«وقتی شبها از ترس تجاوز جرات رفتن به دستشویی را نداشته باشی»
۱۳۹۷ آذر ۴, یکشنبهزنها معمولا محتاطترند. زمانی که در خیابانی تاریک راه میروند، چارچشمی دور و برشان را میپایند. اگر صدای پایی پشت سرشان بشنوند، فورا سمت خیابان را عوض میکنند. اما اگر خطر در خانه در کمینشان باشد چه؟ ابتدای هفته جاری مجری کانال دو تلویزیون آلمان با این مقدمه شروع کرد تا از آخرین آمار خشونت خانگی علیه زنان بگوید. بر اساس این آمار در سال گذشته نزدیک به ۱۴۰ هزار زن در آلمان مورد انواع آسیبها و تعرضات روحی و جسمی قرار گرفتهاند. ۱۴۷ زن به دست شریک زندگی فعلی یا سابق خود به قتل رسیدهاند. ارقامی که برای بسیاری قابل تصور نبود.
در آمار منتشر شده آگاهانه سخنی از میزان بالاتر یا پایینتر خشونت در میان خانوادههای مهاجر مطرح نشد تا دستاویزی به گروههای نژادپرست برای خارجیستیزی بیشتر ندهد. با این حال گزارشهای بسیار دیگری هم در این چند روز منتشر شدند که پرده از وضع زنان مهاجر برمیدارند. زنانی که هم با تحقیر گرایشات نژادپرستانه روبرو هستند و هم با خشونت شوهر، پدر، برادر و اعضای مذکر خانواده خود.
روزنامه "تاگساشپیگل" روز پنجشنبه دوم آذر (۲۳ نوامبر) در گزارشی نوشت که سالانه ۶۰۰۰ دختر در خانوادههای مهاجر تنها در برلین وادار به ازدواج اجباری میشوند. در این گزارش خبرنگار شرح زندگی دختری ۱۶ ساله را نوشته که در ترکیه به دنیا آمده و در آلمان بزرگ شده است. خبرنگار هویت او را فاش نکرده است. این دختر نوجوان سه هفته به یکی از خانههای امن شهر میگریزد. اما دوباره به خانه برمیگردد. جایی که مشت و لگد و تهدید به مرگ در انتظارش است.
آیا مشت و لگد فقط نصیب دختران مهاجر از خانوادههای سنتی میشود؟
خوش لباس با حقوقی بالا و جثهای کوچک
صدای مجری زن تلویزیون مرا به سالها پیش برد. زمانی که در شهر هانوفر درس میخواندم. در همسایگیام خانوادهای ایرانی با ظاهری بسیاری شیک زندگی میکرد. زن پزشک مجربی بود و حقوق خوبی میگرفت. شوهر هر از گاه کار و کاسبی راه میانداخت ولی سرش به سنگ میخورد. عصبی بود و بدبین. آنها دو بچه سه و شش ساله داشتند. زن جثهای نحیف داشت و مسئولیتی سنگین. چند شب در ماه پزشک کشیک بیمارستان بود.
صبحزود که با فحشهای رکیک مرد از خواب میپریدم، میدانستم زن از کارش برگشته است. نعرههای مرد با صداهای عجیب دیگری همراه میشد؛ شکستن شیشه، اشیائی که به در و دیوار میخوردند و گاه فریادهای زن که هنگام ترک خانه با سرافکندگی صورتش را پنهان میکرد.
همسایهها که پلیس را خبر میکردند، زن نقش بازی میکرد. انکار میکرد که کتک خورده است. سعی میکرد به پلیس بقبولاند که اتفاقی خاصی نیفتاده است. حاضر نبود شکایت کند. مرد بالاخره بازداشت شد. من از آن محله رفتم و دیگر از سرنوشت آن خانواده خبردار نشدم.
باندهای تجارت زن در کمین زنان فراری
زنان به دلایل مختلف سرزمین خود را ترک میکنند؛ خطرات سیاسی، محدودیتهای اجتماعی یا معضلات خانوادگی. همه راهها اما به "بهشت" ختم نمیشود.
الهه صدر یکی از فعالان مرکزی برای کمک به زنان مهاجر و پناهجو در شهر کلن به نام "آگیسرا" در گفتوگو با دویچهوله فارسی از اولین قدم این مسیر سنگلاخ به ما میگوید، یعنی از زمانی که زنی تصمیم میگیرد برای رهایی از خشونت خانگی خود را به محلی امن در اروپا برساند:
«این زنان چون به شکل قانونی امکان آمدن به اروپا را ندارند، مجبورند خود را به دست قاچاقچیان انسان بسپارند که آنها را به اینجا بیاورند. اگر زنی تنها یا با بچه باشد، بیشترین خطر متوجه او میشود. کم نیستند در میان این زنان که مورد تجاوز قرار میگیرند یا طعمه باندهایی میشوند که در کمین زنان جواناند و از آنها به عنوان برده جنسی استفاده میکنند و بسیار خطرات دیگر که باید از آنها عبور کنند.»
