سینما و حوادث پس از انتخابات در ایران<br>گفتوگو با دو فیلمساز
۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبهدادگاه جعفر پناهی، کارگردان سرشناس ایرانی هفته گذشته، در روز ۱۶ آبان ۱۳۸۹، برگزار شد. متن دفاعیه او در سایتهای اینترنتی منتشر شده است.
جعفر پناهی در دفاعیه خود به وضعیت «سینمای اجتماعی ایران» اشاره کرده است. در بخشهایی از متن دفاعیه وی آمده است: «این تنها محکمهی من نیست. محکمهی هنر و هنرمندان این کشور است. هر حکمی در این دادگاه صادر شود، حکمی برای همهی هنرمندان، بهخصوص همهی سینماگران است.»
قرار است هفته آینده رای دادگاه کارگردان فیلمهایی چون، "آفساید"، "بادکنک سفید"، "طلای سرخ" و "دایره" صادر شود.
جعفر پناهی بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران بازداشت شد. مقامات امنیتی ایران اتهام او را شروع ساخت فیلمی با موضوعی اجتماعی که به حوادث بعد از انتخابات ربط داشت عنوان کردند. آقای پناهی در روز ۴ خرداد ۱۳۸۹ با سپردن وثیقه آزاد شد. قرار آزادی او تا زمان برگزاری دادگاه تعیین شده بود.
به بهانه برگزاری دادگاه جعفر پناهی و اشاره او به «سینمای اجتماعی ایران»، میزگردی با دو کارگردان ایرانی تشکیل دادهایم. "رضا علامهزاده" و "صدرا عبدالهی" مهمانان این میزگرد هستند.
رضا علامهزاده، کارگردان فیلمهایی سینمایی چون «مهمانان هتل آستوریا»، «دار»، «حرف بزن ترکمن» و «جنایت مقدس» مقیم کشور هلند، و صدرا عبدالهی، کارگردان و تهیه کننده فیلمهایی سینمایی چون «بر باد رفته»، «صبح روز هفتم» در تهران، از حال و هوای «سینمای اجتماعی ایران»، بعد از وقایع انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران میگویند.
دویچه وله: آقای علامهزاده، اجازه بدهید که با شما شروع کنیم! قبل از ورود به بحث سینمای اجتماعی ایران، آیا صحبتی در بارهی دفاعیه جعفر پناهی دارید؟ او که به اتهام آغاز ساخت فیلمی در بارهی مسائل اجتماعی ایران محاکمه شده است، در متن دفاعیهی خود، پای دیگر سینماگران ایرانی را هم بهمیان کشیده و میگوید: «این محاکمه، محاکمهی همهی آنان است.»
رضا علامهزاده: بسیار متاسفم از اینکه چنین شرایطی برای آقای پناهی، فیلمساز خوب و ارزشمند ما پیش آمده است و اینکه کار به محاکمه و دادگاه، آنهم دادگاههایی در مدل دادگاههای جمهوری اسلامی ایران کشیده شده است. دفاعیهی ایشان هم، دفاعیهای بسیار آگاهانه است که در آن شرایط خاص نوشته شده است. تردیدی نیست که ایشان، از هنر اجتماعی و نحوهی کار خود دفاع کرده است.
من فقط میتوانم این نکته را اضافه کنم که فکر نمیکنم منظور آقای پناهی این باشد که اگر دادگاه، رأی به برائت ایشان بدهد، یعنی سینمای اجتماعی ایران، از این بهبعد آزاد خواهد بود یا مثلا سینمای اجتماعی تا بهحال آزاد بوده، حال با محاکمهی ایشان زیر فشار قرار گرفته است.
فکر میکنم آقای پناهی این منظور را ندارد و میداند که سینمای اجتماعی ایران از آغاز زیر فشار بوده و خود ایشان و دیگران زیر فشار قرار داشتهاند. این محکومیت سالهاست صادر شده است و الان هم آخرین آن نخواهد بود. امیدوارم رای دادگاه طوری باشد که باعث رهایی پناهی شود، ولی این به آن معنا نیست که تمام هنرمندان و سینمای ایران از گرفتاریهایی که در پیش دارد، رها شده باشد.
آقای عبدالهی، شما چطور فکر میکنید؟ آیا در چند سال اخیر، سابقه داشته است که سینماگران ایرانی مثلاً بهخاطر یک فیلم محاکمه شوند؟ برخوردی به این شکل قبلا هم سابقه داشته است؟
صدرا عبدالهی: پیش از هرچیز، از شرایطی که برای آقای پناهی پیش آمده، واقعاً متاسفم. این موضوع را از باب صنفی و به عنوان یک همکار میگویم. امیدوارم که او بهزودی زود از این موقعیت سخت بیرون بیاید. این آرزوی من است؛ نه فقط برای آقای پناهی، برای همهی دوستانی که این روزها در چنین شرایطی هستند.
