«نحوه رفتار با نسرین ستوده نوعی مجازات خانوادگی است»
۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبهدویچهوله: آقای خندان، شما نامهای خطاب به دادستان تهران نوشتهاید و در آن نامه اظهار کردهاید که ۱۴ روز است که در بیخبری مطلق از همسرتان خانم نسرین ستوده بهسرمیبرید. اگر ممکن است برای ما توضیح دهید، آخرین باری که شما با خانم ستوده تماس داشتید، کی بوده و تماس به چه شکلی بوده؟
رضا خندان: آخرین بار ایشان دقیقاً دو هفتهی پیش با ما تماس گرفتند. روز چهارشنبه (۲۴ شهریور) بود. سه روز بعد از آن هم با وکیلشان خانم غنایی تماس گرفتند و بعد از آن ما هیچگونه اطلاعی از وضعیت پرونده، از وضعیت خودش، از حال و هوایش نداریم.
آقای خندان، شما در نامهتان اشاره کردید به این که نگران هستید که همانگونه که خانم ستوده گفته بود، دراعتصاب باشد. آیا ایشان چنین حرفی زده بودند؟
ایشان در آخرین تماسی که با من داشتند، روز چهارشنبه، دو هفتهی پیش، گفتند که من اینجا اعلام کردم که اگر چنانچه فاصلهی بین تلفنهایی که در اختیارم میگذارند بیش از چهار روز باشد، اعتصاب خواهم کرد. منتهی از آن جایی که ایشان در انفرادی هستند و هرگونه تماسی با ایشان غیرممکن شده، من الان اطلاعی ندارم که ایشان اعتصابشان را شروع کردند یا نه.
در آخرین تماسی که با شما داشتند، آیا در مورد وضعیت پرونده و احیاناً وضعیت بازجوییهایشان چیزی به شما گفتند؟
بله. در آن مکالمهی کوتاهی که ما داشتیم ایشان گفتند که در حال طی مراحل تحقیقات و بازجویی هستند. از دو مورد شکایت کردند و گفتند وکلای محترم پروندهیشان پیگیر باشند که از بازپرس اولیهی پرونده و بازجویشان بهخاطر توهین شکایت کردند.
آیا توضیح ندادند که چه طور برخورد شده، چه توهینهایی شده و منظورشان دقیقاً چیست؟
یک مورد را به من اعلام کردند، ولی مورد دوم را به هردلیلی نتوانستند بگویند که دقیقا چه بوده که این قدر برایشان سنگین بوده. مورد اول را گفتند که بازپرس اولیهی پروندهیشان توهین کردند و به ایشان گفتند مزدور بیگانه و ایشان به خاطر همین توهین علیهشان شکایت کردهاند.
الان وکیلشان پیگیر کارهای ایشان هستند، به ایشان اجازه داده شده که در سیر پرونده دخالت کنند یا هنوز اجازه داده نشده؟
ایشان به شعبه بازپرسی میروند، سر میزنند. ولی هیچگونه خبر قطعی که وضعیتشان چه طور است یا حتی به وکیلشان و یا به ما اجازهی ملاقات بدهند، تاکنون موفق نشدیم. میگویند پرونده در مراحل آخر تحقیقات است. ولی این مفهومش چیست؟ آیا مفهومش این است که یک هفتهی دیگر ایشان آزاد خواهد شد، یا این که سالهای سال آنجا باقی خواهد ماند؟ برای ما مشخص نیست.
آقای خندان، در طی این مدتی که خانم ستوده در زندان هستند، متأسفانه پدر ایشان فوت کردند. آیا شما تقاضا کرده بودند که ایشان بتوانند برای شرکت در مراسم پدرشان به مرخصی بیایند؟
بله. ما خیلی تلاش کردیم. خود من به دادستانی مراجعه کردم. وکیلشان خانم غنایی هم به دادستانی و هم به بازپرسی مراجعه کردند و از طرف کانون وکلا نامهای نوشته شد و ایشان به نمایندگی یکی از اعضای محترم هیئت مدیره نامه را به دادستانی ارائه کردند. دو روز تمام صبح تا بعدازظهر تلاش کردیم که بتوانیم برای ایشان مرخصی بگیریم که بتوانند در مراسم ختم پدرشان شرکت کنند. اولش چراغ سبزی نشان داده شده بود و از ما وثیقه خواستند، وثیقهی صدوپنجاه میلیون تومانی خواستند که آماده کردیم و مدارک مربوط به تدفین پدرشان را خواستند که مطمئن شوند که ایشان فوت کردهاند. اینها را خواستند و ما همهی اینها را ارائه کردیم. ولی لحظهی آخر اعلام کردند که نمیتوانند ایشان مرخصی بگیرند و تنها اعلام کردند که میتوانند تحتالحفظ خودشان ایشان را بیاورند آنجا. یعنی این که با مأمور و دستبند یا با شرایط ویژهای که حالا خودشان صلاح میدانند، با آن وضعیت بیاورند که ما با این وضعیت مخالفت کردیم. در نتیجه ایشان نتوانستند در مراسم فوت پدرشان، چه در مراسم تشیع و چه در مراسم هفتشان شرکت کنند. و ما الان اصلا نمیدانیم که ایشان اطلاع دارند که پدرشان فوت کرده یا نه.
