سینمای ایتالیا: یک نگاه تاریخی
۱۳۸۷ شهریور ۸, جمعه
سینمای ایتالیا در مقایسه با همسایگانش در اروپا، نسبتا دیر متولد شد. نخستین ژانر یا شاخهای که به سینمای ایتالیا هویتی بارز داد، سینمای تاریخی بود. از سال ۱۹۰۵ دهها فیلم سینمایی ساخته شد که داستانهای تاریخ واقعی یا اسطورهای رم باستان را روایت میکرد.
سینمای ایتالیا با ساختن فیلمهای پرشکوه، با صحنههای عظیم و پرجمعیت معروفیت پیدا کرد. اوج این جریان، تولید فیلم کابیریا بود که جووانی پاسترونه در سال ۱۹۱۴ کارگردانی کرد. این فیلم در سراسر جهان با موفقیت زیادی روبرو شد و حتی بر سینمای آمریکا که تازه در هالیوود شکل گرفته بود، تأثیر گذاشت.
اما به تدریج نیاز بازار به فیلمهای تاریخی اشباع شد و سینمای ایتالیا نتوانست با نیازهای تازه تماشاگران پاسخ دهد. از اوایل دهه ۱۹۲۰ که هالیوود با امکانات فراوان و چهرههای بیشمار وارد میدان شد، یکی از نخستین قربانیان آن سینمای ایتالیا بود.
با مشکلات اقتصادی که به ویژه پس از جنگ جهانی اول کشور را فرا گرفته بود، سینمای ایتالیا وارد دورانی از کسادی و رکود شد. در کشور هنوز فیلمهای سینمایی تهیه میشد، اما موفقیت زیادی نداشتند. یکی از رایجترین سبکها سری فیلمهای معروف به "تلفن سفید" بود. علت این نامگذاری آن بود که در فیلمهای پرزرق و برقی که زندگی طبقات مرفه را نشان میدادند، همیشه در گوشهای یک تلفن سفید هم دیده میشد که علامت ثروت و رفاه بود!
زیر چکمه فاشیسم
در اوایل دهه ۱۹۲۰ فاشیستها به رهبری بنیتو موسولینی در ایتالیا قدرت را به دست گرفتند. آنها برنامه گستردهای برای توسعه "فرهنگ مردمی" پیاده کردند که رشد تمام رشتههای هنری و به ویژه سینما را در بر میگرفت. به دستور رهبر فاشیستها در جنوب شرقی رم، "چینه چیتا" یا شهر سینما ساخته شد، با سالنهای متعدد و استودیوهای مجهز که یکسره به تولید و توزیع و نمایش فیلم اختصاص داشت. چنین پروژهای در آن زمان نظیر نداشت.
چینه چیتا برای تولید فیلم سینمایی همه نوع خدمات عرضه میکرد، و حتی در سالهای بعد بسیاری از سینماگران ایتالیا فیلمهای خود را در همین شهرک ساختند. گام مهم بعدی فاشیستها برای رشد سینما، پایهگذاری فستیوال جهانی فیلم در ونیز بود که قدیمیترین جشنواره سینمایی جهان به شمار میرود.
اما فاشیسم چاقوی دودم بود، از یک سو به پیشرفت سینما کمک میکرد، اما از سوی دیگر قصد داشت سینما را به زیر نظارت کامل در آورد. تنها داستانهای خانوادگی سطحی و کمدیهای سبک بودند که از زیر تیغ سانسور جان به در میبردند. با نزدیک شدن جنگ جهانی دوم که ایتالیا به عنوان متحد رایش سوم وارد آن شد، دولت فیلمسازان را زیر فشار گذاشت تا برای سیاستهای ویرانگر نظام فاشیستی تبلیغ کنند.
شکوفایی نئورئالیسم
ماجراجویی فاشیستها در کشاندن ایتالیا به جنگ جهانی دوم، کشور را با فقر و ویرانی و نکبت روبرو کرد. موسولینی که با سیاستهای عوامفریبانه حمایت تودههای محروم را جلب کرده بود، با نفرت ژرف و فراگیر تمام لایههای جامعه روبرو بود. با وجود سلطه دیکتاتوری خشن، "نهضت مقاومت ضدفاشیستی" شکل گرفت که بیشتر احزاب مدنی کشور، از راست و چپ در آن شرکت داشتند و همه روشنفکران و هنرمندان از آن حمایت میکردند.
در سال های ۱۹۴۲ و ۱۹۴۳ هنوز جنگ ادامه داشت و روی شهرها بمب میبارید، فاشیستها و متحدان نازی آنها در خیابانهای ایتالیا هنوز جولان میدادند، در شرایطی انباشته از وحشت و خفقان، چند سینماگر جوان با شجاعت و صداقتی کممانند شروع به ساختن فیلمهایی کردند تا شرایط واقعی کشور خود را در زیر یوغ فاشیسم نشان دهند: الساندرو بلازتی با فیلمی به نام «چهار قدم در ابرها»، روبرتو روسلینی با فیلم «رم شهر بیدفاع» و لوکینو ویسکونتی با فیلم «وسوسه».