ولی در ارتباط با سوال شما که آیا در سالهای گذشته چنین اتفاقی افتاده یا نه، آقای پناهی در دفاعیهای که در اختیار ماست، گفتهاند، این محاکمه به نوعی محاکمهی هنر و هنرمند این سرزمین است. من دوست داشتم آقای پناهی اصلاً از این زاویه به قضیه نگاه نمیکردند. این معضل به شکلی، سالهاست وجود دارد، ۵۰ سال است که وجود دارد. ما اینطور نگاه کنیم که اتفاقهای اخیر به نوعی محاکمهی آزادی و اعتقاد آدمهاست و نه فقط محاکمهی هنر و هنرمند.
آقای عبدالهی، شما در داخل ایران فیلم میسازید. فکر میکنید الان شرایط برای ساختن یک فیلم مستقل، یک فیلم اجتماعی در بارهی وضعیت اجتماعی ایران، به چه شکل است؟ بعد از اتفاقات یک سالهی اخیر و انتخابات سال گذشتهی ایران، اصلاً فیلم مشخصی در داخل ایران در اینباره ساخته شده است؟
صدرا عبدالهی: من اصلاً نمیدانم واقعاً کسی، چه از کانالهای قانونی و چه شبیه آقای پناهی، اقدام به ساخت فیلمی کرده است یا نه. آقای پناهی بالاخره سالهای گذشته هم مستقلا اقدام به ساخت فیلم در بارهی موضوعهای مختلف میکرد؛ بدون اینکه مجوزهای لازم را اخذ کند. من نمیدانم اصلاً چنین اتفاقی افتاده است، کسی درخواست کرده یا نکرده و کسی تمایل به ساخت چنین فیلمی داشته است یا نه.
یک نکته را باید در نظر بگیرم و آن هم جوی است که وجود دارد. این جو برای همه است، نه برای من فیلمساز که شامل دیگری نباشد. در چنین جوی، بخشی منفعتطلب هستند که به سمت چنین قضایایی نمیروند، بخشی به نوعی در هزارتوی خودشان گرفتارند، بخشی بالاخره متعلق به سیستمی هستند که با آن موافقاند و در چنین شرایطی طبیعی است که همه عقب میکشند. اینچنین نیست که فکر کنیم بسیاری تمایل داشتهاند درگیر ساخت چنین پروژهای شوند و نشده است.
شما میتوانید همین الان در روزنامههایی که در اینجا منتشر میشود، جویا شوید، ببینید اصلا کسی تمایل دارد یا اظهار کرده است. من فکر میکنم این بررسی را کمی همهجانبهتر نگاه کنیم.
رضا علامهزاده: نظر من هم در تایید سخن آقای عبدالهی است. چون آقای عبدالهی در ایران هستند و با مسائل روز بهصورت مستقیم و بیواسطه درگیر هستند. من از دور دستی بر آتش دارم و اطلاعاتی که میرسد، ممکن است دقیق نباشد.
ولی کل مفهوم سینمای اجتماعی، سینمایی که نسبت به مسائل جامعهاش تعهد دارد، خود را موظف میداند که به شکل هنرمندانهاش به زشتی و زیبایی جامعهاش بپردازد، آن را نشان بدهد و معترض باشد، چه در دورهی شاه و چه بعد از انقلاب، همیشه زیر فشار مستقیم سانسور، غیرسانسور و محدودیتها قرار داشته است. مسئلهی محاکمهی آقای پناهی الان مورد خاصی است. من بهخاطر نمیآورم فیلمسازی را مستقیماً در موقع ساختن فیلم گرفته باشند تا بخواهند محاکمه کنند. بهویژه فیلمسازی که مشهور هم باشد. اتفاق به این شکل را من به یاد ندارم.
آقای علامهزاده، گویا خود شما هم قبل از انقلاب ایران محاکمه شدهاید؟
رضا علامهزاده: بله؛ من محاکمه شدم. ولی ظاهر قضیه این نبود که محاکمهی من به خاطر فیلم باشد. فیلمی از من در فستیوال فیلم کودکان و نوجوانان در اسپانیا جایزهای برده بود و قرار بود آن جایزه در تهران به من اهدا شود. اتهام من این بود که میخواستهام در مراسم اهدای جایزه، ملکهی کشور را به گروگان بگیرم که بارها راجع به آن صحبت شده است. اتهام من به طور مستقیم این نبود که چرا فیلم "دار" را ساختهام.
