به بیمهی پزشکی و در ادامه به بیمهی بازنشستگی پرداختند. در همه جا آن که کمکی میگرفت، تهیدستتر شد، در امر اشتغال اما هیچ تحولی پدید نیامد. دست کارفرمایان برای اخراج بازتر شد.
عاقبت ماجرا
"برنامهی کاری ۲۰۱۰" مبتکران خود را به زمین زد. سوسیالدموکراسی به پایگاه تودهای خود پشت کرد و سبزها، لیبرالیسمی را به نمایش گذاشتند که فرقی نداشت با لیبرالیسم حزب دموکراتهای آزاد، حزب "اقتصاد آزاد". کار به جایی رسید که "محافظهکاران"، هنگامی که به قدرت رسیدند، گام به گام "چپ" شدند، چون دیدند که نمیتوانند با ادعای کوچک کردن دولت و این که دولت دیگر دستهای کوچک و نحیفی دارد، جامعه را رها کنند.
عاقبت ماجرا این شده که حزب سوسیال دموکرات، برای این که بتواند خود را سوسیالدموکرات بنامد، مجبور است از برنامهی ابتکاری رهبر سابق خود، فاصله گیرد. کورت بک، رهبر فعلی جرأت کرده است در این جهت گام بردارد. در کنگرهی این هفتهی سوسیالدموکراتها در هامبورگ معلوم خواهد شد که او تا چه حد در احیای شخصیت اجتماعی حزبش موفق خواهد شد.
م. رضا