سوریه در سال ۲۰۱۶؛ چرخشهای بزرگ اما نه صلحساز
۱۳۹۵ آذر ۳۰, سهشنبهدر حالی که در اواسط سال ۲۰۱۵ وضعیت نظامی رژیم اسد در مقابله با مخالفان افراطی و غیرافراطیاش چندان مطلوب به نظر نمیرسید و کمکهای متفاوت ایران و حزبالله هم چرخشی در این وضعیت ایجاد نکرده بود، روسیه رسما از اواخر این سال برای مهار این وضعیت و کمک به حکومت دمشق در برابر مخالفانش با نیروی هوایی خود وارد مناقشه نظامی سوریه شد. گرچه هدف اصلی این دخالت کمک به رژیم بشار اسد در مقابله با "دولت اسلامی" اعلام شد، ولی سهم عمده تحرکات نظامی روسیه بر مناطق تحت تسلط نیروهایی بود که ربطی به داعش ندارند و خود از جهادگران افراطی یا "نیروهای میانهرو" مسلح مخالف رژیم اسد به شمار میروند.
بازپسگیری پالمیرا در مارس ۲۰۱۶ از سوی نیروهای ارتش سوریه با کمک آتش هوایی روسیه از موارد معدودی بود که تمرکز حملات نیروهای نظامی دو کشور روی داعش مستقر شد. پس از آن، حملات مشترک هوایی و زمینی ارتشهای سوریه و روسیه و نیروهای کمکی ایران و حزبالله عمدتا بر مناطق مرکزی و غربی و بر کانونهایی بود که مخالفان غیرداعشی در آنجا مستقر بودند.
همزمان با ادامه این درگیریهای نظامی، ارتش ترکیه نیز از اوت سال ۲۰۱۶ تحت عنوان احیای ثبات در مرزهای مشترک با سوریه و مهار داعش و "تروریستهای کرد"، در چارچوب عملیات موسوم به "سپر فرات" وارد شمال سوریه شد.
ترکیه و اهدافی چندگانه
این تحول چرخشی نسبی را در رویکرد ترکیه نسبت به بحران سوریه عیانتر کرد. دولت اردوغان در سالهای پس از شروع این بحران از مدافعان سرسخت رفتن رژیم اسد بود تا حکومتی عمدتا سنی، متشکل از اخوان مسلمین سوریه یا نیروهای مشابه در دمشق مستقر شود و از این طریق حوزه نفوذ ترکیه در معادلات سیاسی سوریه به ضرر ایران، تا حد ممکن افزایش یابد. ترکیه سوریه را عمق استراتژیک خود و دروازه ورود به اردن و کشورهای عرب خلیج فارس تلقی میکند.
در چارچوب براندازی رژیم اسد ترکیه به انواع و اقسام مخالفان این رژیم کمک میکرد. حتی مقابله با داعش در عراق و سوریه هم نسبت به برانداختن رژیم اسد اولویت ثانوی عنوان میشد.
اما در یک سال گذشته، با ورود ارتش روسیه به بحران سوریه و سختترشدن براندازی رژیم اسد، با تشدید عملیات تروریستی داعش در خود خاک ترکیه و به ویژه با قدرتگیری هر چه بیشتر کردهای سوریه در شمال این کشور، دولت ترکیه لازم دید که در اولویتهای خود جابهجایی انجام دهد. حالا بیم آنکارا بیشتر این بود که با تسلط کردهای سوریه بر مناطق هر چه وسیعتری از شمال این کشور در مرزهای جنوبی ترکیه یک دولت خودمختار یا مستقل کردی دیگر شکل بگیرد و به پشتوانه و پایگاهی برای تقویت دعوی و انگیزههای کردهای ترکیه بدل شود، به خصوص که میان کردهای دو سوی مرز پیوندهای قومی و خانوادگی گستردهای هم وجود دارد.