آقای علامهزاده، شرایط و فضای خارج از ایران را چگونه میبینید؟ طی این مدت فیلمهایی به شکل زیرزمینی ساخته شده و به خارج از ایران آمده است. فکر میکنید اتفاقاتی که در ایران افتاده، چه تاثیری روی کار کارگردان خارج از ایران گذاشته است؟
رضا علامهزاده: نکتهی جالبی است. چون من بههرحال در خارج از ایران زندگی میکنم و اتفاقا میخواستم کمی از زاویهی خارج از کشور بگویم. میخواستم دو مسئله را که به محاکمهی آقای پناهی ارتباط پیدا میکند مطرح کنم؛ یکی اینکه حادثهی مهمی اتفاق افتاد و آن هم این است که حدود ۱۵-۲۰ سال، جمهوری اسلامی ایران از امکانات جشنوارهها و از امکانات هنرمندان خلاق ما و موفقیتهایی که در جشنوارهها داشتهاند، بهرهبرداری نابهحق کرد.
یعنی در ایران سانسور میکرد، محدود میکرد و جلوی خلاقیت هنرمندان را تا جایی که میتوانست میگرفت، ولی بهلحاظ نامیرایی هنر و به لحاظ پشتوانهی عظیم فرهنگی هنرمندان ما، علیرغم اینهمه سانسور، فیلمهایی ارزشمند هم بهوجود آمد. این فیلمهای ارزشمند در دنیا سروصدا کردند ولی بهرهبرداریاش را در آن سالها، همان جمهوری اسلامیای کرد که خودش سعی میکرد آنها را در نطفه خفه کند. یعنی از چند شاخهای که بارور شد، بهرهبرداری نابهحق و نابهجا میکرد.
ماجرای آقای پناهی خوشبختانه یک چیز را رو کرد و آن اینکه الان درست برعکس شده است. الان جشنوارهها نه تنها مرکز بهرهبرداری نابهحق حکومت اسلامی ایران نیست، بلکه محل افشاگری حرکات ناشایست این رژیم در مقابل هنرمندان و سینماگران است. آنچه در فستیوالهای کان و ونیز اتفاق افتاد، بهیک معنا دستآورد سینمای ایران است. به این معنا که هنرمندان ایرانی با آن همه فشار و آزار و با آن همه ریسک توانستند سینمایی ارزشمند بسازند، حاصل این ارزش به جیب کسانی ریخته نشد که خودشان تلفگر این کار بودند.
نکته دیگر، تاثیر حوادثی است که در ایران اتفاق افتاد. این جنبش و رویکرد تودههای مردم به استفاده از دوربینهای کوچک دیجیتال، چیزی است که دنیا را تکان داد؛ در خارج هم تاثیر وحشتناک مثبتی در سینما گذاشت. اصلاً نگاه را عوض کرد. این دیدگاه را که یک کار حرفهای، لزوما باید با همهی ابزار حرفهای انجام بگیرد بههم ریخت.
بسیاری از فیلمهایی که اخیرا ساخته شدهاند یا در آینده ساخته خواهند شد، بنیادشان موادی است که توسط افراد غیرحرفهای و با ابزاری که بههیچوجه حرفهای بهحساب نمیآید، تهیه شده و در اختیار همه قرار گرفته است. میدانید که تمام تلویزیونهای جهان برای ماهها، خوراک اصلیشان همین ماتریالی بود که از ایران، توسط همین جوانها در شرایط بسیار مشکل و با کارهای غیرحرفهای ولی با محتوایی ارزشمند، بهدستشان میرسید.
صدرا عبدالهی: من در ارتباط با حرفهای آقای علامهزاده سخنی دارم و سوالی هم از ایشان دارم. آقای علامهزاده، شما در ارتباط با اتفاقهای اخیر و دیده شدن وقایع یکسال گذشته بهوسیلهی همان فیلمهایی که به آن اشاره کردید، صحبت کردید. بالاخره در سالهای اخیر تکنولوژی به کمک، نمیگویم صنعت سینما، بلکه به کمک صنعت فیلمسازی آمده و فیلم ساختن را تقریبا برای همه راحت کرده است. یکی از مراحل ظهور این قضیه، همین اطلاعرسانیای بود که در یک سال گذشته، مردم با همین دوربینهای موبایلشان توانستند به اینور و آنور دنیا برسانند.
