وقتی فیسبوک به حجاب اجباری "نه" میگوید
۱۳۹۱ مرداد ۴, چهارشنبهبیش از سی سال از اجبار حجاب در ایران میگذرد. در طول این مدت دولت ایران با روشهای مختلف از برگزاری سمینار تا روشهای انتظامی در تلاش برای حفظ قانون سالهای نخست پس از انقلاب ۱۳۵۷ بوده است. قانونی که از آغاز با شعار «یا روسری یا توسری» به زنان معرفی شد، در این سالها به مرز پررنگی بین زندگی پنهان و هویدای زنان در جامعه ایران بدل شده است.
با ورود اینترنت به زندگی ایرانیان، خصوصاَ شبکهی اجتماعی فیسبوک، این مرز کمی مغشوش شد. اگرچه همچنان زنان در خیابانها و دیگر محیطهای رسمی ایران مجبور به رعایت حجاب و در برخی موارد حتی داشتن پوشش چادر هستند، اما دوگانه اندرونی- برونی ترک برداشته است. حالا زنان با گذاشتن عکسهای بیحجاب یا عکسهای مهمانیها و سفرهای خارجی درمحیط عمومی فیسبوک، در جایی بین خانه و خیابان، با حجاب دلخواه خود حضور یافتهاند.
البته چنین کاری بیهزینه هم نبوده است؛ گزارشهایی از برخوردهای حراست دانشگاهها یا محلهای کار با دختران و زنانی که در فیسبوک بیحجاب بودهاند منتشر شده است. اما اکنون درست در میانهی فصل گرما که در ایران فصل برخوردهای انتظامی با پوشش زنان نیز هست، کمپینهایی در فیسبوک برای بلند کردن صدای اعتراض به اجبار حجاب تلاش میکنند. این صداها قرار نیست صرفاَ از سوی کسانی که اصولا اعتقادی به حجاب ندارند بلند شود بلکه افراد مذهبی و معتقد به حجاب، اما مخالف حجاب اجباری نیز از شرکتکنندگان در این کمپینها هستند.
کمپین «نه به حجاب اجباری» بنابراطلاعات منتشر شده در صفحهاش در فیسبوک توسط گروهی از "دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال دانشگاههای ایران در اعتراض به حجاب اجباری و تاکید بر انتخاب آزادانهی نوع پوشش" ۱۵ روز پیش آغاز به کار کرده و در این مدت بیش از ۱۵ هزار طرفدار (fans) پیدا کرده است. این کمپین با انتشار عکس چهرههای شناختهشده گاه از بین طیفهای سنتی جامعه ایران که اعلام میکنند با حجاب اجباری مخالفند، کار خود را انجام میدهد.
این کمپین البته برای تزیین صفحه اصلی خود از یکی از عکسهای هدی رستمی، عکاس جوان که پیش از این عکسهایش در فیسبوک مورد توجه زیادی قرار گرفته بود، استفاده کرده است. در عکسهای پرطرفدار این عکاس به زنان بیحجاب در محیطهای شهری ایران پرداخته شده است. عکسهایی که حاصل تلاش عکاس برای ثبت لحظهای از آزادی است.
هدی به دویچهوله میگوید: «علاقه من به عکاسی با پرترههای شخصی شروع شد. شاید سلف پرتره را به نوعی بشود جستجوی آدم در درون خودش دانست». او این تجربه را پیوند میزند به شکل کنونی کارش: «چیزی که در سلف پرترههای من کم کم متولد شد ناشی از خودشیفتگی نبود بلکه تلاش ناخودآگاهم بود برای بازسازی خودم، جهانی که در آن متولد شدم، جامعهای که درون آن رشد کردم و در نهایت خودم.»
او که در اروپا بزرگ شده، از تضاد موجود در جامعه ایران میگوید: «برای من که سالهای بلوغ فکریام را در جامعهای پشت سر گذاشتم که مردم تفاوت زیادی بین زندگی درونی و بیرونیشان ندارند، تضاد در جامعه ایران عجیب بود.»
او در نهایت میگوید: «تصویر بسیاری از مردم در ایران در خارج و داخل با هم فرق دارد و من در این مجموعه تلاش کردم که تصویر تازه از زندگی درون کشورم ارائه بدهم.»