این در حالی بود که کردهای سوریه در همگامی با آمریکا نقشی قابلتوجه در حمله به کانونهای استقرار دولت اسلامی (داعش) در شمال سوریه داشتند و روز به روز بر قدرتشان افزوده میشد.
حضور ارتش ترکیه در شمال سوریه که همزمان با بهبود مجدد مناسبات آنکارا و مسکو به جریان افتاد و نیز پشتیبانی این ارتش از شبهنظامیان سوری نزدیک به دولت آنکارا که زیر نام «ارتش آزاد سوریه" جمع شدهاند اهداف چندگانهای را دنبال میکند.
علاوه بر محدودکردن حوزه نفوذ کردها و ممانعت از دستیابی آنها به یک منطقه منسجم جهت ایجاد یک تشکیلات خودمختار یا احیانا مستقل از دولت سوریه و نیز علاوه بر مقابله با داعش، تحرک نظامی ترکها در شمال سوریه و کمک به "ارتش آزاد سوریه» در خدمت تاثیرگذاری بر معادلات سیاسی آینده در دمشق هم هست. با اتکا به همین حضور نظامی و قدرتگیری نیروهای موافق است که آنکارا میتواند در گسترش نفوذ خود در حکومت آینده سوریه، ولو آن که اسد هم در آن حضور داشته باشد، برگهایی قوی داشته باشد.
بیشتر بخوانید: تغییر موضع ترکیه در اصرار بر کنارهگیری فوری اسد
مشارکت فعال آنکارا در رسیدن به توافق برای خروج امن نیروهای مسلح مخالف اسد از شرق حلب در روزهای آخر سال و استقرار این نیروها در مناطق دیگر نیز در خدمت هدف آخری است که به آن اشاره شد.
آتشبس و مذاکره، کالاهایی که خریدار نداشت
حضور نظامی فعال روسیه در مناقشه سوریه و تشدید عملیات نظامی علیه مخالفان در سال ۲۰۱۶ مانع از شکلگیری برخی تلاشهای مشترک برای دستیابی به آتشبس و به جریانانداختن احتمالی روند صلح نشد. با این همه چه مقاصد دولت اسد و حامیان آن همچون جمهوری اسلامی ایران و حزبالله که همچنان در سودای بازگرداندن حکومت انحصاری حزب بعث بر سوریه و احیای وضعیت قبل از مارس ۲۰۱۱ (آغاز بهار عربی در سوریه) هستند، و چه سودای مخالفان که به کمتر از رفتن اسد رضایت نمیدادند سبب شدند که مذاکرات صلح در همان گامهای اول مجددا به شکست بیانجامد. آتشبسها هم محکوم به شکست شدند زیرا هر دو طرف آن را در خدمت احیای نیرو و روحیه و بازآرایی موثر خود میدیدند نه به عنوان زمینهآی برای دستیابی به یک راهحل صلحآمیز.
در ماههای پایانی سال، عربستان به دلیل درگیربودن در بحران یمن تمرکز سابق را بر بحران سوریه و تحقق شعار خود مبنی بر برکناری رژیم اسد نداشت و حمایت و هماهنگی غرب در تحقق این شعار هم کاهش یافته بود. دولت آمریکا و غرب به دلیل تشدید حضور نظامی روسیه در سوریه و نیز با توجه به تجربه بحثانگیز دخالت نظامی در عراق و لیبی و همچنین بروز تردید و نگرانی بیشتر درباره نقش و وزن نیروهای افراطی در میان مخالفان رژیم اسد، قاطعیت و تاکید پیشین در باره تغییر این رژیم را نداشتند.