من در یک سال گذشته، کموبیش در جریان کارهای شما بودم. ولی سوالام این است که بحثی که الان آقای جعفر پناهی در ارتباط با سینمای اجتماعی ایران مطرح میکنند، همکاران فیلمساز ما که بعضیهایشان امکانات و اختیارات خوبی در خارج از ایران داشتند، حالا اسم نمیبرم ولی کم نبودند، کدامیک از آنان آمدند دست گذاشتند روی موضوعهایی که مرتبط به مسائل اجتماعی، سیاسی ایران باشد؟ شما فیلمسازان آنوری را هم درگیر ماجرا دیدید یا ندیدید؟ سوال من این است که واقعا چرا چنین اتفاقی نیفتاده است؟
رضا علامهزاده: سوال بسیار درستی است. ابعاد مشکلات فیلمسازی خارج از کشور، نه برای آدمهایی که امکاناتاش را دارند، بلکه برای تیپ افرادی چون ما، خیلی وسیع است.
متأسفانه باید بگویم که بارها در جلسات مختلفی سعی شده از طریق کسانی که در خارج از کشور امکانات مالی دارند، برای ساخت فیلمهایی از این دست که شما به آن اشاره میکنید، امکانات مالی فراهم شود. ولی باور کنید، آنهایی که امکانات مالی داشتند، بیشتر در این فکر بودند که اگر در این کار سرمایه بگذارند، اولا این سرمایه برنمیگردد، همچنان که سرمایهی فیلم "میهمانان هتل آستوریا"ی علامهزاده برنگشت، همچنان که فیلم "فرستاده"ی پرویز صیاد برنگشت.
دوم اینکه به شکلی با ایران رابطه و معاملات دارند، منظورم ارتباط با دولت نیست، ولی تجارتهایی دارند که میترسند از این طریق روابط تجاریشان مختل شود. به اینخاطر، بهشکلی خود را کنار میکشند.
صدرا عبدالهی: سوال من، یک سوال کلی از همهی فیلمسازهایی است که مهاجرت کردهاند و نه فقط از شما. بحث من این بود که با حضور این تکنولوژی جدید، یکجورهایی سینمای شخصی راه افتاده است. چرا دوستان ما در آن طرف از این سینمای شخصی بهرهبرداری نکردهاند؟ بالاخره سازماندهی ابزارهای جدید خیلی راحتتر از قبل است.
رضا علامهزاده: البته خارج از ایران، جوانترها بهمقدار زیادی در این ارتباط فیلم ساختهاند. شاید الان اسمها به ذهنام نیایند، اینجا در این زمینهها، بهویژه در ارتباط با جنبش سبز و با استفاده از ماتریالی که از ایران آمد، فیلمهای زیادی ساخته شدند. ولی در حدی نیست که انتظار میرود و شاید هم اخبار این قضایا آنقدر به ایران نمیرسد که دوستان در جریان باشند.
آقای عبدالهی، از شما به عنوان کارگردانی که در داخل ایران دارید فعالیت میکنید، میخواهم بپرسم که ساختن فیلمی با موضوع اجتماعی، در ایران چگونه است؟ تا چه حد یک کارگردان میتواند در فضای فعلی، سیاستهای رسمی دولت را به نقد بکشد یا حتی از سیاست فاصله بگیرد و کار خود را بکند؟ آیا مثلا خط قرمزی وجود دارد که اگر کسی بخواهد فیلمی در بارهی اتفاقات بعد از انتخابات ایران بسازد، اجازه نداشته باشد؟
صدرا عبدالهی: واقعیت این است که هیچکس نمیتواند اطلاعات الکی بدهد. الان همه منتظر آمدن جشنواره هستیم. جشنوارهای که میآید، اینجا دیده خواهد شد که در فیلمهای ساخته شده، زاویهی نگاه جماعت با چه رویکردی بوده است و چه آثاری پدید آمده است. ولی گاهگداری از دوستان و همکارانی که کار میکنند، میشنویم که مثلا این فیلم من اینچنین است و من نگاهم از این وقایع گرفته شده است. این حرفها را میشنویم، ولی هنوز چیزی ندیدهایم. قطعا الان قضاوت نکنیم بهتر است.
احساس من این است که هر حکومتی، باید تحت شرایطی به این نتیجه برسد که وظیفهی جماعت هنرمند، مانند آقای پناهی، وظیفهی جدایی از طیف سیاسیون است. اگر حکومت این را بپذیرد و تا همین حد بردباری کند - فقط تا همین حد، من بیشتر از این را نمیخواهم - راههایی برای حرف زدن و برای گفتوگو باز میشود. این حرف آخر من بود؛ آقای علامهزاده بسیار خوشحال شدم که با شما همسخن شدم.
رضا علامهزاده: من هم بسیار خوشحال شدم که با شما همسخن شدم و عطر وطن از طریق صدای شما به گوش من رسید و حس بسیار بسیار زیبایی داشتم.
دویچهوله: از هردوی شما متشکریم که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
مصاحبهگر: حسین کرمانی
تحریریه: کیواندخت قهاری