1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

«شرط اول انقلاب جنسی، آگاهی و انتخاب است»

میترا شجاعی۱۳۹۲ دی ۱, یکشنبه

ژانت آفاری استاد تاریخ در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا و نویسنده کتاب "سیاست جنسی در ایران معاصر" معتقد است ایران در مرحله وقوع یک انقلاب جنسی است. او شرط اول این انقلاب را آگاهی دختران از راهی که برگزیده‌اند می‌داند.

https://p.dw.com/p/1AaWp
عکس: ISNA

ژانت آفاری استاد تاریخ معاصر در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا و پژوهشگر تاریخ اجتماعی ایران است. او کتاب هایی درباره وضعیت زنان در ایران معاصر تالیف کرده از جمله "زن و جنسیت از دیدگاه مشروطه" و "سیاست جنسی در ایران معاصر".

ژانت آفاری تاکید می‌کند که تغییرات زیادی در زمینه روابط جنسی و ازدواج در ایران روی داده و می‌افزاید، تنها زمانی می‌توان گفت ایران به مرحله انقلاب جنسی رسیده که دختران با آگاهی و با علم به اینکه چه می‌کنند و چرا می‌کنند دست به سنت‌شکنی بزنند.

به نظر او این‌که دختری قبل از ازدواج رابطه جنسی داشته باشد و بعد برای ازدواج دست به ترمیم پرده بکارت بزند، نشانه‌ای از انقلاب جنسی نیست.

ژانت آفاری همچنین اعتقاد دارد که در "انقلاب جنسی"، نقش مردان بسیار پررنگ است. او مسئله‌ ترمیم بکارت را "مشکل مردهای ایرانی" می‌داند و می‌گوید: «ما بار مبارزه‌ زنان را بیش از حد روی دوش زنان می‌گذاریم. مبارزه‌ زن‌ها نیاز دارد به این که مردان جوان ایرانی هم در این مورد فعال باشند».

دویچه‌وله: خانم آفاری، تغییرات سال‌های اخیر در ایران از نظر روابط بین دختر و پسر، خیلی‌از تحلیل‌گران و کارشناسان را به سمت استفاده از واژه "انقلاب جنسی" در ایران برده است. آیا به نظر شما، این تعبیر، تعبیر درستی است؟

ژانت آفاری: به نظر من استفاده از این عبارت اشکالی ندارد؛ منوط بر این که فکر نکنیم که لزوماً شبیه آن انقلاب جنسی است که در اروپا و امریکا در سال‌های هفتاد میلادی اتفاق افتاد، برای این که شرایط کاملاً متفاوت است. به طور کلی، تحول بزرگی در روابط زناشویی دارد در ایران به وجود می‌آید و آن این است که ازدواج‌ بیشتر و بیشتر انتخابی است بین خود دو نفر و معمولاً به این صورت است که یک دوره‌ کوتاه یا طولانی هم‌دیگر را می‌بینند، بعد تصمیم به ازدواج می‌گیرند.

در مورد روابط جنسی هم دخترها از خودمختاری بیشتری استفاده می‌کنند و عملاً بسیاری از مرزها را شکسته‌اند. ولی متأسفانه، به نظر می‌آید که در چند مرحله این تغییر هنوز قابل قبول نشده است. در سطح دولتی و قوانین مملکت هنوز این تغییر پذیرفته نشده، ولی در سطح فرهنگی و خانوادگی و حتی میان مردان جوان هم، پذیرش این انقلاب جنسی و قبول تحولات منتج از آن به وجود نیامده است.

برای مثال، رواج ترمیم بکارت را می‌توانیم ذکر کنیم، البته مسئله‌ ترمیم بکارت چیز تازه‌ای در ایران نیست. وقتی به اسناد تاریخ ایران نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که دکترهای اروپایی‌ که در قرن نوزدهم در ایران بوده‌اند، راجع به آن صحبت می‌کنند که در برخی از خانواده‌های ایرانی، اگر دختری بکارتش را قبل از ازدواج از دست داده باشد، او را پیش یک قابله ماهر می‌برند تا بکارتش را ترمیم کند.

در آن زمان، این دخترها هنگام ازدواج هنوز دختربچه بودند و سن‌شان بین ۹ تا ۱۲ سال بود، بنابراین وقتی خانواده‌ای بچه را برای ترمیم بکارت می‌برد، به خاطر این بوده که احتمالاً در آن خانواده تجاوزی صورت گرفته بوده و خانواده هم این را می‌دانسته و این کار به اصطلاح سرپوشی بود برای ازدواج دختر و مسئله‌ای نبود که خود دختر در آن نقشی داشته باشد.

