چهرههای سرشناس آلمان و تجربه طعم آوارگی
آلمان در این دوران پذیرنده پناهجویانی است که به خاطر جنگ و بحران در کشورشان مجبور به ترک وطن شدهاند. در قرن بیستم بسیاری از شخصیتهای اندیشمند و سرشناس آلمانی نیز ناچار به فرار از میهن خود و زندگی در تبعید شده بودند.
آلبرت اینشتین (۱۸۷۹-۱۹۵۵)
اینشتین که یکی از چهرههای برجسته و تأثیرگذار علم فیزیک محسوب میشود، در خانوادهای یهودی متولد شد. او در سال ۱۹۳۲ برای تدریس راهی آمریکا شده بود و پس از قدرتگیری نازیها در سال ۱۹۳۳ ترجیح داد که به آلمان برنگردد. اینشتین دانشمندی صلحطلب بود و در دفاع از حقوق بشر و جامعه مدنی قدم برمیداشت. شهرت اینشتین به ویژه به خاطر نظریه نسبیت و ارائه معادله همارزی جرم و انرژی (E = mc²) است.
کورت توخولسکی (۱۸۹۰-۱۹۳۵)
توخولسکی نویسنده، شاعر و طنزپرداز معروف آلمانی در خانوادهای یهودی در برلین به دنیا آمد. او پس از به قدرت رسیدن رژیم هیتلر و حزب ناسیونال سوسیالیسم ناگزیر طعم تبعید را در سوئد تجربه کند. آثار او جزو کتابهایی بودند که در کتابسوزان معروف دوران نازی نابود شدند. رسیدن اخبار ناامیدکننده از آلمان و تشدید خفقان در این کشور به افسردگی و یأس او دامن زد و سبب شد که او در سال ۱۹۳۵ خودکشی کند.
والتر بنیامین (۱۸۹۲-۱۹۴۰)
والتر بنیامین فیلسوف و منتقد فرهنگی از مکتب فرانکفورت بود و مترجمی چیرهدست که آثاری از بالزاک و پروست را به آلمانی برگرداند. او در خانوادهای یهودی زاده شد. پس از قدرتگیری نازیها ناگزیر به ترک آلمان شد و طعم تبعید در فرانسه را چشید. او حین تلاش برای مهاجرت به آمریکا در مرز اسپانیا و فرانسه با مشکل روبرو شد و برای آنکه در نهایت به دست مأموران پلیس مخفی آلمان نازی (گشتاپو) نیافتد، خودکشی کرد.
هانا آرنت (۱۹۰۶-۱۹۷۵)
هانا آرنت از چهرههای مهم اندیشه و فلسفه قرن بیستم در آلمان محسوب میشود. او در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. آرنت شاگرد هوسرل، هایدگر و یاسپرس بود و آثار او در زمینههای فلسفه و نظریههای سیاسی از اهمیت فراوان برخوردار است. او به دلیل تبار یهودی و افکار سیاسیاش ناگزیر شد که پس از قدرتگیری نازیها به فرانسه بگریزد و سپس به آمریکا مهاجرت کند. او پس از پایان جنگ جهانی دوم سفرهایی به آلمان داشت.
برتولت برشت (۱۸۹۸-۱۹۵۶)
برشت که از برجستهترین نمایشنامهنویسان و شاعران آلمان در قرن بیستم به شمار میرود، پس از روی کار آمدن نازیها به فرانسه گریخت. آثار او در دوران هیتلر قربانی کتابسوزی شده و ممنوع شده بودند. او پس از چند سال تبعید در کشورهای اسکاندیناوی سرانجام در سال ۱۹۴۱ به آمریکا مهاجرت کرد. او مدتی پس از پایان جنگ جهانی دوم به اروپا بازگشت و تا پایان عمرش در آلمان شرقی سابق به زندگی و فعالیت هنری خود ادامه داد.
ارنست بلوخ (۱۸۸۵-۱۹۷۷)
بلوخ که "فیلسوف امید" نام گرفته است، مارکسیست بود. او پس از قدرتگیری رژیم نازی به دلیل نوشتههای سیاسیاش ناگزیر به ترک آلمان شد. او پس از جنگ جهانی دوم تا سال ۱۹۶۱ در آلمان شرقی سابق زیست و سپس دوباره به آلمان غربی بازگشت. از دید بلوخ باید با نیروی پیشبرندهی امیدواری جامعه را به قلمروی آزادی انسان تبدیل کرد. به گفتهی این فیلسوف آلمانی "تفکر یعنی گذر از مرز".
