گوگل دانشگاه تهران
۱۳۹۹ مرداد ۲۰, دوشنبهپدر عباس زریاب خویی دکان بنکداری داشت: "در خانه ما با سواد نبود. مادرم مرا نزد آموزگار قرآن محله، زنی به نام مکبری فرستاد. در سال اول دبیرستان برای نخستین بار معلمی پیدا کردم که او را از صمیم قلب دوست داشتم. قیافهای آرام و نجیب داشت و سخن را با چوب و مشت و لگد نمیگفت. آنقدر شیفته کتاب بودم که از صندوق پدرم بیاجازه پول برمیداشتم و کتاب میخریدم".
از آنجا که زادگاهش دوره کامل دبیرستان را نداشت و پدرش نمیگذاشت به تبریز برود و دیپلم بگیرد، با پا در میانی روحانیان به مدارس دینی قم رفت تا هم پدر را خرسند کرده باشد، هم از خدمت اجباری سربازی بگریزد و هم به گونهای تحصیل را ادامه دهد.
۲۰ ساله بود که به تهران رفت تا از دبیرستانهای نظام نوین دیپلم بگیرد.
۲۴ ساله بود که که پدرش بیمار شد و او برای پرستاری و سپس اداره خانواده به تدریس در دبیرستانهای تبریز پرداخت. دو سال بعد به تهران رفت و از دانشکده معقول و منقول لیسانس گرفت و کتابدار مجلس شورای ملی شد.
۳۶ ساله بود که به آلمان رفت و پس از چهار سال پایاننامه دکتریاش "گزارش درباره جانشینان تیمور" را در رشته تاریخ و فلسفه و فرهنگ تطبیقی نوشت و همزمان "تاریخ فلسفه" و کتاب "لذت فلسفه" اثر ویل دورانت را به فارسی گرداند.
۴۳ ساله بود که از ایران به دانشگاه برکلی در شمال کالیفرنیا رفت و به عنوان استاد مهمان زبان فارسی تدریس کرد.
او بر زبانهای ترکی، آلمانی و فرانسه مسلط بود و انگلیسی و روسی را خوب میدانست.
۴۷ ساله بود که به ایران بازگشت و استاد تاریخ دانشگاه تهران شد.
میگفت: "جامعه در حال پیشرفت بیش از هر چیز نیازمند یک غرور منطقی است و تاریخ بهترین ابزار برای تجدید چنین غروری است".
حافظه بیمانند، کار خستگیناپذیر و مطالعه گسترده و متنوعش در تاریخ او را به "کتاب مرجع متحرک" معروف کرده بود. هیچ پرسش تاریخی را بیپاسخ نمیگذاشت و همین برایش لقب "موتور جستجو" را به همراه آورده بود.
با پیروزی انقلاب ۵۷ از دانشگاه اخراج شد و پس از آن با دائرةالمعارف اسلامی و ایرانیکا همکاری داشت.
عباس زریاب خویی در ۷۵ سالگی در تهران درگذشت.