ژانت آفاری
ژانت آفاریعکس: Janet Afari

حال می‌آییم به صدسال جلوتر، مثلاً در اواسط سال‌های ۱۹۷۰. در آن زمان هم می‌بینیم که دکترهای متخصص راجع به مسئله‌ ترمیم بکارت صحبت می‌کنند. در آن زمان، قشری از زنان ایرانی وارد بازار کار شده‌اند و شغل‌های مختلفی مانند پرستاری، منشی‌گری و معلمی دارند. در نتیجه، خارج از محیط خانواده و خارج از تشکلات سنتی با مردان در تماسند. این دختران جوان ممکن است عاشق بشوند یا همکاران‌شان یا مدیر شرکت قول‌هایی به آن‌ها بدهد که فکر ‌کنند با داخل شدن به رابطه‌ جنسی، احتمال ازدواج هم هست و بعد متوجه می‌شوند که ازدواجی در کار نیست و با پولی که جمع کرده‌اند، می‌روند و این عمل جراحی (ترمیم بکارت) را به صورت خیلی مخفیانه انجام می‌دهند. ولی این‌جا هم باز دخترها یک ‌نوع حالت فریب‌خوردگی دارند. برای این که احساس می‌کنند وارد رابطه‌ای شده‌اند و این رابطه به آن‌جایی که می‌خواستند، یعنی به ازدواج منجر نشده است.

ولی ترمیم بکارت به صورتی که امروز در ایران می‌بینیم، به نظر من، کاملاً شکل متفاوتی دارد و آن این است که دختران جوان با خشم بسیار نسبت به جامعه که در آن انواع و اقسام امکانات را برای آنها منع کرده، تصمیم می‌گیرند که بکارت‌شان را از دست بدهند. پسرها هم یک تحول اساسی کرده‌اند و آن هم این است که بر خلاف قدیم که رابطه‌ جنسی را با مثلاً زنی از طبقه‌ بسیار پایین‌دست و یا حتی در محلات روسپی‌گری داشتند، الان دیگر نمی‌خواهند که با زنی خیلی پایین‌تر از خودشان، یا یک روسپی یا حتی یک کارمند زیر دست‌شان رابطه داشته باشند. بلکه می‌خواهند با کسی رابطه داشته باشند که هم‌سطح و هم‌کلاس خودشان است. سن ازدواج هم در ایران خیلی بالا رفته است. یعنی میانگین سن ازدواج در شهرهای بزرگی مانند تهران، حدود ۲۷ سال است و برای کل مملکت به ۲۴ سال رسیده و طبیعتاً امکانات برخورد بین دو جوان (مکان‌های مختلف) هم زیادتر شده است.

در این شرایط، به نظر می‌آید که دختران جوان تصمیم می‌گیرند که رابطه‌ی جنسی داشته باشند و منتظر ازدواج نشوند. برای این‌که لزوماً دیگر آن ایده‌آل‌ها وجود ندارد که مردی می‌آید و آن‌ها را نجات می‌دهد و زندگی خیلی خوبی برای‌شان تهیه می‌کند. دختران نسبت به ازدواج و نسبت به واقعیت‌های ازدواج خیلی واقع‌بین‌تر شده‌اند.

ولی الان هم جراحی ترمیم بکارت خیلی در ایران رواج دارد؟

دقیقاً راجع به همین می‌خواهم صحبت کنم؛ امروز زن‌ها خودشان تصمیم می‌گیرند که وارد رابطه‌ جنسی بشوند. منتها چرا بعد ترمیم بکارت وجود دارد؟ به نظر من، مسئله‌ ترمیم بکارت، مشکل مردهای ایرانی است. یعنی مردهایی که دیگر نمی‌خواهند با قشر پایین و قشر روسپی رابطه‌ جنسی داشته باشند و بعد با زنی ازدواج کنند که هم‌طراز و هم‌طبقه‌ خودشان است. آنها می‌خواهند با زنی رابطه داشته باشند که هم‌طراز و هم‌فکر و هم‌طبقه‌ خودشان است ولی موقع ازدواج که می‌رسد، باز توقع دارند زنی که با او ازدواج می‌کنند، باکره باشد.

