1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
اجتماعی

کارگران و «دولت عدالت محور»

۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

ناامنی شغلی بزرگترین کابوس زحمتکشان در ایران است. بسیاری از واحدهای تولیدی و صنعتی کشور، با پیامدهای سوءمدیریت و بحران مالی دست به گریبان‌اند و در آستانه‌ تعطیلی قرار دارند. خطر اخراج، ده‌ها هزار کارگر را تهدید می‌کند.

https://p.dw.com/p/M6io
Iran Galerie KW 31
عکس: hamedanpress

ورشکستگی کارگاه‌ها و کارخانه‌های ایرانی در یکسال گذشته شتاب بیشتری یافته است. بحران مالی و کسری بودجه در واحدهای صنعتی، به تعدیل نیرو دربسیاری از آنها منجر شده است. ناتوانی و آشفتگی دولت در مدیریت بحران نیز سبب شده که بسیاری کارخانه‌ها تنها با ظرفیت ۲۰ تا ۳۰ درصد کار کنند. آخرین گزارش‌ها از بیکاری ۱۵۰۰ کارگر صنعت برق خبر می‌دهند. ترس دایمی کارگران و دستمزدبگیران، بیکاری است. این در شرایطی است که تضمینی قانونی برای حفظ حقوق آنها وجود ندارد و از دست دادن شغل برای کارگر در بیداد گرانی، معنای نابودی دارد.

رضا شهابی، عضو سندیکای رانندگان شرکت واحد در گفتگو با دویچه‌وله، نمودارهایی از زندگی کارگری را ترسیم می‌کند.

دویچه‌وله: چه تصویری از زندگی کنونی کارگران می‌توان ارائه داد؟

رضا شهابی
رضا شهابیعکس: Mohammad Reza Shahabi


رضا شهابی: زندگی کارگران دریک‌سال گذشته خیلی سخت شده است. دولت در سال‌های گذشته، خط فقر را اعلام می‌کرد. امسال این خط فقر اعلام نشده چون امکان ندارد که بتوانند تعادلی بین درآمد کارگر و خط فقر ایجاد کنند. کارگر با حقوق ۲۶۳ هزار تومان چه کند؟ در حالی‌که حداقل هزینه‌ها برای یک خانواده ۴ نفری دست‌کم یک میلیون و نیم است؟ لشکر بیکاران زیادتر از همیشه است، کارخانه‌ها یکی پس از دیگری تعطیل می‌شوند. قیمت مایحتاج عمومی، روزانه بالا می‌رود.

اجاره‌ها بالای ۲۵۰ هزار تومان هستند. کارگر تا سه سال قبل می‌توانست با وام و قرض، ده دوازده میلیون تومان جور کند و مسکنی برای خود تهیه کند. اما الان با همین مبلغ، حتی نمی‌تواند جایی را رهن کند. کارگر مجبور است برای هزینه‌های زندگی، تامین هزینه‌های بچه‌هایش که دانش‌آموز یا دانشجو هستند، دو شغله یا حتی سه شغله باشد.

اگر درجه‌بندی کنید، کدام مشکل اولی‌تر است؟

بزرگترین مسئله ما کارگران، امنیت شغلی است. ما این امنیت را نداریم. وقتی کار نباشد، دیگر موضوع مسکن و خوراک و غیره معنا ندارد. ما می‌خواهیم بدون استرس و نگرانی کار و در وهله دوم مسکن و آموزش و رفاه داشته باشیم.

هیچ‌‌تضمینی برای حفظ امنیت کاری شما نیست؟ کارفرما هر آن دلش بخواهد، شما را اخراج می‌کند؟

چند سال است که ورقه‌های سفید امضاء به‌جای قرارداد رایج شده‌اند. کارفرما به این ترتیب کارگران را استخدام می‌کند ولی چون قرارداد رسمی نیست، حق بیمه، حق اولاد، حق مسکن برای او پرداخت نمی‌کند. کارفرما پس از ۵ سال کارگر را بدون این حقوق، بدون پرداخت سود سالیانه، پاداش و غیره، اخراج می‌کند. کارگر بخاطر کارش، برنامه‌ریزی کرده، ازدواج کرده، بچه‌دار شده، خانه اجاره کرده ولی وقتی بیکار می‌شود، دست‌اش به هیچ کجا بند نیست. قبلا کارگر پس از چند سال، رسمی می‌شد و خیالش راحت بود که برای زندگی می‌تواند برنامه‌ریزی کند. اما الان قراردادهای سفید امضای شش ماهه، یک‌ساله، و حتی ده ساله داریم.