اگرچه هدی دلیل توجه گسترده به عکسهایش را در این میداند که: «مخاطب تصویر واقعی از زندگی خودش را در عکسها می دید» اما این تصویر واقعی نیست. برای مثال در عکس اتوبوس او، یک دختر با موهای نارنجی را در اتوبوس شهری تهران در حالی که کنار زنان چادری یا روسری به سر نشسته میبینید. به قول یکی از کاربران فیسبوک عکسهای او «نمایشگر آنچیزیست که میتوانست یا میتواند باشد.»
تلاشی برای دوری از قضاوت
به موازات کمپین «نه به حجاب اجباری»، حرکتی دیگر از سوی افرادی دیگر در فیسبوک آغاز شده است. در صفحه شناخته شده "برابری زن و مرد" در فیسبوک که حدود ۱۳۰ هزار عضو دارد نیز صدای اعتراض به حجاب اجباری بلند شده است. البته در این صفحه افراد به جز ارایه عکس خود به شرح خاطره نیز میپردازند. در همه این حرکتها مردان نیز سهیماند و صرفاَ تلاشی زنانه نیست.
محسن فرشیدی، مدیر صفحه برابری زن و مرد در گفتوگو با دویچه وله میگوید: «صفحه برابری زن مرد در فیسبوک نزدیک به سه سال است که فعالیت میکند و کارش را با دست نوشتههای شخصی آغاز کرد. در ابتدا سعی بر این بود که با توجه به استقبال عمومی خوبی که در شبکههای اجتماعی صورت گرفته است بتواند محیطی مستقل برای صدای زنان ایجاد کند و در تغییرات احتمالی سیستم ایران فارغ از اینکه چه رنگ و جهتی داشته باشد، صدای زنان و مطالبات آنان باشد.»
او سپس به اقدام جدید این صفحه در انتشار خاطرات درباره حجاب اجباری میپردازد: «در مورد طرح خاطره نویسی زنان که حدود ده روز است در صفحه اجرا میشود و با استقبال خیلی خوبی مواجه شده است باید بگویم که این طرح نیز در راستای اهداف دراز مدت صفحه تشکیل شد و من به شخصه نمیتوانم اسم کمپین را روی آن بگذارم، چون هدف این نیست که تاثیر مقطعی و سریع بگذارد و گاها پیش میآید سرعت انتشار خاطرات با وجود آماده بودن، آگاهانه به کندی صورت میگیرد. تمام سعی بر این است که طرح تا زمانی که پوشش آزاد و احترام به آن فارغ از نوع حاکمیت و سیستمی که در راس کشور وجود دارد یا خواهد داشت برپا نشود، کار خود را ادامه دهد.»
محسن از شیوه کار این طرح میگوید: «هر شخصی با ارسال دو عکس خود و نوشتن خاطرهاش میتواند در طرح مشارکت داشته باشد و انتخاب آن دو عکس از هر پوشش و منظری به عهدهی خود شخص است.»
در برخی موارد افراد حتی از داخل ایران اقدام به ارسال یک عکس با حجاب و یک عکس بیحجاب از خود کردهاند.
او میگوید: «برای تاثیرگذاری طرحهای اینچنین در محیطهای واقعی و اجتماع باید منتظر زمان ماند. من معتقدم که بسیار تاثیرگذار خواهد بود و با توجه به ظرفیت بسیار زیادی که بر اساس تعداد مخاطب صفحه وجود دارد و این خاطرهها بسیار بسیار بازنشر میشوند دستکم شاید بتواند باعث شود که کمتر همدیگر را قضاوت کنیم. اینکه احترام گذاشته شود به نوع پوشش اختیاری و هیچ کس را فارغ از جنسیت از روی پوشش او مورد قضاوت قرار ندهیم.»
یکی از کسانی که عکس خود و خاطرهاش را البته با پوشش مانتو و روسری (و نه بیحجاب) برای این صفحه ارسال کرده دختر مهدی باکری، یکی از فرماندهان جنگ ایران و عراق است. او نوشته که عدهای از مردم از او انتظار دارند که به عنوان «دختر شهید باکری» چادری باشد و چون نیست گاهی با برخوردهای بد روبهرو میشود.
تاثیرگذار بر چه کسی تا چه حد
با اینکه محسن با اطمینان از تاثیرگذاری طرحهای اینچنینی میگوید اما یکی از فعالان جوان جنبش زنان از ایران نسبت به نتیجهبخش بودن طرحهای "فیسبوکی" ابرار ناامیدی میکند. او معتقد است این حرکت فیسبوکی "عقبتر" از جامعه است و بر عملکرد رژیم هم تاثیرگذار نیست: «میدانی این حرکت فیسبوکی در صورتی میتوانست خوب باشد که جمهوری اسلامی هم تازه شروع به تبلیغات کرده بود.»
