«دانش و تجربه، پشتوانه بنیادین استانداردهای سازسازی»
۱۳۹۰ اسفند ۲۱, یکشنبهکتاب "اطلس ساخت ویلون" هم از جمله دستاوردهای مهم رضا ضیایی در زمینهی آشنایی با این ساز است. او سالهاست که در ایران دورههای آموزش تخصصی ساخت ویلون را برگزار میکند. ضیایی که نگاهی کاملا علمی و خلاقانه به سازسازی دارد، صرف تجربه را کافی نمیداند و معتقد است که سازندگان ساز باید از دانش لازم در این زمینه برخوردار باشند.
به باور وی، «بهتر است که ما از دانش، خرد و تجربه توام باهم استفاده کنیم. بههرحال تجربه ابزاریاست که ما به وسیلهی آن میآزماییم. من فکر میکنم که همهی این عوامل باید باشند تا کار پیش برود. حتی یک آزمایش علمی هم نیاز به تجربهکردن دارد. اما این که ما فقط تجربه کنیم بدون این که علم پشتوانهی آن باشد، من آن را شخصاً انتخاب نمیکنم.»
دویچه وله: آقای ضیایی شما بیشتر بهعنوان سازندهی ویلون شناخته شدهاید. آیا ساز ایرانی هم میسازید؟
رضا ضیایی: کار من ساخت خانوادهی ویلون است. ویلون، ویولا، ویلون سل و کنتراس. در رابطه با سازهای ایرانی تا آنجا که امکان داشته باشد، زمانم اجازه دهد، در رابطه با آنها کار میکنم و کار تحقیقاتی انجام میدهم. دست به ساختاش هم تا حدودی دارم، بله. ولی حرفهی تخصصی من ساخت خانوادهی ویلون است.
بشنوید: گفتوگو با رضا ضیایی در باره بحث ابداع ساز و استانداردهای سازسازی در ایران
شما در خارج از کشور هم در این زمینه فعال بودید. ایران در مقایسه با سایر کشورها چه وضعیتی دارد؟
اگر بخواهیم به وضعیت سازسازی بپردازیم، باید اول خود موضوع ساز را بررسی کنیم که ساز چه هست تا بعد بتوانیم در رابطه با چگونگی ساخت آن در جغرافیهای مختلف صحبت کنیم. در فرهنگ ما، ساز را به وسیلهای اطلاق میکنیم که در اصل یک ابزار موسیقیاییست یا یک پدیدهای است که میشود از آن توقع صدای موسیقایی داشت. خود ساز به معنای یک لغت نمیتواند تعیین کنندهی کیفیت باشد. آن افراد یا فرهنگی که با آن ساز مواجه میشوند معمولاً برای آن کیفیت یا کاربرد تعریف میکنند. با توجه به شرایط بومی و استانداردهای بومی طبیعیست که افراد زیادی از آن استقبال میکنند و عدهای هم مشغول ساخت آن هستند. اما از نظر استانداردهای جهانی جای بحث و گفتگو دارد.
آیا میشود از استاندارد ساز ایرانی صحبت کرد؟
ما در داخل ایران یک استاندارد بومی داریم و آن استاندارد بومی براساس سلیقهی شنیداری ما و خاستگاه احساسی و خاستگاه فرهنگی ما تعریف میشود و به همان ترتیب هم از سازها همان توقع را داریم، همان میزان انتظار را داریم. ولی وقتی در مورد استاندارد حرف میزنیم، یکمقداری طیفاش وسیعتر است. وقتی ما حرف از استاندارد میزنیم، یعنی مجموعه قوانینی که میتواند آن محصول را به بهترین شکل ممکن و یا به بهترین شکل نسبی کیفیت از آن پدیده نزدیک کند. سئوال اینجاست که وقتی ما حتی از استاندارد بومی حرف میزنیم، این استاندارد بومی اجزایش چیست؟ آیا فقط ما به صرف این که یک سازی صدای دلنشینی میدهد، همین برایمان کافیست؟
آیا سازسازی به صورت یک کار تجربی و آزمون و خطاست یا این که علم و دانش نقش مهمی را در آن بازی میکند؟
شاید ما از راه تجربه و آزمون و خطا به بخشهایی دسترسی پیدا کنیم، ولی آن مقدار در مقابل وسعت بسیار زیاد این هنر چیز اندکیست به اعتقاد من. بهتر است که ما از دانش، خرد و تجربه توام باهم استفاده کنیم. بههرحال تجربه ابزاریست که ما به وسیلهی آن میآزماییم، دانشی را که به صورت اکتساب یا به صورت تجربهای که قبلاً تکرار شده بهکار میبندیم. من فکر میکنم که همهی این عوامل باید باشند تا کار پیش برود. حتی یک آزمایش علمی هم نیاز به تجربهکردن دارد. اما این که ما فقط تجربه کنیم بدون این که علم پشتوانهی آن باشد، من آن را شخصاً انتخاب نمیکنم.