این قراردادها مربوط به بنگاه‌های کوچک هستند یا شرکت‌های بزرگ هم همین روش را به کار می‌گیرند؟

مربوط به همه جاست. الان در ایران خودرو، لاستیک البرز، صنایع فلزی یا شرکت واحد، اکثر کارگران را از رسمی به قراردادی تبدیل کرده‌اند. ترفندی هم می‌زنند که هرکس بیاید خود را داوطلبانه بازخرید کند، به ازای هر سال سابقه کار، معادل چهارماه و ده روز آخرین حقوق‌اش را می‌دهیم.

کارگر وسوسه می‌شود که قرارداد خود را عوض کند. در حالی‌که ممکن است اول چند میلیون تومان پول دستش بیاید، اما بازنشستگی و سنوات‌اش از بین می‌‌‌‌رود و بعد تازه باید دنبال کار بگردد. کارگر تنها به دلیل مشکلات مالی است که این‌گونه گول می‌خورد.

با این توصیفات، چه در پاسخ به آقای احمدی‌نژاد می‌گویید که مدعی است دولت رفاه تشکیل داده است؟

آنچه ما تاکنون دیده‌ایم، نه عدالت‌خواهی بوده و نه مهرورزی. درست برعکس است. از زمان آقای احمدی‌نژاد به بعد، ضربه‌های زیادی به طبقه کارگر وارد شده است. زحمتکشان در یک کلام، بدبخت شده‌اند. دولت آقای احمدی‌نژاد تنها به عده معدودی رسیدگی کرد. همین سهام عدالت را که آن‌همه برایش تبلیغ کردند، تنها به کمیته امداد و روستایی‌ها دادند. این دولت، امنیت کاری ما را گرفته و در مقابل‌اش تنها شعار داده است. اخراج‌ و تعطیلی کارخانه‌ها، کابوسی برای کارگران است. کارگر عصبی، خسته، پرخاشگر و بی‌حوصله شده است. کارگر شهریه فرزندش را نمی‌تواند بدهد. با همسر و بچه‌هایش اصلا وقت نمی‌کند حرف بزند. مدام سرگرم دویدن برای خرج زندگی است.

به این ترتیب، هیچ‌گونه تفریحی هم ندارید؟

ما حتی فرصت نمی‌کنیم به پارک دم خانه مان برویم. رفاه و تفریح برای خانواده کارگری ممنوع است. کارگر حتی به شهر زادگاه خود هم نمی‌تواند سفر کند. عید که می‌شود، ما عزا می‌گیریم. تمام هم و غم کارگر این است که بتواند سر برج پول کرایه و آب و برق و شهریه بچه‌ها را بدهد.

رابطه کارگر با خانواده‌اش چگونه است؟

واقعیت این است که در خیلی خانواده‌ها به دلیل مشکلات مالی و فشاری که به سرپرست خانواده می‌آید، فضای خوبی وجود ندارد. بیشترین ناهنجاری‌ها در خانواده‌های کارگری ناشی از عصبی بودن پدر و بی‌حوصله بودن اوست. کارگر رابطه‌ای با زن و فرزندش ندارد چون اصلا خانه نیست. همسر و فرزندان کارگر، مانند خودش عصبی و افسرده‌اند. همه‌اش در خانه ناراحتی و اخم دارند. بی‌پولی خیلی سخت است. هر قدمی برای دلخوشی در این اجتماع، احتیاج به پول دارد. کارگر اگر ماشین داشته باشد، با آن دارد بعنوان شغل دوم مسافرکشی می‌کند. زن و بچه ‌خود را با این ماشین به گردش نمی‌برد.

از ناامنی شغلی و اقتصادی گفتید. احساس امنیت اجتماعی می‌کنید؟

خیر. زندگی کارگران همواره در تهدید می‌گذرد. طبیعی است کارگری که مورد ظلم قرار می‌‌گیرد و برای گذران زندگی سه کار متفاوت با هم را انجام می‌دهد، معترض است. اما این کارگر از ترس بازداشت، از دست رفتن معیشت خانواده یا پاشیدن زندگی‌اش سکوت می‌کند و وارد هیچ تشکلی نمی‌شود. تشکل‌های موجود را هم سرکوب کرده‌اند چون می‌دانند کارگر متحد، آگاه‌تر از کارگر منفرد است و جلوی کارفرمای زورگو و قوانین نابرابر می‌ایستد.

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه