سینمای آلمان در عرصهی بینالمللی
۱۳۸۶ آبان ۲۶, شنبهتبلور زندگی در تاریخ معاصر آلمان
چندی است که سینمای آلمان در عرصهی بینالمللی به موفقیتهای چشم گیری دست یافتهاست و با دریافت خرسها و شیرها و پلنگهای طلایی و نقرهای از جشنوارههای جهانی به اعتبار خود میافزاید. البته که کسب این توفیقهای درخشان برای فیلم سازان و دست اندرکاران سینمای آلمان چندان آسان نبوده است. برای بررسی چند و چونی این مسئله ما از چند تن از منتقدان فعال فیلم آلمانی خواستهایم، نظرشان را با ما در میان بگذارند. هارتموت ارنست (Hartmut Ernst) یکی از آنهاست.
هارتموت ارنست، ۳۵ سال دارد و پس از پایان تحصیلاتش در رشتهی فیلم و تئاتر، به عنوان منتقد فیلم با روزنامههای آلمانی، از جمله تاتس واشتات انسایگر همکاری میکند. او سردبیر مجلهی ماهانهی سینمایی "چویسز" (choices) نیز هست.
چه چیزی سبب موفقیت سینمای آلمان در عرصهی بینالمللی شده است؟
پاسخ به این سئوال را شاید منتقدان کشورهای دیگر بتواند بهتر بدهند که لابد سریعتر از منتقدین آلمانی از دگرگونیهای سینمای آلمان باخبر شدهاند...
ولی، در واقع چیز زیادی تغییر نکرده است: فیلمهای درام همچنان و مثل همیشه بر پردهی سینماهای آلمان حکومت میکنند. در تولیدات سینمایی پرخرج، کمتر ابتکار دیده میشود. فیلمهای کمدی آبکی بیستسالی است که از سوی کمدینهای آلمانی مثل اوتو (Otto) تولید میشوند. هنرپیشههای آلمانی خیلی کوتاه در صحنههای فیلمهای جیمزباندی ظاهر میشوند و ... بیشتر این فیلمهای آلمانی برای بقیهی جهان جالب نیستند. خوب، قبول، موج جدیدی به وجود آمده، موسوم به "مکتب برلین"، ولی آیا کسی خارج از آلمان به این مکتب توجه دارد؟
علاقهی جشنوارههای بینالمللی به فیلمهای آلمانی
حداقل جشنوارههای بینالمللی فیلم به محصولات آلمانی علاقه نشان میدهند: سال ۲۰۰۳ فیلم "خداحافظ، لنین" ولفگانگ بکر(Wolfgang Becker) برای اولین بار "جایزهی اروپایی فیلم" را از آن خود کرد و یکباره فیلمهای آلمانی خواهان پیدا کردند: سال ۲۰۰۴، فیلم فاتیح آکین "با سر توی دیوار"، و بعد در سال ۲۰۰۶ فیلم فلوریان هنکل فن دونرسمارک (Florian Henckel von Donnersmarck)، "زندگی دیگران" در اروپا رقیبهای خود را کنار زدند. این فیلم در آمریکا برندهی جایزهی بهترین اسکار برای فیلم غیرانگلیسی زبان شد. فیلم "هیچکجا در آفریقا" از کارولین لینک چهار سال پیشترش این جایزه را برده بود. فیلمهای مارک روتموند (Marc Rothemund) به نام "سوفی شل ـ روزهای آخر" و اولیور هیرشبیگل (Oliver Hirschbiegel) با عنوان "سقوط" هم برای دریافت این جایزه کاندید شده بودند.
نقطهی قوت فیلم آلمانی
اگر به جستجوی نقطهی قوت فیلم آلمانی در صحنهی بینالمللی بپردازیم، میبینیم که از نظر محتوایی در یک چیز خلاصه میشود: تجزیه و تحلیل و بررسی گذشته. در پنجاه سال گذشته، این "گذشته یابی"، خود را از وضعیت "باری بر دوش" برای آلمانیها، به موضوع مورد علاقه و الهامبخش فیلمسازانش تبدیل کرده است. این گذشته یعنی دورهی ناسیونال سوسیالیسم، تاریخ آلمان دموکراتیک و زمان فرو ریختن دیوار برلین. به این موضوعات از اولین فیلمی که جایزهی اسکار را برد، ("طبل حلبی" که برندهی جایزهی نخل طلایی هم شد)، تا آخرین آن ("زندگی دیگران") مرتب پرداخت میشود؛ یعنی تبلور زندگی درفیلم آلمانی در تاریخ معاصرش. برگزارکنندگان جایزهی اسکار بیش از هر چیز بر درامهای جدی و سنگین فیلمهای آلمانی ارزش میگذارند. هالیود بهویژه به این گونه فیلمها خیلی حساس است: به فیلمهای درامی که به سرنوشت انسانهایی میپردازد که در دورههای ناآرام، زیر فشار سیستمهای فاشیستی بودند یا تولیداتی که در مورد خدمتگزاران این دستگاهها افشاگری میکنند، (مثل فیلم "سقوط").
