هوشمند عقیلی، در حسرت حنجرههای قدیمی
۱۳۹۲ خرداد ۷, سهشنبههوشمند عقیلی، با ترانههای "نوبت تست"، "فردا تو میآیی"، شن داغ، و....به شهرت رسید. خودش به شوخی میگوید که از سه سالگی وارد عرصه هنر شده، اما هفتاد و شش سالی از عمرش میگذرد. مهاجرت به آمریکا برای او تجربهای دوگانه به همراه داشت. برای نگاهی به دنیای ترانه از دیروز تا امروز با او به گفتوگو نشستیم.
تکرار و بازخوانی ترانههای قدیمی از سوی خوانندگان جوانتر نسل امروز با پرسشهای بسیاری از سوی شنوندگان ترانه و کارشناسان موسیقی همراه بوده است. هوشمند عقیلی علت را در دسترسی جوانان به ابزار تکنیکی و علاقه به ویدئو کلیپها میبیند: «اولا این ترانهها در خاطرها همچنان باقی مانده است. و بعد هم ترانهسرایان قدیمیتر ما همه به ادبیات فارسی تسلط داشتند. شورای شعر و موسیقی داشتیم که آنها تصویب میکردند آن شعرها و آهنگها را تا یک چیز شسته رفته از کار درآید. خوانندگان این ترانهها کسانی بودند که قبلاً امتحان میدادند و تحت تعلیمات آوازی قرار میگرفتند. یعنی با یک زمینه بهتری شروع میکردند. امروزه اولاً هر کسی در خانهاش یک دستگاهی دارد و کافیست یک انگشت بگذارد و خود آن دستگاه کارهایش را انجام میدهد برایش. ضمناً کسانی هستند که چون نمیخواهند پول به شاعر بدهند خودشان شعر را میگویند. به همین دلیل شعرها دیگر آنقدرتاثیرگذار نیستند. آن ریتمی که دارند، آن تصویر و کلیپی که میخواهند بگیرند، آن ماشین بنز روباز برایشان مهم است.»
ضعف در شعر و ادبیات
عقیلی که خود از خوانندگان قدیمی است با چنین پیشنهادی مواجه شده است: «به خود من چند سال پیش یکی از دوستانم گفت: عقیلی جان آهنگ جدید چی داری؟ گفتم: دارم، چه طور؟ گفت: یک ماشین رو باز بنز سفید پیدا کردیم میخواهیم فیلمبرداری کنیم. گفتم: این چه ربطی داره اصلاً به شعر و آهنگ من؟! در این کلیپهای تلویزیونی فقط مسئله این است که این یارو چقدر خوشگله، اون چقدر دامنش کوتاه است، اون چرا این جوری پوشیده یا این چقدر جوان شده. هیچ ربطی تقریباً به شعر و آهنگ ندارد. بههرحال این جوانها آن قدرها فارسیشان قوی نیست، اهل موزیک هستند بالطبع، ولی اهل شعر و ادبیات فارسی نیستند. ما از نظر شعر و ادبیات کارمان ضعیف است.»
پریرو تاب مستوری ندارد
در این آشفته بازار ترانه اما، ترانهسرایان قدیمی که خود روزگاری از بنیانگذاران ترانهسرایی نوین بودند، همچنان مشغول به کارند. بنا براین احتمالا کمبود ترانه نمیتواند علت تکرار آن باشد. شاید خوانندهی خوب کم داریم. هوشمند عقیلی باز هم بر ضعف ادبی تاکید می کند: «بیشتر به خاطر ضعف ادبیات ماست. بههرحال این بروبچهها، اینجا به دنیا آمدهاند. حتی در ایران هم آنقدرها شعر سعدی یا حافظ یا اشعار قدیمی را به صورت درست نمیفهمیدند. در حالی که همین ادبیات ماست که فرهنگ ما را غنی کرده است. ما نه فلاحتی بودیم، نه صنعتی. ما میبالیم به اینکه ادبیات و فرهنگی غنی داشتیم. همه اینها پس از تسلط اعراب بر کشورمان از دست رفت.
