گراناز موسوی: جوانان ایران "جودوی فرهنگی" میکنند
۱۳۹۰ آذر ۲۸, دوشنبهگراناز موسوی، شاعر و فیلمساز ایرانی مقیم استرالیاست. فیلم او با نام «تهران من حراج» با بازی مرضیه وفامهر زمانی بیشتر بر سر زبانها افتاد که بازیگر اصلیاش دستگیر شد و چند ماهی را در زندان گذراند.
بشنوید: گفت و گو با گراناز موسوی
دویچهوله: خانم موسوى! شما در صحبتهايتان اشاره كرديد به "جودوی فرهنگى" كه نسل جديد نسبت به آن چيزهايى كه به او تحميل مىشود از آن استفاده میکند. اگر ممكن است درباره این واژه بيشتر توضيح دهيد.
گراناز موسوی: هيچ نسلى و هيچ نسل جوانى در هيچ كجاى دنيا برنمىتابد كه بخواهد فشارى به او تحميل شود. نسل جوان نياز به تجربه کردن و بیان خود دارد و نسل جوان ايران هم از این قاعده مستثنى نيست. منظور من از «جودوى فرهنگى» این است که نسلى كه تحميل فشار را برنمىتابد، برای بقا، درست از همان چیزی ابزار مقابله میسازد كه از آن محرومش کردهاند و یا بر او تحميل مىکنند. یعنی مثل يك جودوكار، همان ضربهاى را كه به او وارد مىشود، تكنيك برعكس آن را میزند. به نظر من نسل جديد همين را به خودش ياد داده است.
استفاده از اين تكنيك آيا به نظر شما آگاهانه است يا غريزى؟
به نظر من اين چیزی است که از آن بهعنوان "ناخودآگاه جمعى" نام میبرند. من فكر مىكنم اين نسل از سر اجبار و به خاطر بقا در ناخودآگاه جمعى خودش آموخته كه ناچار بايد در شرايط و در امروز زندگى كند و به جاى اين كه تن به مظلومنمايى و قربانىنمايى دهد، اتفاقاً از همان بىابزارى و محروميت و غیاب، زبان و ساختارى در لايههاى مختلف اجتماعى ايجاد كند و شكلهاىمختلف بيانى را بهکار ببرد كه بخشى از آن بيان هنرى است و بخش ديگرش زندگى شخصى يا خصوصى. این توضيح مفصلترى مىخواهد، ولى من شخصاً خيلى به اين نسل و توانايىهايش باور دارم و اين كه به اين درك و اشراق رسيده كه از اين نبود و كمبود و فشار در يك جودوى فرهنگى، يك حركت مستحيل كننده بسازد.
آيا اين حركت و تلاش براى رسيدن به يك هدف خاص است يا فقط براى گذران اين دوران سخت و نشان دادن یکجور انعطاف در برابر شرایط موجود؟
نه، من فكر مىكنم اين براى استحالهى شرايط ناجور و شرايط تحميل است. يعنى با بيان كردن خودش به هر قيمتى و به هر شكلى و بهرغم تمام فشارها و كمبودها، در واقع دارد تلاش مىكند براى اين كه فشار و تحميل را بهتر استحاله كند و به خودش ياد داده كه براى ساختن فردا نمىتواند فقط منتظر شرايط بهتر بنشيند. براى اين شرايط بهتر بايد تلاش كند و قطعاً بها دارد و به نظر من اين نسل آماده است كه اين بها را بپردازد.
ولى در تنها فيلمى كه شما ساختهايد (تهران من حراج) و همين طور در شعرهاىتان اين آيندهىروشن را آدم نمىبيند. بهخصوص در مورد فيلمتان همه چيز خيلى سياه تمام شد، لاقل از ديد مخاطب. اين را چه طور توضيح مىدهيد؟
ببينيد من پايان فيلمم باز است. پايان فيلم من از نگاه خودم سياه نيست. نامعلوم هست، ولی سياه نيست. يكى از ويژگىهاى نسل امروز همين پرهیز از تكليف تعيين كردن است. من در ساختمان فيلمم برايم اين بيشتر مهم بوده كه پايان باز بماند، و آن را به تعبير تماشاچى واگذار کنم. قطعاً فيلم من مثل شعرهايم فضايش فضاى انتقادى است. چون به نظر من كار هنرمند انتقاد و نقد شرايط موجود است و شرايط موجود وقتى كه تاريك است، خب ما هم تاريكى را نشان مىدهيم. ولى الزاماً نقد تاريكى به معناى يك فرداى تاريك نيست و يك پايان باز به معناى يك پايان تاريك نيست. پايان باز است، براى اين كه سئوال بهوجود بيآيد در ذهن تماشاچى و براى اين كه هر كس به فراخور ذهنيت خودش به اين سئوال جواب بدهد. به نظر من مجموعهى پاسخهايى كه ما به عنوان جامعه به سئوالهاى موجود مىدهيم، فرداى ما را تعيين مىكند.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: جواد طالعی