آخرین باری که با شما گفتوگو کردیم، گفتید تهدید به جلب شدید و حتی قرار بود که شنبهی گذشته هم به دادستانی مراجعه کنید. این قضیه به کجا رسید؟ آیا شما همچنان در فشار برای عدم انجام هرگونه مصاحبه هستید؟
از طرف همین بازپرسی، منتهی یک شعبهی دیگر، غیر از آن شعبهای که خانمم پرونده دارد برای من احضاریه فرستادند. من به انجا مراجعه کردم و مأمورین وزارت اطلاعات هم آمدند و بازپرس شعبه هم بود. با من صحبت کردند. از فحوای کلامشان فهمیدم که بیشتر یک چنین تقاضایی دارند. ولی آقای بازپرس از من نخواستند که مصاحبه بکنم یا نه. فقط عنوان کردند که کاری نکنم که عنوان مجرمانه داشته باشد.
برداشت خودتان از وضعیت همسرتان چیست ؟ فکر میکنید که الان در چه وضعیتی است؟
با توجه به این که هفتهی اول دستگیری یعنی شنبه که رفتند، چهارشنبهی همان هفته تماس تلفنی داشتند، درست یکهفته بعد هم تماس تلفنی دومشان بود و حالا به یکباره این تماسها قطع شده، این ما را خیلی نگران کرده. من دیروز رفتم دادستانی تقاضای ملاقات دادستان را دادم. ولی ملاقات دادستان پروسهاش طوری است که فکر نمیکنم به این زودیها بتوانیم موفق شویم آقای دادستان را ملاقات کنیم. در نتیجه بعد از این که آمدم، مجبور شدم از طریق پست نامهای بنویسم و برای ایشان بفرستم که همین نامهای است که منتشر شده.
از طرف دیگر وضعیت روحی و جسمی مادر همسرم هم بهشدت وخیم است و این غیر از بچههای خودمان است. مخصوصاً پسر کوچکم هر روز به لحاظ روحی و جسمی تحلیل میرود. او در سنی است (سه سالگی) که شما بههیچ وجه نمیتوانید برایش توضیح دهید که چه اتفاقی برای مادرش افتاده و تصورات و تخیلاتی برای خودش دارد. مثل خیلی از بچههای دیگر که موضوع را نمیدانند، ولی مطمئن هستند که مشکلی برای مادرشان پیش آمده و این باعث میشود که بچه به لحاظ روحی و جسمی هر روز افُت کند و این شرایط برایش غیرقابل کنترل است.
مادر خانمم هم بهخاطر این فشارها و بهخصوص به دلیل کهولت و بیماریهای مختلفی که دارند، هر آن ممکن است برای ایشان هم مشکلی جدی پیش آید و من میترسم بعد از این که خانم من آزاد شوند، با کل این مشکلات و معضلات خانوادگی مواجه شوند، این که پدرشان را از دست دادند، مادرشان را از دست دادند، برای بچهها مشکلات متعدد بهوجود آمده.
من فکر میکنم این یک مجازات خانوادگی است تا مجازات کسی که حتی ممکن است جرمی هم مرتکب شده باشد. امکان ملاقات برای زندانی در هر شرایطی باید فراهم شود، آن هم زندانیای که وکیل این مملکت است، وکیل رسمی دادگستری است، بهخصوص که یک خانم است و مادر دو بچه. ایشان از زمانی که احضاریه دستشان رسید تا زمانی که مراجعه کنند و خودشان را معرفی کنند، دقیقاً یک هفته مهلت داشتند که اگر قصدی دارند، فرار کنند یا کاری بکنند، در آن یک هفته با این که پاسپورتشان هم دستشان بود، به راحتی میتوانستند انجام دهند. ولی با پای خودشان رفتند بازپرسی، دادسرا و خودشان را معرفی کردند و در نهایت شجاعت هم پیگیر موضوع بودند. بنابراین گفتن این که ایشان ممکن است قصدی داشته باشند بنابراین اجازهی تلفن نمیدهیم و یا قصدی داشته باشند و ما اجازهی ملاقات نمیدهیم، بیپایه و اساس است.
میترا شجاعی
تحریریه: فرید وحیدی