خانم صدر میگوید تنها پنج درصد این زنان موفق میشوند با تحمل این خطرات به اروپا برسند. بیشتر آنها مجبور میشوند در کشورهای همسایه بمانند و در شرایطی ناگوار به زندگی ادامه دهند. اما آیا در آلمان زندگی "گوارا"تری در انتظار آنهاست؟
الهه صدر پاسخ میدهد:
«زنانی را که به آلمان میرسند معمولا به مراکز پناهندگی میبرند. در چند سال اخیر حتی در مکانهای عمومی مانند سالنهای ورزشی جا میدهند که در آنها هیچ فضای خصوصی برای این زنان وجود ندارد. بسیاری از خانمهایی که به ما مراجعه میکنند شکایت میکنند که شبها حتی جرات رفتن به دستشویی را ندارند چون میترسند مورد تعرض یا تجاوز قرار بگیرند. در یکی از این مراکز زنانی را با بچههای کوچک در طبقه سوم جا داده بودند و آشپزخانه و دستشویی در طبقه همکف قرار داشت. این زنان شکایت میکردند هربار که مجبورند برای انجام کاری به آشپزخانه یا دستشویی بروند، باید بچهها را هم با خود ببرند و جرات تنها گذاشتن آنها را در اتاق ندارند.»
حاملگی اجباری وسط ورزشگاه
بسیاری از زنان شوهردار به خاطر نداشتن وسائل جلوگیری از بارداری در همین فضاهای عمومی مانند سالن ورزشی حامله میشوند که به شدت برایشان ناخوشایند و آزاردهنده است. الهه صدر از تجربه خود از یکی از این مراکز میگوید:
«سال ۲۰۱۵ به یکی از مراکز پناهجویان رفته بودم و با چند زن مهاجر در آنجا آشنا شدم. سال بعد که باز به آنجا رفتم، پنج نفرشان حامله شده بودند، بدون این که خود بخواهند. دلیلش این است که دولت پولی در اختیار آنها برای جلوگیری از بارداری نمیدهد و خود آنها هم پولی ندارند. زندگی در آن شرایط و حاملگی اجباری زندگی را به این زنان جهنم کرده بود.»
از او میپرسم چند درصد زنانی که مورد خشونت اعضای خانواده خود قرار میگیرند، به خانههای زنان مراجعه میکنند؟ پاسخ میدهد:
«بسیاری از این زنان به دلایل مختلف، وابستگی مالی، وابستگی به خانواده، ترس از تنها ماندن و ... ترجیح میدهند با وجود همه مصائب به زندگی در این شرایط ادامه دهند و تعداد کمی از آنان حاضرند به پلیس مراجعه کنند. این زنان از تمام کشورها و ملیتها هستند. البته خشونت علیه زنان در میان خانوادههایی از کشورهایی میآیند که ارزشهای مردسالارانه در آنجا قویتر است و تربیت مردها طوری است که فکر میکنند زن باید به فرمان آنها عمل کند و آنها باید زن را کنترل کنند، طبیعی است که بیشتر است.»
خانههایی امن اما با امکانات و جای محدود
اما صرف مراجعه این زنان به خانههای امن معنایش امکان ماندن در آنجا و خلاص شدن از شر محیط پر خشونت خانه نیست. الهه صدر از محدودیتهای بسیار امکانات کمک به این زنان میگوید:
«ما با مشکلات فراوانی روبرو هستیم. فرض کنیم زن همه موانع را هم پشت سر بگذارد و به پلیس شکایت کند و پیش ما بیاید. حالا قرار است ما برای او محیطی امن درست کنیم. این کار همیشه ممکن نیست.» او مثالی میزند:
«خانم س. چند سال پیش با شش فرزند خود به آلمان پناهنده شده بود. او از ۱۴ سالگی مورد خشونت فیزیکی و روانی قرار گرفته بود و از دست شوهرش فرار کرده بود. او را با برادر و مادر و بچههایش در یک سالن ورزشی جا داده بودند. در آنجا این زن مورد خشونت برادرش قرار میگیرد. طوری که مسئولان اقامتگاه به پلیس خبر میدهند و برادر او را از آنجا به مرکز دیگری میبرند. اما با اصرار مادر دوباره او را به همانجا برمیگردانند. خشونت بردار به زن ادامه پیدا میکند و این بار پلیس خانم س. را به اقامتگاه پناهندگی دیگری میبرد. در این مرکز خانم س. به عنوان یک زن تنها با شش بچه به شدت دچار ترس و پریشانی و افسردگی میشود. در آنجا دائم مزاحم او میشوند. در راه رفتن به دستشویی یا غذاخوری به او متلک میگویند یا پیشنهاد دوستی یا چیزهای دیگر میدهند. شرایط او به قدری بد بود که ما دیدیم که باید حتما محلی در خانه زنان برای او پیدا کنیم که از این وضع نجات پیدا کند.»
