سالمرگ داریوش فروهر، مبارزی که زندان خانه دومش بود
۱۳۸۵ آبان ۳۰, سهشنبهاواخر آبان سال١٣٧٧ شایعهای در محافل سیاسی ایران، حکایت از ارسال بیانیهای با فاکس برای برخی نشریات داشت. درآن بیانیه با طرح نام ٣٥ چهره سیاسی و فرهنگی، از آنان به عنوان افراد معاند نام برده و تاکید شده بود که «این افراد به زودی کشته خواهند شد و به سزای اعمال خود خواهند رسید».
چند هفته بعدتر، دیگر این خبر صرفا یک شایعه نبود. چراکه داریوش و پروانه فروهر با ضربات متعدد چاقو در خانه خود به قتل رسیده بودند. یکشنبه، یک آذر ١٣٧٧ ،ساعت ٥ بعدازظهر خبر کشته شدن داریوش و پروانه فروهر همچون بمبی در محافل خبری ایران به صدا درآمد. آن دو، با هم، در یک ساختمان و به شیوهای مشابه با ٢٦ ضربه چاقو به قتل رسیدند. و این درحالی بود که دهههایی پیشتر، "محمد مصدق" در توصیف آنها گفته بود:«آن دو در و تختهای هستند که خوب به هم جوش خوردهاند.»
مرگ آنها به چنین صورتی، از سوی برخی ناظران بیشتر به یک قصابی شبیه خوانده شد تا یک قتل ساده. محمدجواد حجتی کرمانی نیز همان زمان با نگارش مقالهای درباره داریوش فروهر از او با عنوان یک قهرمان ملی یاد کرد و به مقایسه قتل او با قتل کاظم سامی پرداخت. کاظم سامی، وزیر بهداری دولت موقت و از فعالان ملی و مذهبی ایران نیز در چنین روزهایی در سال ١٣٦٨ با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
داریوش فروهر که در زمان مرگ هفتاد سال داشت به سال ١٣٠٧ در یک خانواده مسلمان در اصفهان به دنیا آمد. او از ١٥ سالگی و پس از آشنایی با مصدق، زندگی سیاسی خود را آغاز کرد و در دوران فعالیت سیاسی خود، پیش از انقلاب ایران بیش از ده بار بازداشت و زندانی شد. تجربه ١٥ سال زندگی در زندان، او را سمبلی از مبارزه ساخت تا آنجا که برخی دوستان وی، زندان را خانه دوم او نامیدند.
داریوش فروهر در آذرماه ١٣٢٧ و در سن ٢٠ سالگی به عضویت در گروه "مکتب " درآمد که هسته مرکزی یک گروه سیاسی ملتگرا و مبارز بود. گروه مکتب سه سال بعد در یکم آبان ماه ١٣٣٠ تبدیل به "حزب ملت ایران" شد و داریوش فروهر نیز به عضویت در کمیته موقت رهبری این حزب درآمد. او در هفدهم دی ماه همان سال و در سن ٢٣ سالگی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد و به واسطه فعالیتهای سیاسیاش پس از کودتای ٢٨ مرداد، برای دستگیری زنده و یا تحویل مردهاش جایزه تعیین شد.
در سال ١٣٣٨ نیز درحالی که در زندان به سرمی برد ارتشبد هدایت که گویی حامل پیامی از سوی شاه بود، به او توصیه کرد تا برای همیشه از ایران برود. فروهر اما در پاسخ به او گفت که «زندان رابه آزادی دور از وطن ترجیح میدهم».
در سال ١٣٣٩ و با تشکیل جبهه ملی دوم، داریوش فروهر اگرچه در زندان بود اما به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب شد. او در آستانه انقلاب ایران نیز با حضور درصف مقدم تظاهرات و راه پیماییهای اعتراضی، اراده خود برای تغییر نظام سلطنتی در ایران را به نمایش گذاشت.
فروهر در نهم آبان ١٣٥٧ و پس از آزادی آیتالله طالقانی از زندان، از مردم خواست تا دستور حکومت نظامی را بشکنند. بدین ترتیب بود که صف عظیمی از مردم درحالی که شاخههای گل به دست داشتند، فاصله بازار تا خانه آیتالله طالقانی را پیاده پیمودند. داریوش فروهر در همان راهپیمایی طی سخنانی اعلام کرد که «نظام آینده ایران باید با همه پرسی تعیین شود». او اما پس از این به زندان رفت و بعد از آزادی در آبان ماه ١٣٥٧ به عنوان سخنگوی جبهه ملی ایران انتخاب شد.
داریوش فروهر در ٢٦ دیماه ١٣٥٧ و همزمان با فرار شاه از ایران، برای ملاقات با آیتالله خمینی عازم پاریس شد و ١٦ روز بعد همراه آیتالله خمینی به کشور بازگشت. او بلافاصله پس از انقلاب، در ٢٤ بهمن ١٣٥٧ درکابینه دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان شرکت کرد و به عنوان "وزیرکار" در دولت موقت ایران مشغول به کار شد. او حقوقی بابت شغل وزارت دریافت نکرد و با استعفای دولت موقت نیز از فعالیتهای اجرایی فاصله گرفت.
داریوش فروهر همزمان با آغاز پاییز سال ٦٠ به زندان رفت و پنج ماه زندان را نیز در کارنامه سیاسی پس از انقلاب خود به جای گذاشت. بنا به گفته دوستان و همراهان فروهر، این بازداشت پنج ماهه با کاهش ١٥ کیلویی وزن وی همراه بود. مطابق برخی خبرها، آزادی فروهر به دستور مستقیم آیتالله خمینی صورت گرفته بود. چرا که فروهر از سابقه همبندی با مصطفی خمینی فرزند آیتالله خمینی در زندان شاه برخوردار بود و گویی شرح همراهیهای او در زندان به گوش آیتالله رسیده بود.
داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری شامگاه شنبه ٣٠ آبان ماه ١٣٧٧ درحالی توسط ماموران یک محفل اطلاعاتی در تهران به قتل رسیدند که حرکت اصلاحات در ایران در ابتدای راه خود بود. با مرگ سعید امامی، مصطفی کاظمی و مهرداد عالیخانی به اتهام آمریت در این قتلها به چهاربار حبس ابد محکوم شدند. این درحالی بود که آنها در دادگاه خود بارها بر گرفتن دستور از دری نجف آبادی وزیر وقت اطلاعات پای فشردند. به عقیده بسیاری از تحلیلگران، حرکت اصلاحات در ایران با وقوع این قتلها وارد فصل تازهای شد که اصلاحطلبان را با دوگانگی انتخاب میان محافظهکاری و اصلاحطلبی روبرو میساخت. این دوگانگی اما همان سرنوشت متناقضی بود که هیچگاه این سیاستمداران را رها نساخت.
رضا خجسته رحیمی، گزارشگر دویچه وله از تهران