فیلم آلمانی در اروپا
اروپاییها که از نظر زمانی و مکانی به آلمان نزدیکترند نیز موضوعهای تاریخ معاصر این کشور را خیلی میپسندند. برای آنها فاتیح آکین کارگردان خوبی است: این فیلمساز آلمانی ترکتبار با طرح کشمکشهای فرهنگیای که مرزهای جغرافیایی را درنوردیدهاند، تماشاگران خارج از مرزهای آلمان را نیز مسحور کرده است. در اینجا موضوعهای فرامرزی دیوارهای آلمان را هم پشت سر میگذارند. آلمان فقط به آلمان نمیپردازد. وقتی دستمایهها جهانی شوند، تماشاگران در خارج هم آنها را میبینند.
"لولا میدود"
تام تیکور (Tom Tykwer) با فیلم خود به نام "لولا میدود" و با شیوهی قصهگوییاش که برای مناسبات حاکم بر سینمای آلمان غیر قراردادی است، و با سرعت و تدوین جسورانهاش هوای تازهای درعالم سینمای آلمان دمید و ارجش را هم گرفت و برندهی جایزهی جشنوارهی فیلم آمریکایی Sundance شد. دستاندرکاران فیلم انتظار بیشتری از این "هوای تازه" که میتوانست تا حد زیادی الهامبخش باشد، داشتند. ولی این محرک روحبخش به عکس خود تبدیل شد: مکتب برلین با صحنههای طولانی، سرعت روایتی کند، سبک مستند و بداههسرایی که میکوشد به نوعی "اصالت" دستیابد، روح سرشار از فانتزی لولا را تیره و تار کرد و موهبت نظارت بر زندگی روزمره را به فیلم آلمانی بخشید. از آن پس روند جهانی شدن، درگیریهای بین انسانها، بیکاری، تبعیض نژادی، مشکلات وضعیت آموزشی و کمبودهای اجتماعی، موضوعهایی شدند که مرزهای کشورهای اروپایی را در نوردیدند و در تولیدات کشورهای همسایهی ما نیز بازتاب یافتند: فیلمهایی نظیر "یک به یک"، "دوشنبهها زیر آفتاب" و "واردات ـ صادرات" از اروپای شمالی، جنوبی و شرقی، گواهی بر این ادعاست.
فیلمهای مستند آلمانی و ژانرهای جدید
آیا فیلمهای مستند که با الهام از فیلمهای موفق مایکل مور (Michael Moore) ساخته میشوند و هر روز بر شمارشان هم افزوده میشود، علاقهی تماشاگران خارجی را برمیانگیزند؟ شاید آلمان بتواند از راه همکاری در تولیدات بینالمللی، به تولید ژانرهایی که در آلمان رواج ندارند،(اکشن، فیلمهای وحشتناک و دلهرهآور) دست یابد. شوخ طبعی آلمانی در خارج از آلمان همچنان با دشواری روبروست. ولی این شامل کشورهای دیگر، غیر از آمریکا، بریتانیای کبیر و فرانسه نیز میشود.
موفقیت آلمان
موفقیت آلمان به هر حال بهخاطر تولید فیلمهای درام است. بررسی ماهرانه و پرکشش تاریخ سرزمین خود، پرداختن به داستانهایی که به مذاق تماشاچی جهانی خوش بیاید، طرح کشمکشهای فرهنگی، جسارت در بداههپردازی، پرداختن به اصول زیباییشناسانهی جدید و همکاری در تولید فیلمهای به سبک جریانهای غالب، ویژگیهای چندگانهی سینمای آلمان را تشکیل میدهند؛ ویژگیهایی که موفقیت فیلمهای آلمانی را در عرصهی جهانی تضمین کردهاند.
ب.الف