نئورئالیسم بازتاب واقعی و صادقانه ایتالیای گرفتار جنگ بود. فیلمها از شرایط و امکانات مناسب محروم بودند. فیلمها نه در استودیوهای چینه چیتا، بلکه در اماکن واقعی در کوچه و خیابان ساخته شدند. بیشتر بازیگران فیلمهای نئورئالیسم، نه هنرپیشههای نامدار سینمای "تلفن سفید"، بلکه آدمهای معمولی کوچه و خیابان بودند.
با نئورئالیسم ایتالیا، سنت واقعگرایی در سینمای جهان استوارترین ستون خود را به دست آورد. ویتوریو دسیکا با همکاری فیلمنامهنویس برجستهاش چزاره زاواتینی چند اثر درخشان نئورئالیستی به سینمای جهان عرضه کرد. این جریان هنری تنها ده سال یعنی تا نیمه دهه ۱۹۵۰ عمر کرد، اما تأثیر آن بر سینمای جهان بیاندازه بود.
غولهای سینمای هنری
ایتالیای پس از جنگ به طرف جامعه مصرفی پیش رفت و لایههای جامعه به رفاهی نسبی رسیدند. با دگرگونی شرایط جامعه، نئورئالیسم نیز پشتوانه اجتماعی خود را از دست داد. از سوی دیگر نیروهای "جبهه مردمی ایتالیا" که در اتحاد با هم فاشیسم را شکست داده بودند، در سالهای پس از جنگ در برابر هم قرار گرفتند.
در عرصه فیلمسازی نیز سینماگران نئورئالیسم با جهانبینیها و سبکهای گوناگون، راه های متفاوتی در پیش گرفتند. در دهه ۱۹۶۰ چشمانداز عمومی سینمای ایتالیا بینهایت گسترده و از هر نظر رنگین بود.
در دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰ صنعت سینمای ایتالیا رقیبی جدی برای سینمای هالیوود بود و هرگونه فیلمی تولید میکرد: کمدیهای سبک اجتماعی (با هنرپیشههای معروفی مانند توتو و آلبرتو سوردی)، فیلمهای پرشکوه تاریخی، ملودرامهای عشقی، انتقاد اجتماعی و سیاسی، و حتی فیلمهای وسترن که به "وسترن اسپاگتی" معروف شد. با این وسترنها چند هنرپیشه ایتالیایی به شهرت جهانی رسیدند: فرانکو نرو، جان ماریا ولونته، جولیانو جما و ترنس هیل. با وسترنهای ایتالیایی یک کارگردان و یک آهنگساز به شهرت جهانی رسیدند: سرجو لئونه و انیو موریکونه، اما وسترنهای ایتالیایی بیش از همه باعث معروفیت یک بازیگر گمنام آمریکایی شد: کلینت ایستوود.
اما از این هم مهمتر دستاوردهای بیهمتای سینمای ایتالیا در پیشرفت هنری است. در این دوران سینماگرانی فعالیت میکردند که آثاری درخشان خلق کردند: لوکینو ویسکونتی، روبرتو روسلینی، فدریکو فلینی، میکلآنجلو آنتونیونی و...
در اوایل دهه ۱۹۶۰ چند سینماگر دیگر به فعالیت پرداختند که سبکهای متفاوتی داشتند اما همه کمابیش از سنت نئورئالیسم متأثر بودند: آلبرتو لاتوادا، پیترو جرمی، پیر پائولو پازولینی، فرانچسکو روزی، ماریو مونیچلی، مائورو بولونینی و دیگران.
در دهه ۱۹۷۰ نسل تازهای از سینماگران پا به عرصه گذاشتند که میتوان گفت حامل میراث شورشهای ۱۹۶۸ بودند: برناردو برتولوچی، مارکو بلوکیو، الیو پتری، دامیانو دامیانی، اتوره اسکولا و...
عقیده عمومی سینماشناسان این است که از اوایل دهه ۱۹۸۰ سینمای ایتالیا سرزندگی و حرارت خود را تا حد زیادی از دست داد. مشکلات اقتصادی روز به روز سینما را بیشتر به سطحینگری و محافظهکاری و سوق داد.
از سویی بازار تشنه محصولات هالیوود بود که با امکانات و تکنیکهای چشمگیر و چهرههای جهانی تماشاگران جوان را جلب میکرد.
از سوی دیگر دستگاه تلویزیون به صورت رقیبی جدی پا به میدان گذاشت و صحنه نمایش ایتالیا را بیش از هر کشور غربی دیگری تصرف کرد. عروج سیلویو برلسکونی بر کرسی قدرت بیدلیل نیست: سرمایهداری که با تصرف شبکههای تلویزیونی، موفق شد صحنه سیاست را نیز تسخیر کند.
در سالهای اخیر سینمای ایتالیا رو به رکود داشته، اما بیانصافی است اگر از چند فیلم مهم و ماندگار یاد نکنیم:
فیلم «سینما پارادیسو» محصول ۱۹۸۹ ساخته جوزپه تورناتوره
فیلم «مدیترانئو» محصول ۱۹۹۱ ساخته گابریله سالواتوره
دو فیلم «دزد بچهها» و «لامریکانو» ساخته جانی املیو
فیلم «اتاق پسرم» محصول سال ۲۰۰۰ ساخته نانی مورتی
و سرانجام فیلم «زندگی شیرین است» ساخته روبرتو بنینی که برنده سه جایزه اسکار شد.