او میگوید: «بهتر نیست اصلاَ بیاییم بیشتر اطلاعرسانی کنیم و روال قانونی گشت ارشاد را برای مثال توضیح بدهیم؟ من بارها دیدم که یک نفر جلوی گشت ارشاد التماس کرده بعد آمده این طرف گفته میبرند دادگاهی می کنند، شلاق میزنند، پرونده میشود و مثلا ممنوعالخروج میشوم. یعنی خیلیها درک درستی ندارد که از چه حقوقی در مقابل این ماجرا برخوردار هستند.»
البته او هم اعتقاد دارد باید روی مساله حجاب اجباری کار شود اما نه "فیسبوکی"، و میگوید: «باید با داخل ایرانیها حرف زد، همینهایی که توی کوچه و خیابان هستند و مسیر رفت وآمدشان را بر اساس محل استقرار ون گشت ارشاد مشخص میکنند. همینهایی که اتفاقا با وجود اینهمه فشار روی ماجرای حجاب و فشار اقتصادی، از خریدهای ضروری زندگیشان میزنند تا موهایشان را بافت افریقایی بزنند. باید خواست که آنها باید درباره حجاب اجباری حرف بزنند.»
پریسا کاکایی، فعال حوزه زنان و کودکان ساکن برلین، نیز گشوده شدن بحث حجاب اجباری را ضروری میداند: «حجاب شاید به دلایل مختلفی از جمله تاکید بر توانمندسازی زنان برای مقابله با مسائلی از این دست به جای تاکید بر خود حجاب اولویت فعالان حقوق زنان نباشد اما مساله زنان ایرانی هست. زنان ایرانی صبح تا شب باید در مورد چگونگی پوشش خود فکر کنند و تصمیم بگیرند، چون به واقع هماهنگی ایجاد کردن بین آنچه خود دوست دارند جلوه کنند با آنچه حکومت از آنها میخواهد و حتی آنچه جامعه از آنها توقع دارد کار آسانی نیست.»
او میگوید: «پوشش جزو حقوق ابتدایی هر انسان است و تا این حد درگیر آن شدن مانع شکوفایی زنان میشود. فرصتی که میتواند برای مطالعه، بحث و گفتوگو و یا تفریح و شرکت در کارهای فرهنگی و اجتماعی صرف شود باید صرف تنظیم چگونگی پوشش، پیدا کردن راههای گذر از نیروی انتظامی و رهایی از بازداشت و مسائلی از این دست شود. بنابراین به نظر می رسد واقعیت این است که موضوع حجاب، آگاهانه و یا ناآگاهانه بخش تاثیرگذاری از زندگی هر زن ایرانی ست.»
او نیز البته درباره اثربخش بودن کمپینهای اینترنتی تردید دارد: «برگزارکنندگان کمپینها ابتدا این پاسخ را مشخص کنند که مخاطبشان چه کسیست؟ آیا اساسا کاری که میکنند کمپین است یا ائتلاف یا اطلاع رسانی.» وی همچنین با توجه سرعت پایین اینترنت و محدودیت دسترسی به آن در ایران میگوید: «به فرض آنکه مردم هم به اینترنت دسترسی داشته باشند، خواسته این کمپین از مردم چیست؟ در شرایط افزایش فشار اقتصادی و فضای بسته کنونی، چقدر میشود از مردم انتظار عمل اعتراضی آن هم از نوع فاقد استراتژِی مشخص و روشن داشت؟ اگر هم گروه هدف رسانهها، نهادهای غیردولتی و یا بینالمللی هستند که آن وقت باید در مورد میزان تاثیر آنها بحث کنیم.»
او در نهایت نتیجه میگیرد: «این حرکت و بسیاری از نمونههای مشابه را نمیشود یک کمپین نامید بلکه یک حرکت رسانهایست که میتواند در جهت افزایش آگاهی فرهنگی قدم بردارد. افزایش آگاهی در نهایت و در طولانی مدت تغییر ایجاد میکند و باید به این موضوع اهمیت داد. خوبی چنین حرکتهایی این است که منتقدین و متفقین را وادار به گفتوگو میکند و موجب شکل گرفتن حرکتهای مشابه و جریانسازی فرهنگی میشود.»