به خصوص با انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا، مواضع مثبت او در قبال روسیه و حتی همسو دانستن رژیم اسد با اهداف آمریکا در سرکوب داعش عملا زمینههای مساعدتری برای تحرکات نظامی روسیه، سوریه، جمهوری اسلامی و حزبالله در سرکوب مخالفان رژیم اسد فراهم شد. به این ترتیب جنگ قطعی برای بازپسگیری یکی از کانونهای حساس و مهم نبرد میان دولت سوریه و مخالفانش، یعنی حلب که از اوت شروع شده بود وارد مرحله نهایی شد و خروج نیروهای مخالف و افتادن کامل حلب به دست نیروهای رژیم اسد بزرگترین رویداد سال ۲۰۱۶ در مناقشه سوریه را رقم زد. این دست به دست شدن حلب با فجایعی همچون بمباران و محاصره و اختلال در امدادرسانی برای مردم شرق حلب توسط رژیم اسد از یک سو و استفاده از این مردم از سوی مخالفان به عنوان "سپر انسانی" یا حملات خمپارهای آنها به مردم غرب حلب که در دست رژیم بود، همراه شد.
پیروزیی که صلحساز نمیشود
گرچه تسلط کامل بر حلب در روزهای پایانی سال از سوی دولت اسد، روسیه، ایران و حزبالله به عنوان شکست کمر مخالفان "متحدان منطقهای و بینالمللی آنها" معرفی میشود و با جشن و سرور به استقبال آن رفتهاند، اما با توجه به پیچیدگی بحران سوریه و نبردها و مناقشات چندلایه در بطن این بحران، بعید است که این پیروزی یا حتی برخی پیروزیهای جنگی بعدی امکانی برای بازگشت سوریه به دوران قبل از ۲۰۱۱ و احیای حکومت انحصاری اسد فراهم کنند. از سویی تسلط دوباره داعش بر پالمیرا در همان روزهایی که حکومت اسد بر حلب مسلط شد، خود نشانهای از آن تلقی میشود که نیروهای این حکومت ضعیفتر از آن هستند که بدون کمک روسیه و ایران مناطق تحت نفوذ خود را حفظ کنند. این که حامیان حکومت اسد در حمایت از این رژیم تا کی انسجام و یک دستی رویه و منافع خواهند داشت هم سوالی است که پاسخ آسانی برای آن موجود نیست.
در بحران سوریه هم چالش اولیه میان حکومت اسد و مخالفان مسالمتجویش که از دههها پیش برای دمکراسی و رفع استبداد مبارزه میکردهاند، هرچند در ابعادی ضعیفتر جریان دارد؛ هم مخالفان مسلح افراطی و "میانهرو" با رژیم درگیرند، هم کشورهای منطقه با حمایت از دولت (ایران) یا مخالفان مسلح (عربستان) جنگی نیابتی و کم و بیش فرقهای را برای دستیابی به هژمونی در منطقه و مهار رقیب دنبال میکنند، هم چالش ترکیه و کردها بخشی از پازل این بحران را میسازد، هم غرب و روسیه در این بحران با هم دست و پنجه نرم میکنند و هم بروز شکاف و گسلهای بیشتر میان دولت و بخش سنی جامعه جنبهای از بحران شده است.
بیشتر بخوانید: ظریف: بدون ایران راهحل معقولی برای سوریه وجود ندارد
این پیچیدگی هم ابعاد خونین و ویرانگر این مناقشه را رقم زده و هم احیای دوباره انسجام ملی و حاکمیتی در این کشور را با علامت سوال بزرگی روبرو کرده است، موردی که در عراق هم معضلی اصلی است و در تسلط نسبتا آسان داعش بر بخشهایی از این کشور تاثیری مهم داشت. در عراق هم شکستدادن احتمالی داعش در موصل لزوما به معنای پایان کار و احیای انسجام ملی و حاکمیتی این کشور تلقی نمیشود.
در مجموع حل بحران در هر دو کشور و ممانعت از تجزیه رسمی یا دوفاکتوی آنها نیازمند همگرایی و مصالحه میان نیروهای سنی و شیعه و کردها و سایر اقلیتها و نیز میان قدرتهای منطقهای (ایران و عربستان و ترکیه) و بینالمللی و انصراف آنها از جنگ نیابتی بر دوش مردم این کشورها توصیف میشود. روندی که امید درباره تحقق آن در سال ۲۰۱۷ هنوز چندان واقعی به نظر نمیرسد.