از طرف دیگر دختران جوان ممکن است یک دوست پسر یا چند دوست پسر داشته باشند، ولی هیچ‌کدام به جایی نرسد و مردها هم توقع دارند دختری که با او ازدواج می‌کنند، همانی نباشد که با او دائم در ارتباط هستند و همان دخترانی نباشند که دوروبرشان هستند. اینجاست که این دختر جوان تصمیم می‌گیرد جراحی ترمیم بکارت را انجام ‌دهد برای این‌که بتواند ازدواج کند. چه بسا با کسی هم ازدواج کند که او هم با زن‌هایی نظیر خود او رابطه‌ جنسی داشته است. ولی به نظر من، مردهای ایرانی هنوز نمی‌خواهند این واقعیت را بپذیرند که رابطه‌ جنسی قبل از ازدواج برای زن، باید یک امر پذیرفته شده و قابل قبول باشد. هنوز هم این توقع را دارند که زنی که با او رابطه‌ جنسی دارند و زنی که با او ازدواج می‌کنند، دوتا باشند.

ما به گروه دیگری از دختران هم برمی‌خوریم که سن‌شان بالا رفته –مثلاً بالای ۲۷-۲۸ سال- و هنوز باکره هستند و به همین علت، پسری راضی نمی‌‌شود با آن‌ها رابطه‌ی جنسی برقرار کند. این پدیده به نظر می‌آید که در ایران کمی جدید است. چطور می‌شود آن را توضیح داد؟

این پدیده جالب است! من آن را نشنیده بودم و به نظر می‌رسد که نظیر همان پدیده‌ای باشد که در انقلاب جنسی ‌در امریکا به وقوع پیوست. برای این که در امریکا هم مردان جوان مایل نبودند که اولین کسی باشند که دختر با آن‌ها رابطه داشته باشد، این را یک مسئله‌ خیلی شاقی می‌دانستند چون احساس می‌کردند که عواقب بسیاری دارد یا ممکن است دختر توقع داشته باشد که با او ازدواج کنند. در امریکا هم این بود که دخترها باید پسرها را راضی می‌کردند و به پسرها می‌گفتند من از تو توقعی ندارم، ولی من باید بالاخره بکارتم را از دست بدهم و احساس می‌کنم که تو آدمی هستی که من با تو راحت هستم. بیا برنامه‌ای بگذاریم که من بکارتم را از دست بدهم. می‌خواهم طوری اتفاق بیافتد که من راحت باشم، در یک شرایط ناجور و با آدم ناجوری نباشد. یعنی به اصطلاح، دوست پسرشان را راضی می‌کردند که این کار را انجام بدهد. الان هم در امریکا، وقتی این اتفاق می‌افتد، خیلی وقت‌ها نظیر چنین مکالمه‌ای بین دختر و پسر هست.

پس می‌توان گفت که این انقلاب جنسی در ایران هم دارد به سمت همان آزادی‌های جنسی ‌در اروپا و امریکای دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ می‌رود که زنان خواهان آن بودند؟

بله، این برداشت را می‌توان کرد. اما به این معنا نیست که مرحله‌ بعدی‌اش این باشد که وقتی پسری می‌خواهد ازدواج کند، اگر خانواده‌اش کماکان اصرار کردند که دختر باید حتماً باکره باشد، جلوی خانواده‌ بایستد و بگوید که این اصلاً ربطی به شما ندارد، یک مسئله‌ شخصی بین من و دختری است که با هم ازدواج می‌کنیم و شما حق ندارید در این مورد دخالت کنید. روزی که مردان جوان ایرانی حاضر بشوند این حرف را به خانواده‌شان بزنند و بگویند این یک مسئله‌ شخصی است، آن روزی است که من می‌توانم بگویم این انقلاب جنسی در ایران روی داده است. چون ریشه‌ انقلاب جنسی در این است که نسل جوان حاضر می‌شود در مقابل خانواده‌اش قد علم کند و خیلی از سنت‌های آنان را در هم بشکند. این اصل اول انقلاب جنسی است. نه این که شما یواشکی کاری بکنید، رابطه‌ جنسی قبل از ازدواج داشته باشید، بعد موقع ازدواج، دقیقاً همان‌طوری که خانواده گفت عمل کنید.

