دیوار برلین و سیاست آمریکا
۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبهدولت آلمان شرقی در ۱۳ اوت سال ۱۹۶۱ با برپایی دیواری، شهر برلینرا به دو نیمه غربی و شرقی تقسیم کرد و بدین طریق از رفتوآمد مردم عملاً جلوگیری کرد. اتحاد جماهیر شوروی و آلمان شرقی با ایجاد دیوار برلین کوشیدند، موج مهاجرت و فرار مردم به غرب را متوقف کنند.
درهفت ماه نخست سال ۱۹۶۱ بیش از ۱۵۰ هزار نفر از آلمان شرقی به غرب فرار کردند. پیش از آن نیز در سال ۱۹۶۰ نیز حدود ۳ میلیون مهاجر، آلمان شرقی را برای همیشه ترک کرده بودند. این فراریان و مهاجران شامل نیروهای جوان و کارآمدی میشدند که به سوسیالیسم عملاً موجود بر بخشی از خاک آلمان برای همیشه پشت میکردند.
سیاست جان اف کندی
آمریکا در آن زمان در قبال ساخت دیوار برلین واکنشی محتاطانه و خویشتندارانه از خود نشان داد. برای جان اف کندی، رئیسجمهور وقت آمریکا، برپایی دیوار و حصارکشی دلیلی برای آغاز جنگ نبود. برپایی دیوار برلین به سه اصل سیاست وی در آلمان آسیبی وارد نمیکرد. این سه اصل بدین قرار بودند: تردد آزادانه به برلین، حضور قدرتهای غربی در برلین و سرانجام آزادی مردم در بخش غربی شهر برلین.
کندی برای نشان دادن حضور آمریکا، نخست ژنرال لوسیوس کلی، قهرمان "پل هوایی برلین" در سالهای ۴۹ / ۱۹۴۸ و سپس معاون خود، لیندون جانسون را به شهر تقسیمشده برلین فرستاد. کندی خود در سال ۱۹۶۳ دیداری از آلمان فدرال (غربی) وبرلین غربی داشت. رئیسجمهوری آمریکا در برابر شهرداری شهر (در منطقه شونهبرگ) در ۲۶ ژوئن سال ۱۹۶۳ در مقابل صدها هزار برلینی پرشور، سخنانی درباره آزادی و دیوار برلین ایراد کرد. کندی در این سخنرانی، جمله تاریخی خود را بر زبان آورد: «من یک برلینی هستم.»
جذابیت و نفوذ کندی مردم برلین را با سیاست آمریکا دوباره آشتی داد. در زمان ساخت دیوار برلین، بسیاری میپنداشتند، که آمریکا دست به انجام اقداماتی موثرتر خواهد زد، اما سیاست و برنامه کندی همچون واکنش سیاستمداران آلمانی عاقلانه بود، آنها میدانستند، که جهان در ورطه یک جنگ اتمی جدید قرار دارد.
این وضعیت خطرناک در اکتبر سال ۱۹۶۱ نیز به روشنی آشکار شد. در این سال از ورود کارمندان آمریکایی به بخش شرقی شهر برلین جلوگیری شد. در گذرگاه مشهور «چک پوینت چارلی» تانکهای آمریکایی در مقابل تانکهای شوروی صفآرایی کردند. در پایان ماجرا هر دو طرف نیروهای خود را عقب کشیدند. اما آمریکا با این عمل، به جهانیان نشان داد، که از حق حضور خود در برلین پا پس نخواهد کشید.
مناسبات کندی با کنراد آدنائر، صدراعظم وقت آلمان، بویژه در آغاز، خالی از تنش نبود. آدنائر که در آن زمان ۸۵ سال داشت، مردی با عقاید محافظهکارانه بود، که با بیاعتمادی به رئیسجمهور ۴۴ ساله و لیبرال آمریکا مینگریست.
کندی، سیاستمداری مصلحتگرا بود. او در شروع ریاستجمهوری خود آشکارا گفته بود، تا زمانیکه شوروی صلاح بداند، دو کشور مستقل آلمانی وجود خواهد داشت.
مناسبات آمریکا و آلمان و فروپاشی دیوار
این موضعگیری، سیاست آلمان غربی را دچار مشکل میساخت، زیرا دولت وقت آلمان غربی در پی اتحاد دو آلمان بود. نتیجه این اختلاف نزدیکی آدنائر به فرانسه در آغاز دهه ۶۰ بود. اما از سوی دیگر این سیاست خوشایند آمریکا نبود.
در سالهای بعد نیز مناسبات آمریکا و آلمان غربی همراه با اختلافات و سوءتفاهمات مختلفی بود. اما در چنین مواقعی هر دو طرف همیشه به توافقی دست مییافتند. آلمان مهمترین متحد آمریکا در اروپا به شمار میآمد. رئیسهای جمهوری آمریکا همیشه به برلین غربی سفر میکردند. که از این میان میتوان به سفر ریچارد نیکسون در فوریه سال ۱۹۶۹ و جیمی کارتر در ژوئیه سال ۱۹۷۸ به برلین یاد کرد.
پس از اعلام سیاستهای نوین میخائیل گورباچف در قبال غرب، رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت آمریکا، در ۱۲ ژوئن ۱۹۸۷ سفری به آلمان فدرال و برلین غربی داشت. ریگان در سخنرانی معروف خود در کنار دروازه "براندنبورگ" و در برابر دهها هزار مردم برلین گفت، اگر گورباچف خواهان آزادی و رفاه برای شوروی و اروپای شرقی است، اگر گورباچف خواستار آزادی بیشتر است، پس باید دیوار برلین را برچیند.
سرانجام دیوار برلین در ۹ نوامبر سال ۱۹۸۹ فرو ریخت. این بار نیز جورج بوش (پدر)، رئیسجمهور وقت آمریکا، به عنوان حامی آلمان در عرصه بینالمللی قدم به میدان گذاشت و از اتحاد دوباره آلمان پشتیبانی کرد.
میودراگ زوریچ
SI/RN