گروه ادبی «۴۷» شصت ساله شد
۱۳۸۶ شهریور ۲۰, سهشنبهگراس در مراجعه به خاطرات خود، سالهای میان ۱۹۴۷ و ۱۹۶۷، یعنی بیست سال دوران حیات «گروه ۴۷» را دورانی میبیند که وی در آن تا حد زیادی اجتماعی شدن را تجربه کرده است. واقعا هم «گروه ۴۷» در دورهی ۲۰ سالهی حیات خود، پرنفوذترین گروه در فضای ادبی غرب آلمان بود.
در میان اعضای گروه به چهرههایی برمیخوریم که تصویر ادبیات آلمان پس از جنگ را رقم زدهاند: گونتر گراس، مارتین والزر، هاینریش بل، ایلزه آیشینگر، اینگهبورگ باخمن، اووه یونزون و هانس ماگنوس انتسنزبرگر برخی از این چهرهها هستند. حتا شاعران و نویسندگان جمعگریزی مانند پاول سلان نیز برخی از نخستین آثار خود را در نشستهای «گروه ۴۷» خواندند.
اینک ۶۰ سال از بنیانگذاری «گروه ۴۷» میگذرد؛ گروهی تاثیرگذار در تاریخ ادبیات آلمان که نام خود را از سال تاسیساش گرفته است.
زمانی که هانس ورنر ریشتر نویسنده و روزنامهنگار آلمانی، نویسندگان و شاعران جوان را در سال ۱۹۴۷، به شهر «فوسن» در جنوب آلمان دعوت کرد، هیچکس گمان هم نمیبرد که زمان تولد تاثیرگذارترین گروه ادبی آلمان فرارسیده است. نویسندگان و شاعران قرار بود که تنها متنهایشان را برای یکدیگر بخوانند و در مورد آنها بحث کنند.
هانس ورنر ریشتر آن دوران را بهخاطر میآورد: «و بدینشکل آنها دستنوشتههای خود را بههمراه میآوردند و میخواندند، و بدینگونه آنچه بعدها «گروه ۴۷» نامیده شد آغاز به کار کرد. من تصور درست کردن چیزی با این مشخصهها را در سر نداشتم.»
هانس ورنر ریشتر که در سال ۱۹۹۳ درگذشت، به نیروی محرک گروه بدل شد. وی تنها کسی بود که تا به آخر همواره نویسندگان و شاعران را شخصا با ارسال کارت پستال به نشستهای گروه دعوت میکرد؛ گروهی که نه کلوب بود، نه انجمنی با کارت عضویت.
«گروه ۴۷» در واقع تنها در جریان نشستهایش، که معمولا سالی دو بار برگزار میشدند، وجود داشت و به خود بیشتر همچون «کارگاه»ی مینگریست که در آن نویسندگان با یکدیگر به تبادل نظر میپرداختند، البته با انتظاری بالا: آنها میخواستند پس از تجربهی جنگ، گذشته و تمامی سنتها را پشت سر بگذارند؛ حرکتی از نسل جوان پس از جنگ، که آغاز کرده بود به نوشتن و میخواست از «نقطه صفر» ادبیات حرکت کند.
ریشتر در همین مورد میگوید: «و چنین نسلی همواره رادیکال آغاز میکند. من در اینجا از ادبیات حرف میزنم که همهچیز، هر آنچه را که پیش از این بوده پس میزند و تازه این بعدهاست که ثبت میشود. همهی اینها و «گروه ۴۷» نیز در اساس، در روند تکامل ادبیات آلمانی قرار میگیرند. از سوی دیگر نویسندگان مهاجر نیز طبعا سرمشقهای ما بودند. ولی ما میخواستیم آنها را پشت سر بگذاریم.»
پشت سر گذاشتن سنتها پیش از هر چیز بایستی در زبان تجلی مییافت؛ در زبانی بدون تزیین و هیجانزایی، و همزمان بیابهام و نزدیک به واقعیت. گرچه نویسندگان «گروه ۴۷» نمیخواستند مستقیما وارد حوزهی سیاست شوند، اما قصد نوع دیگری از تاثیرگذاری را داشتند.
هانس ورنر ریشتر در همین مورد میگوید: «ولی این اعتقاد نیز وجود داشت که از طریق ادبیات هم میشود تاثیرگذار بود. در واقع یک هدف ناب ادبی وجود نداشت، بلکه همیشه این آرزو بود که بتوان روحیهی آلمانیها را تغییر داد؛ دستکم تا حدی که ما میتوانستیم. در یک کلام فاصلهگیری از حکومت مقتدر.»
«گروه ۴۷» در آغاز شکلگیری خود، میخواست نوعی مدرسه دمکراسی با ابزار ادبیات باشد. هانس ورنر ریشتر شعار گروه را در این کلمات خلاصه میکند: «نقد، مجادله، بیقراری».
چند سال از تاسیس «گروه ۴۷» نگذشته بود که علاقه عمومی برانگیخته شد. هر چه نویسندگانی مانند بل، گراس یا والزر معروفتر شدند، پای منتقدان حرفهاییی مانند مارسل رایش رانیتسکی و هانس مایر نیز بیشتر به نشستهای گروه باز شد. جلسههای کوچک و محفلی، بهزودی به اجلاسهای بزرگی تبدیل شد که رادیو و روزنامهها در مورد آنها گزارش میدادند. ناشران هم در این میان، در «گروه ۴۷» به دنبال دستنوشتههای پرفروش میگشتند.
درباره نقش سیاسی «گروه ۴۷» اختلاف نظر وجود داشت. اینگهبورگ باخمن یکی از معروفترین نمایندگان گروه، تردید خود را در سال ۱۹۶۴ چنین بیان میکند: «تازگیها میشنوم که گویا فعالیت سیاسی و قدرت سیاسیادبی این گروه قابل توجه است. من این را حس نکردهام. حداکثر حس کردهام که نویسندگان آلمانییی که معروف به این هستند که نظرات رادیکال و خطرناکی دارند، تقریبا بدون استثنا چنان معتدل میاندیشند که در کشوری دیگر، مثلا ایتالیا یا فرانسه، معروفاند که چندان اهل تفکر نیستند.»
واقعا هم پس از مدتی نخستین گسستها آشکار شد. زیرا در طول بیست سال عمر «گروه ۴۷»، دیگر این تنها «کودکان جنگ» نبودند که صدایشان شنیده میشد. نسلی دیگر نیز سر برآورده بود. حال بسیاری از نویسندگان جوانتر به فعالیتهای سیاسی نیز روی آورده بودند.
در آستانهی ناآرامیهای دانشجویی در سال ۱۹۶۸ «گروه ۴۷» در مجموع غیرسیاسی مینمود. برخی اعضای گروه مانند هانس ماگنوس انتسنزبرگر یا پتر وایس دیگر در نشستها شرکت نمیکردند. از نظر آنها جنگ ویتنام یا مسایل جهان سوم، بهمراتب مهمتر از بحثهای ادبی در محافل بسته بود.
از بین رفتن گروه در سال ۱۹۶۷ نتیجهی طبیعی چنین روندی بود، اما در هر حال اهمیت «گروه ۴۷» در رشد و تکامل ادبیات آلمانیزبان انکارناپذیر است.
رادیو دویچهوله