انقلاب جنسی، زمانی که در امریکا اتفاق افتاد، یک‌سری سنت‌شکنی بود در سطح خیلی بزرگ. جوان‌ها با تصورات خانواده‌شان از روابط نژادی مبارزه کردند، با تصور خانواده‌شان از جنگ و امپریالیسم مبارزه کردند و جنبش ضد جنگ ویتنام را به وجود آوردند. مسئله‌ حقوق شهروندی بود که مارتین لوترکینگ در آن خیلی فعال بود. دختران جوان با تصور پدرومادرشان از این که باید تحصیلی بکنند و بعد به خانه‌ شوهر بروند و بچه‌داری کنند و زندگی‌شان را وقف همسر و بچه‌داری بکنند مبارزه کردند و جوان‌ها اصولاً با شکل ازدواج مبارزه کردند. یعنی این‌ها همه با هم بود؛ یک انقلاب جنسی بود که در عین حال، بسیاری از سنت‌های فکری و فرهنگی و همین‌طور سیاسی امریکا و اروپا را به زیر سئوال کشید.

یکی دیگر از اتفاقاتی که در چند سال اخیر در ایران افتاده، بالا رفتن آمار ازدواج موقت بوده است. البته علت ازدواج موقت ثبت نمی‌شود، ولی بعضی از تحلیل‌گران نتیجه گرفته‌اند که این آمار می‌تواند ازدواج موقت بین دخترها و پسرها باشد، برای این که راحت‌تر بتوانند با هم ارتباط داشته باشند. اگر چنین اتفاقی افتاده باشد و این نوع ازدواج موقت زیاد شده باشد، این یعنی استفاده از یک ابزار کاملاً سنتی برای یک مقصود مدرن. آیا این هم از پارامترهای یک انقلاب جنسی است؟

بله، اتفاقاً خانم شهلا حائری کتاب خیلی خوبی در مورد ازدواج موقت دارد که دارد تجدید چاپ هم می‌شود. برای چاپ جدید مقدمه‌‌ای نوشته که در آن راجع به این موضوع صحبت می‌کند. این هم می‌تواند یکی از پدیده‌های انقلاب جنسی باشد؛ منوط بر این که دختری که وارد این رابطه می‌شود، دقیقاً بداند که مفهوم این ازدواج منقطع چیست. دختر بداند که دارد یک استفاده‌ ابزاری از این سنت می‌کند. اگر به این صورت یعنی همراه با آگاهی باشد، به نظر من، این سنت‌های قدیمی و فرم‌های قدیمی را خیلی وقت‌ها می‌شود زنده کرد و به صورت جدیدی از آن استفاده کرد.

از اتفاقات دیگری که باز در ایران خیلی رایج است و آمار آن هرچندوقت یک‌بار بیرون می‌آید، این است که بیشترین تعداد لغتی که در اینترنت سرچ می‌شود، لغت "سکس" است، بیشترین آمار بازدیدکننده‌ها هم متعلق به سایت‌های پورنوست. با توجه به این که آموزش جنسی تقریباً در ایران وجود ندارد، آیا این را می‌شود یک قدم برای آن دانست که جوان‌ها مایلند بیشتر در مورد بدن خودشان و در مورد رابطه جنسی بدانند؟

ما در دانشگاه‌مان یک نظرسنجی در مورد سکس، ازدواج و مذهب انجام داده‌ایم که حدوداً ۲۰هزار نفر از خاورمیانه به آن پاسخ داده‌اند. تعداد افرادی که از ایران جواب داده‌اند، حدود پنج‌هزار نفر بود. کشورهای اساسی که مورد بررسی قرار گرفتند، ایران، مصر، تونس و ترکیه بودند. روش گردآوری اطلاعات‌مان در مورد ایران با کشورهای دیگر، به خاطر محدودیت‌های زیادی که وجود داشت، فرق داشت. اما به طور کلی می‌توانم بگویم که نسل جوان ایرانی به مراتب در مورد مسئله‌ سکس و رابطه‌ جنسی لیبرال‌تر از کشورهای دیگر بود. یعنی اگر بخواهم طبقه‌بندی کنم، سنتی‌ترین مردها متعلق به مصر بودند و بعد ترکیه و تونس و لیبرال‌تر از همه ایران بود.

در ایران یک تحول بزرگ در حال انجام است. درست می‌گویید، به نظر من جامعه‌ ایرانی در حال تحول بسیار بزرگی در این مورد است. البته این را اضافه کنم که این سایت‌های پورنو می‌توانند بسیار مضر باشند چون فرد با دیدن آنها، بعدا از پارتنرش هم انتظار همان رفتار جنسی را دارد در حالی که اکثر آنها غیر واقعی و اغراق شده هستند.