اشعار حافظ همهاش آهنگ است. تمام فردوسی شش و هشت است، ریتم دارد. یعنی تمام موسیقی را اینها وارد شعر کردند. حالا ناگهان همه یک مرتبه قطع شد. اما به قول معروف: «پریرو تاب مستوری ندارد / چو در بندی سر از روزن برآرد» شما میبینید که تمام روضهخوانیها، سینهزنیها و مجالس ترحیم، همه با موسیقیست، و همهاش هم شش و هشت است یعنی حتی میشود باهاش رقصید.
لس آنجلس با ترانههای ویژه
امروز کمتر کسی است که با عنوان ترانههای لس آنجلسی آشنایی نداشته باشد. آیا این ترانهها کاراکتر خاصی دارند؟ او میگوید: «میتواند داشته باشد. چون بههرحال وقتی که مکان و زمان عوض میشود، میتوان این اسم را گذاشت. آنچه الان بروبچهها اینجا در عرض این ۳۰ سال خواندهاند، مسلماً متفاوت است با آنچه ما در ایران میشنیدیم. بهخصوص از نظر صدای خوانندهها. من خودم الان سه سال است که کلاس دارم، ولی آن صدای آواز ایرانی، آن حنجره را من خیلی خیلی کم دیدم.
من یک خوانندهی آوازهخوان که به ردیفهای آواز ایرانی وارد باشد، ندیدم. همه ترانهخوان هستند و فکرشان این است که کلیپی بگیرند که تصویری باشد و بیابانی، خیابانی، دریایی، با ماشینی و ۲۰ ـ ۱۰تا دخترخانمهای مینیژوپ پوش و اگر بخواهند فیلمشان کم خرج باشد، با یک قواره پارچه یک دفعه ۱۳ـ ۱۲تا دامن درست میکنند. دامنهای کوتاه.»
خواست ایرانیان مقیم آمریکا نیز احتمالا میتواند یکی از دلایل رواج این نوع ترانهها باشد. عقیلی ضمن آن که این موضوع را رد میکند ولی انکار هم نمیکند که برخی فقط در فکر خوشگذرانی هستند: «شما به هر کسی هر چیزی بدهید عادت میکند. مثلاً در همین کلاسم، از هر سن و سالی شاگرد دارم. وقتی می گویم یک تکه بخوان تا ببینم صدایت چه طور است؟ هنوز از الهه، دلکش، بنان و قوامی میخوانند. ولی وقتی مجلس شادمانی دارند، فوری یک دی جی میبرند، تمام آهنگهای ریتمیک را از سر شب تا آخر شب میزنند و میرقصند و کاری هم ندارند که آن شعر یا آهنگ چی هست. فقط به خاطر شادیشان، و اینکه شبی را بگذرانند، از موزیک و ترانههای ایرانی استفاده میکنند.»
پاپ خواندن راحت است
هوشمند عقیلی معتقد است که هر کسی که لال نباشد، میتواند پاپ بخواند. این درست مثل این میماند که بگوییم هر کسی که تارهای صوتیاش درست باشد، میتواند جیغ بکشد. او به ضرورت داشتن یک حنجره ی خوب اشاره می کند: «شما اگر نگاه کنید میبینید صدایی نیست. خواننده تا حنجرهاش آماده نباشد برای آواز ایرانی، تعلیم ندیده باشد، نمیتواند آواز ابوعطا بخواند. ولی هر کسی را، که شما یک آهنگ برایش بسازید، با یک شعر و با او تمرین کنید، میتواند برود بخواند.
حنجره یکی از کاملترین و زیباترین اینسترومنتهای دنیاست. همه کس نمیتواند خواننده باشد. اگر هم بخواهد، در قسمت پاپ میتواند باشد. یکی آوازها و ردیفهای ایرانیست که حالا میگویند سنتی یا کلاسیک. اصیل که غلط است، چون موسیقی یابو نیست که بگوییم اصیل. یکی هم ترانههای ایرانی و یکی هم پاپ است که این پاپ در همهی دنیا هم هست، گام ماژور و مینور است. کسانی که همین طوری میآیند به طرف خواندن همین پاپها، یک عدهشان اصلاً آن صدای زیبا و قشنگ را ندارند. فقط به زور ریتم و آن موزیکی که درست شده و آرانژمان یک مقداری جلوه پیدا کرده است.»