ماکس هورکهایمر (۱۸۹۵-۱۹۷۳)
هورکهایمر از بنیانگذاران مکتب فرانکفورت و همکار آدورنو در موسسهی پژوهشهای اجتماعی بود. او پس از روی کار آمدن نازیها به خاطر آثار و افکارش ناگزیر شد به سوئیس بگریزد و سپس به آمریکا مهاجرت کند. هورکهایمر سالهای زیادی را در تبعید تجربه کرد. او براساس دیدگاههای مارکس، هگل و فروید "نظریهی انتقادی" را ارائه کرد. نظرات او تاثیر عمیقی بر جنبش دانشجویی دهه ۱۹۶۰ در آلمان گذاشت.
کورت وایل (۱۹۰۰-۱۹۵۰)
وایل یکی از موسیقیدانان و آهنگسازان برجسته آلمان در قرن بیستم است. او در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. وایل در همان دوران جوانی به شهرت رسید و تا روی کار آمدن رژیم نازی موفقیتهای زیادی با آثار خود کسب کرد. نازىها از موسیقى کورت وایل متنفر بودند و آن را هنرى فاسد و منحط مینامیدند. کورت وایل در سال ۱۹۳۳ به فرانسه گریخت و دو سال بعد به آمریکا مهاجرت کرد و تا پایان عمرش در آن کشور به سر برد.
تئودور و. آدورنو (۱۹۰۳-۱۹۶۹)
آدورنو جامعهشناس، منتقد موسیقی و از نمایندگان مهم نسل اول مکتب فرانکفورت بود. او که "نیمهیهودی" بود برای تحصیل و ادامه فعالیت خود رهسپار آکسفورد شد و در آنجا بود که شماری از آثار مهم خود را تألیف کرد. آدورنو در سال ۱۹۳۸ به آمریکا مهاجرت کرد و چند سال پس از پایان جنگ جهانی دوم به آلمان بازگشت. موضوع اصلی برای او "نجات فرد" از جامعهی دیوانسالار و تبلیغاتی دهههای پس از جنگ جهانی دوم بود.
اریش فروم (۱۹۰۰-۱۹۸۰)
اریش فروم در شهر فرانکفورت در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. در دانشگاههای هایدلبرگ و مونیخ و انستیتوی روانکاوی برلین در رشتههای فلسفه و روانشناسی به تحصیل پرداخت. با به قدرت رسیدن رژیم نازی او نیز مانند هزاران اندیشمند و روشنفکر دیگر ناگزیر به ترک میهن خود شد. فروم در سال ۱۹۳۴ به آمریکا رفت و تابعیت این کشور را پذیرفت. به عقیده فروم انسان تندرست تنها در جامعهای سالم پرورش مییابد.
لئا گروندیگ (۱۹۰۶-۱۹۷۷)
گروندیگ، نقاش و گرافیست آلمانی، در خانوادهای یهودی زاده شد. او از باورهای مذهبی خود گریزان بود. گروندویگ در سال ۱۹۲۶ عضو حزب کمونیست آلمان شد و پس از قدرتگیری نازیها در این کشور علاوه بر تحمل ممنوعیت هنری، مدتی را در بازداشت به سر برد تا اینکه سرانجام توانست از آلمان بگریزد. این نقاش آلمانی سالهایی را در تبعید در فلسطین گذراند تا اینکه چهار سال پس از پایان جنگ به زادگاهش درسدن بازگشت.
توماس مان (۱۸۷۵-۱۹۵۵)
زمانی که حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید، توماس مان، برندهی نوبل ادبی و مطرحترین نویسندهی آلمان در آن زمان، در خارج از این کشور بهسر میبرد. او از بازگشت به زادگاهش سر باز زد و پس از مدتی اقامت در فرانسه و سوئیس، در سال ۱۹۳۸عازم آمریکا شد. او در آن زمان علیرغم دشواریهای تبعید گفته بود: «هر جا که من هستم، آنجا آلمان است. من فرهنگ آلمانی را همهجا در وجودم حمل میکنم.»
کلاوس مان (۱۹۰۶−۱۹۴۹)
کلاوس مان، پسر ارشد توماس مان نیز از نویسندگان مهم آلمان در قرن بیستم محسوب میشود. او در همان زمان قدرتگیری هیتلر علیه رژیم نازی فعالیت میکرد و پس از فرار از آلمان و در دوران تبعید در اروپا و آمریکا هم به همراه خواهرش علیه نازیها فعالیت میکرد. کلاوس مان در تبعید در آمریکا رمان "آتشفشان" خود را نوشت که دستمایهی اصلی آن، زندگی مهاجران آلمانی در تبعید پس از قدرتگیری هیتلر در آلمان است.