برای جمع‌بندی بحث، این‌طور که من از صحبت‌های شما متوجه شدم، این تحولاتی که به وجود آمده، هدف یک انقلاب جنسی را تأمین نخواهد کرد، مگر این که از سوی مردها و هم‌چنین خانواده‌های ایرانی پذیرفته شود. درست است؟

دقیقاً همین است. راهش این است که در یک فضای بزرگ، در رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها این بحث پیش برود، ولی در نبود این امکان، فضای مجازی‌ای که وجود دارد، باید این امکان را به جوان‌ها بدهد که راجع به این موضوع صحبت کنند. و بالاخره این مردان ما هستند که باید قدم جلو بگذارند. این شهامت مردهاست که باید سنت‌شکنی کنند. ما بار مبارزه‌ زنان را بیش از حد روی دوش زنان می‌گذاریم. مبارزه‌ زن‌ها نیاز دارد به این که مردان جوان ایرانی هم در این مورد مبارزه شرکت کنند و فعال باشند. به نظر من، در نهایت باید این سنت‌شکنی انجام شود.

و نقش سیستم حکومتی را در وقوع این انقلاب چقدر پررنگ می‌بینید؟

سیستم حکومتی، بدون این که خودش متوجه باشد، رُل خیلی بزرگی بازی کرد. آن هم به این دلیل بود که با شروع انقلاب، مردم را تشویق کردند که بچه‌های زیادی داشته باشند، ولی در عین حال آن روال سوادآموزی را که در دوران پهلوی و بعد به وسیله‌ گروه‌های چپ تداوم پیدا کرده بود، ادامه دادند و در نتیجه، در سال ۱۹۸۷ به جایی رسیدند که رشد جمعیت خیلی بالا رفته بود و در عین حال، این جمعیت به خصوص در بین زنان و زنان روستایی، از اوایل انقلاب خیلی باسوادتر بود. این‌جا بود که به این نتیجه رسیدند که باید جمعیت را کم کنند و از انواع و اقسام پدیده‌ها مثل قرص جلوگیری استفاده کردند که خانواده‌ها را تشویق کنند که بچه‌‌کم‌تر داشته باشند.

ما هیچ جایی ندیده‌ایم که وقتی خانواده بچه‌ کم‌تر را می‌پذیرد، تحول بزرگی در آن بشود و یک‌باره از دوتا بچه به شش‌تا بچه برود. در هیچ جای دنیا هنوز این اتفاق نیفتاده است. وقتی شما خانواده را کوچک می‌کنید، دلایل ازدواج عوض می‌شود. ازدواج دیگر فقط رابطه‌ای برای سکس و بچه داشتن نیست. سن دختر و پسر هم که بالاتر می‌رود یک سری مسائل جدید به وجود می‌آید و آنها توقع بیشتری از ازدواج پیدا می‌کنند. این پدیده دو نتیجه دارد: یکی این‌که توقع خیلی بیشتری هست از این که هم‌فکری و هماهنگی در ازدواج باشد و بنابراین مسئله‌ سکس و سکس خوب داشتن در ازدواج خیلی مهم می‌شود. یکی از نتایجش هم این است که آمار طلاق بالا خواهد رفت.

برای من شکی نیست که در ایران هم مثل جاهای دیگر، با انقلاب جنسی‌ای که در حال رخ دادن است، توقعات مردم هم از این که رابطه‌ جنسی‌شان در ازدواج خوب باشد، بیشتر خواهد شد و این منجر به طلاق‌های بیشتری در آینده خواهد شد. این است که نباید فکر کنیم که نتیجه‌ این انقلاب جنسی لزوماً این است که این دو نفری که حالا رابطه‌ی بهتری با هم دارند و رابطه‌ قبل از ازدواج داشته‌اند، ازدواج‌شان لزوماً محکم‌تر خواهد شد. نه لزوماً؛ چون ازدواج یک سنت بسیار قدیمی است که اکثراً به وسیله‌ کمک خانواده سر پا نگه داشته شده و وقتی نقش خانواده‌ها کم‌رنگ‌تر بشود و سکس خوب مهم‌تر بشود، خود سنت ازدواج هم خیلی ضعیف‌تر می‌شود و فکر می‌کنم این پدیده هم در در ایران در شُرف وقوع خواهد بود.