در شهر کلن تنها دو خانه زنان وجود دارد. در آن زمان در این دو خانه جای خالی برای این زن پیدا نمیشود. در شهرهای اطراف هم پیدا کردن جا برای یک زن و شش بچه کار سادهای نیست و "آگیسرا" موفق نمیشود او را در جایی سکنی دهد. فعالان خانههای زنان کلن تلاش میکنند این زن و بچههایش را به ایالت دیگری منتقل کنند ولی در آنجا با این مشکل روبرو میشوند که چون پناهندگی زن هنوز قبول نشده، اجازه دور شدن از محل اقامت اولیه خود را ندارد.
الهه صدر میگوید «در این میان شوهر زن هم وارد آلمان شده و به شهر کلن آمده بود. شوهر، مادر و برادر این زن او را آنقدر تحت فشار گذاشتند که او دیگر هیچ آیندهای برای خود و بچههایش متصور نبود. زن دو راه داشت یا زندگی در مرکزی که تحت آزار مردان غریبه قرار میگرفت یا بازگشت به خانواده و تحمل خشونت خودی.»
خانم س. دومی را برمیگزیند.
الهه صدر میگوید: «برای ما به مراتب سادهتر است که برای زنان آلمانی که مورد خشونت خانوادگی قرار میگیرند یا مهاجرانی که اقامت دائم دارند، مکانی امن پیدا کنیم. ولی برای زنان پناهجو مسئله خیلی خیلی پیچیدهتر است.»
او این را هم اضافه میکند که یک مشکل دیگر نبود چشمانداز زندگی مستقل برای زنانی است که در خانههای امن زندگی میکنند. این زنان با کمکهای مالی دولت زندگی میکنند و امکان پرداخت اجاره برای خانههایی که فاقد سوبسید دولتی هستند را ندارند، زیرا شمار خانههای ارزان قیمت (با سوبسید دولتی) در آلمان بسیار محدود است.
یکی دیگر از معضلات زنان مهاجر ندانستن زبان، ناآشنایی با قوانین و بیخبری از وجود امکانی به نام خانه امن است. الهه صدر از زنانی میگوید که تازه پس از سالها زندگی در آلمان از چنین امکانی مطلع شدهاند.
پذیرش پناهندگی به خاطر خشونت جنسی
این فعال زنان به تغییراتی مثبت به نفع زنان مهاجر در آلمان نیز اشاره میکند. او میگوید: «طبق کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو پناهجو کسی است که به دلیل تهدید و تعقیب از طرف دولت، به خاطر نژاد، مذهب، ملیت یا تعلق به گروه معین اجتماعی و اعتقادات سیاسی در کشور خود مجبور به ترک کشور خود شوند.»
او میافزاید، «اما از ژانویه سال ۲۰۰۵ بر اساس قوانینی که در آلمان تصویب شدند، پناهندگی افرادی که به دلیل جنسیت خود مورد تبعیض و آزار قرار گرفتهاند نیز پذیرفته میشود. مثلا زنانی که به تن فروشی اجباری یا ازدواج اجباری وادار شدهاند، تهدید به قتل ناموسی شدهاند یا مورد خشونت واقع شدهاند یا عضوی از بدن آنها ناقص شده است (ختنه زنان). این زنان میتوانند در آلمان تقاضای پناهندگی بدهند. البته به شرط این که ثابت شود که دولت کشوری که از آنجا آمدهاند از این زنان در برابر این تعرضات حمایت نمیکند.»
فعالان خانههای امن با تمام امکانات محدود خود سعی میکنند به این زنان کمک کنند تا روی پای خود بایستند؛ آموزش زبان، کارآموزی، تشویق به ادامه درس و حتی رفتن به دانشگاه و یافتن شغلی که بشود با درآمدش خانهای اجاره کرد.
با این همه شمار خانههای امن زنان کم است. با انتشار آمار عجیب خشونت خانگی در این کشور، وزیر خانواده آلمان گفت که ایجاد خانههای امن بیشتری را در دستور کار قرار داده است تا جایی که هیچ زنی را از دم در برنگردانند. طرحی که به نظر الهه صدر به این زودی پیاده شدنی نیست.