شما در حال حاضر در این وضعیت کنونی چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
من فکر میکنم که امروز به تناسب گذشته شرایط خیلی بازتر است، خیلی امکان مطالعه و پژوهش بیشتر است. مسئلهی مهم این است که سازندهی ساز احساس نیاز کند و این را بداند که دارد یک وسیلهی هنری، یک بخشی از علم را دارد به وسیلهی تواناییهای خودش ارائه میکند و ضروری بداند که حتماً برای ارائهی آن، برای کیفیت مناسب آن به علوم مربوطه به آن کار مراجعه کند.
شما در حال حاضر در این وضعیت کنونی چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
راهکاری که من پیشنهاد میکنم فقط آن چیزی است که در ارتباط با خود شخص هنرمند است، شخص خالق آن اثر است که احساس میکنم آن آدم باید خودش به این نقطه برسد یا در حوزهی آموزشش، کسی که کار را دارد به او میآموزد و به او یاد میدهد، این را هم به او بیاموزد که لازم است برای یک کار عملی شما پایه و اساس علمی و آکادمیک هم داشته باشید. بههرحال بسیاری از افراد از این کار درآمد مالی دارند و خب بخشی از این درآمد مالی را باید صرف پیشرفت علم و دانششان کنند. موضوع راهکار فقط این است که باید به دنبال این حقیقت باشند، به دنبال منابع علمی این کار باشند، اهل پژوهش و مشورت واهل مباحثات علمی و شرکت در نمایشگاهها باشند و بخشی از هزینههایشان را صرف آموزش عملی کارشان کنند.
آیا سازهای ایرانی در سی سال اخیر یک مسیر تکاملی را طی کردهاند یا نه؟
اگر ما بخواهیم در پاسخ به این پرسش به آن چیزهایی که میبینیم و یا میشنویم بسنده کنیم، به نظر من شاید چندان پیشرفتی نکرده باشد یا سرعت پیشرفتاش کند باشد. من بیشتر احساس میکنم که ما تکرار کردهایم و شاید بیشتر به دنبال این بودهایم که در گذشته چه الگوهایی ساخته میشده، چه افرادی چه سازهایی میساختند و آن سازها بعد از سی سال چه قدر امروز خوب هستند و حالا بیآییم آنها را بهعنوان یک مدل برای ساخت سازهای جدید انتخاب کنیم. شاید فکر نکردیم به این که در این سی سال چه اتفاقاتی افتاده و حالا امروز که میخواهیم شروع کنیم چه ابزار و امکاناتی در اختیارمان هست تا بتوانیم اگر احیاناً در گذشته اینها اشکالاتی داشتهاند، آنها را رفع کنیم یا اگر لازم است مقولههای دیگر را بررسی کنیم، این کار را انجام دهیم.
این مسیر تکاملی وابسته به چه فاکتورهاییست؟ به موسیقیمان برمیگردد، به نوازندهها و یا به آهنگسازهامان؟
به نظر من هم به ساختار فرهنگی ما برمیگردد و هم به ساختار موسیقی. به هرحال به دیدگاه ما برمیگردد در تولید آن اثر. ساختار موسیقی ما نیازمند این است که به وسیلهی سازساز بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد و بههرحال ساختار انسانی که قرار است با آن ساز بنوازد، آن هم در نظر گرفته شود.
آیا ما نیازی به ابداع سازهای جدید داریم؟ اصلاً ابداع ساز کار چه کسی هست؟
ما در مقطعی از تاریخ سازسازی در ایران هستیم که فکر میکنم بیشتر شاید نیازمند این باشیم که سازهامان را بررسی و پژوهش کنیم. واقعاً در وضعیت فعلی من فکر میکنم که ابداع شاید در مرحلهی دوم باشد. در مرحلهی اول نیازهای خیلی ضروریتری هست که باید آنها مورد بررسی قرار گیرد. چیزی است که شاید در طول یک بازده زمانی بسیار طولانی در جریان یک نوع موسیقی به وسیلهی شخصی که هم نسبت به موسیقی و هم نسبت به سازسازی اشراف دارد و یک مجموعی از افرادی که در زمینهی خلق یک اثر جدید باید دستاندرکار باشند، این پدیده را میشود پیشبینی کرد. من فکر میکنم در حال حاضر ما مسائل خیلی مهمتری در زمینهی سازسازی داریم که بهتر است به آنها هم جدیتر پرداخته شود.
به نظر شما برای جهانیشدن چه کار باید کرد؟
در مجامع علمی و عمومی باید تطبیق بیشتری با استانداردهای جهانی پیدا کنیم، بهعنوان یک سازساز ضروری بدانیم که در حوزههای مختلف علوم که ارتباط مستقیمی با این کار و حرفه دارند، پژوهش کنیم. چون قطعاً این میتواند تجربیات ما را افزایش دهد، سطح کارمان را بالاتر برد. افرادی که زیر دست هنرمندان بزرگ قرار است کار سازسازی یاد بگیرند و افتخار شاگردی را داشته باشند، در محضر آنها بتوانند از این مجموعهها، از این افرادی که زحمت کشیده و تلاش کردهاند، بیشتر بهرهمند باشند و نسل بعدی سازساز ما در کشور بتواند موفقتر باشد و با گذشت زمان این احساس به او دست دهد که با یک سازساز دیگر در گوشهای از دنیا تفاوت و فاصلهی چندانی به لحاظ علمی ندارد.
مصاحبهگر: ماریا تبریزپور
تحریریه: شهرام احدی