پل کله (۱۸۷۹-۱۹۴۰)
پل کله که از نقاشان و گرافیستهای معروف آلمان در قرن بیستم به شمار میرود، از سال ۱۹۳۱ تا سال ۱۹۳۳ استاد آکادمی معروف هنر شهر دوسلدورف بود. نازیها پس از قدرتگیری در آلمان از او خواستند که ثابت کند، آریایی و غیریهودی است. کله نخست از انجام این کار سرباز زد، اما مدتی بعد مدارک لازم را ارائه کرد. اما رژیم نازی آُثار پل کله را منحط خواند و او نیز ناگزیر شد آلمان را ترک کند و به تبعید در سوئیس برود.
مارلنه دیتریش (۱۹۰۱-۱۹۹۲)
مارلنه دیتریش که در ایران بیشتر به نام مارلین دیتریش شناخته شده است، اولین بازیگر زن آلمانی موفق در هالیوود محسوب میشود. او پیش از روی کار آمدن هیتلر راهی آمریکا شد و به جایگاهی مهم در هالیوود دست یافت. با روی کار آمدن رژیم نازیها در آلمان، او از بازگشت به میهنش خودداری کرد و پیشنهاد نازیها برای همکاری را نپذیرفت. او کار با سینماگران آلمانیتبار در تبعید را ترجیح داد.
ماکس ارنست (۱۸۹۱-۱۹۷۶)
ماکس ارنست یکی از چهرههای برجسته هنر آلمان در قرن بیستم است. این نقاش آلمانی آثار خود را در سبک سوررئالیسم و دادائیسم آفریده است. نازیها به محض قدرتگیری در آلمان در سال ۱۹۳۳ ماکس ارنست و آثار او منحط خواندند. این هنرمند آلمانی پس از ترک زادگاه و تجربه تبعید در اروپا سرانجام در سال ۱۹۴۱ از طریق پرتغال به آمریکا گریخت. او پس از جنگ جهانی دوم نیز بیشتر عمر خود را در فرانسه و آمریکا گذراند.
ویلی برانت (۱۹۱۳-۱۹۹۲)
برانت از سال ۱۹۶۹ تا سال ۱۹۷۴ صدراعظم آلمان بود. او از اوایل دهه ۱۹۳۰ عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان بود که پس از روی کار آمدن هیتلر ممنوع اعلام شد. در آن زمان برانت به اسکاندیناوی گریخت و از آنجا علیه رژیم نازی فعالیت میکرد. او پس از جنگ جهانی دوم به عنوان گزارشگر روزنامهای اسکاندیناویایی به آلمان بازگشت و اندکی بعد فعالیتهای سیاسی خود را از سر گرفت.
ارنست کاسیرر (۱۸۷۴-۱۹۴۵)
کاسیرر یکی از فیلسوفان و تاریخنگاران معروف آلمان در قرن بیستم میلادی به شمار میآید. او پس آنکه نازیها قدرت در آلمان را در دست گرفتند، مجبور به ترک زادگاهش شد. او مدتی را در انگلیس در تبعید گذراند، سپس به سوئد مهاجرت کرد و سرانجام رهسپار آمریکا شد. کاسیرر با وجود زندگی در تبعید از تدریس دست نکشید. او از جمله استاد میهمان دانشگاههای آکسفورد و کلمبیا بود.
نلی زاکس (۱۸۹۱-۱۹۷۰)
زاکس، از چهرههای ادبیات معاصر آلمان، به دریافت جایزه نوبل ادبی نائل آمد. او در خانوادهای یهودی به دنیا آمد و اولین اشعار خود را در دهه ۱۹۲۰ میلادی سرود. پس از روی کار آمدن هیتلر بارها از سوی مأموران گشتاپو مورد بازجویی قرار گرفت تا اینکه در سال ۱۹۳۹ از آلمان گریخت و به سوئد پناه برد. مجموعه اشعاری از او بهنام "در خانههای مرگ" که در سال ۱۹۴۷ منتشر شد، به هولوکاست و سرنوشت یهودیان میپردازد.
اریش ماریا رمارک (۱۸۹۸-۱۹۷۰)
"در غرب خبری نیست“ اثر اریش ماریا رمارک یکی از معروفترین رمانهای ضد جنگ در سراسر جهان است. این رمان بهخاطر موضع سیاسیاش از همان آغاز بحثبرانگیز بود. هالیوود بر اساس این داستان در سال ۱۹۳۰ فیلمی سینمایی ساخت که نازیها حتی پیش از قدرتگیری در آلمان جلوی اکران آن را گرفتند. رمارک پس از قدرتگیری نازیها به سوئیس گریخت و در سال ۱۹۳۹ پس از مهاجرت به آمریکا تابعیت این کشور را پذیرفت.